داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

شكنجه شدنم توسط مرد ناشناس

سلام اين داستانى كه مينويسم چه باور بكنيد چه نكنيد واقعيه… اما هيچوقت نتونستم براى كسى تعريف كنم و يا از اون نامردى كه باهام اينكارو كرد شكايت كنم.
من اسمم مهديسه و ٢٠ سالمه. اين قضيه مال ٣ سال پيش هستش وقتى كه فقط ١٧ سالم بود !!
من سينه هام ٨٥ و قدم ١٦٠ و تقريبا لاغرم اما كون خيلى گنده اى دارم.
يك وقتى مادرم و پدرم رفته بودن مسافرت و قرار بود تا ١ هفته نباشن؛ منم گفتم برم بيرون براى اينكه حوصلم سر رفته بود. خونه ما توى يه محله خيلى خلوت بود .اون روز وقتى منتظر تاكسى بودم ماشينى اومد و گفت شما تاكسى ميخواستين منم كه فكر كردم خودشه سوار شدم غافل از اينكه تاكسى نبود. منم حواسم نبود اصلا كه ازش بپرسم تاكسى بنام كيه و ازين حرفا. ادرس دادم اما بعد ديدم يهو يه جاي خلوت كه معلوم نيست كجاست وايساد. از ماشين پياده شد و سريع اومد سمتم . در ماشينو باز كرد سريع پريد روم يه دستمال گذاشت رو دهنم و اون لحظه چشمام سياهى رفت. چشمامو كه باز كردم يه جايى بودم كه معلوم نبود خونست، انباره كجاست اما به خودم كه اومدم ديدم رويه يه تشك لختم و دستو پاهام به زمين بسته شده ! اون مرد اومد جلو و بهم گفت : نگران نباش خانوم كوچولو قول ميدم اين چند روز زياد دردت نگيره ! من فقط گريه و التماس ميكردم گفتم هرچقدر پول ميخواى بهت ميدم فقط ولم كن اما گفت من پول نميخوام.
دستشو كشيد رو كسم كه موهاشو نزده بودم و و گفت اين كس كوچولو رو ميخوام ! بعد يهو اومد و شرتمو هل داد تو دهنم بعدم با دوتا دستاش نوك سينه هامو گرفتو محكم فشار داد خيلى درد داشت هنوز دردش يادمه . فشار ميدادو ميچرخوند و من تنها كارى كه ميتونستم بكنم جيغ زدن و گريه بود!!!
ميگفت تو تا چند روز اينده جنده و برده ى منى چه بخواى چه نخواى. بعد رفت و يه چيزايى اورد كه مثل ليوان بودن
اومد و اون ليوانا رو كه فيكس ميشد با نوكه سينه هام اورد و اول روى يكى از سينه هام نگه داشت و با فندك داغش كرد و مثل مكش شده بود انگار يكى داشت سينه هامو ميكند. من فقط اهو ناله ميكردم !! دوتا رو وصل كرد. و دقيقا يادمه حس ميكردم الان سينه هام كنده ميشه. بعدم يه چيز همونجورى اما بزرگتر
اورد و گذاشت رو كسم و اونو باد ميكرد و كسم انگار داشت له ميشد همونجور كه من درد ميكشيدم يهو احساس كردم بلندم ميكنه و يه چيز شياف مانند ميكنه تو كونم . از شدت درد اون لحظه بيهوش شدم . وقتى بهوش اومدم ديدم دستو پام بازه اما نوك سينه هام ورم كرده و كبود و كسمم حسابى باد كرده بود تا اومدم فرار كنم انگار بهم شك وارد شده بود يهو تمام بدنم درد گرفت. از درد افتادم زمين و فقط به خودم ميپيچيدم تا اومد بالا سرم و نوك سينه هاى باد كرده و متورممو گرفت تو دستش و محكممم فشارشون داد و گفت ازينجا تا من نخوام خلاص نميشى بعدم از موهام رو زمين منو كشوند و برد روى تشكى كه روى زمين بود و روى شكم بست
اينبار با شلاق اومد و تا ميخوردم رو كونم شلاغ ميزد ميگفت هرچى بيشتر داد بزنى محكم تر ميزنم منم براى اينكه اروم بزنه سعى كردم تحمل كنم و جيغ نزنم . يادم نميومد چقدر به همين شكل كتكم زد كه بعدش رفت و سردى كرمى كه دم سوراخ كونم زده ميشد حس كردم اما زياد نگذشت كه يهو يه چيز شيشه مانند تا ته رفت تو كونم . چنان جيغى زدم كه دوباره با شلاغ اومد زد رو كونم و گفت : خفه شو اشغال . جيغ نزن توله سگ وگرنه بدتر ميكنم بات. بعدم با گوشيش از من تو اون صحنه عكس گرفت. بعدش منو برعكس كرد و دوباره بست و دوتا گيره لباس اورد و روى سينه هام زد اولش درد داشت اما عادت كردم… خوابم برد از درد و خستگى… اما نميدونم روز بود ، شب بود چى بود . اونم رفت. وقتى دوباره بيدار شدم ديدم اونم اونجاست اومد و گفت: امروز روز جنده شدنته سگ كوچولو . اولش منظورشو نفهميدم اما زياد نگذشت كه ديدم ٤ تا مرد ديگه اومدن داخل من دختر بودم اون مرد به بقيه گفت: من افتتاح ميكنم اين جندرو چون خودم پيداش كردم. همونجا بود كه از خدا خواستم زيرش بميرم فقط. اومد و گفت يه تيغ بدين پشماى اين جندرو بزنم خودشون ميخنديدن اما من فقط گريه ميكردم!! موهاى كسمو زد .چند جاشو زخم كرده بود بعد گفت ببخشيد عشق من بعدم چنبار كسمو اروم بوس كرد بعدش با دستش داشت با كسم ور ميرفت كه ببينه پردم چيه. بعدش از عمدى خيلى اروم با چوچولم بازى كرد و اروم چندبار ليسيدش . دست خودم نبود اما كسم خيس شده بود!! ديگه دست از تقلا كردن ورداشته بودم چون ميدونستم فايده اى نداره! اون مرد هم وقتى ديد موفق شده به دوستاش گفت : بچه ديدين اين جندرو چجورى خيس كردم ؟ ديدين خودشم كير ميخواد تو كسو كونش ؟ بعدم با هم خنديدن. اون مرد هم اومد جلو شلوار و شرتشو دراورد و محكم كيرشو كرد تو كسم و چند لحظه نگه داشت . سينمو فشار دادو گفت : عجب كس تنگ و داغى داريا توله سگ. سردى خونى كه جارى شد بين پاهامو همزمان با تلمبه زدناش حس ميكردم. وقتى داشت ارضا ميشد كيرشو كشيد بيرون و هل داد تا ته تو دهنم و ابشو اونجا خالى كرد بعد گفت اگه يه قطرش بريزه بيرون ديروز دوباره تكرار ميشه . منم از ترس همشو قورت دادم. اومد گفت ابه هيچكدوم از اين اقايون نبايد حروم بشه فهميدى؟! وگرنه ميدونى چى ميشه ! منم با صداى بى جونى گفتم : باشه! دوتاشون از كون كردنم دوتاشون از كس (وقتى ميكردن كسمو تو دستاشون له ميكردن. فشار ميدادن گاز ميگرفتن. مك ميزدن) وقتى رفتن اون مرد اومد و دستو پامو باز كرد و يه قلاده بست برام و بردم اونطرف اون جاى انبار مانند و قلادرو بست و دو سطل اب يخ ريخت روم كه مثلا تميز بشم اما واقعا اذيت شدم. بعدش دوباره منو سرجام بست و يه تامپون كرد تو كسم.فرداى اون روز دوباره با اون ليوانا برگشت.اما اين دفعه فقط روى كسم گذاشت و وقتى كسم حسابى باد كرد دوتا ميله پلاستيكى اورد يهو يكى كرد تو كسم يكى هم كرد تو كونم و نوك سينه هامو محكم ميكشيد و مك ميزد. بعد كه سوراخام باز شد هم يبار از كون و يبار از كس كردم بعدش دوباه ميله هارو كرد تو كسو كونم و سينه هامو گيره زد و رفت. تقريبا ٣ روز شده بود كه اسيرش شده بودم. نزديكاى شب بود فكر كنم كه برگشت دوباره جارو هارو در اورد و دوباره منو كرد و بعدشم با شلاغ دوباره به كونم زد و مجبورم كرد قشنگ نيم ساعت براش ساك بزنم . هى كيرشو هل ميداد تو حلقم و مجبورم كرد تخماشو ليس بزنم و ببوسم و هى ميماليدشون تو صورتم و با كيرش هى محكم ميزد تو صورتم بعدش كه ابش اومد و تو كونم خالى كرد يكم بى حال افتاد روم . كيرش رو كسم افتاده بود. يكم بعدش بلند شد چوچولمو تو دستش گرفتو فشار داد و گفت : اگه حرفى بزنى ازت فيلم دارم پخش ميكنم ابروت ميره فهميدى؟ وقتى ديد جواب نميدم محكم زد رو كسم و دوباره گفت فهميدى ؟ منم گفتم اره فهميدم عوضى اينو كه گفتم محكم كوبوند تو صورتم و بعدش اون شياف كه شوك داشتو كرد تو كونم و دستو پامو باز كرد لباسامو بهم داد بعد با چسب دستو دهنو پامو بست و انداختم پشت ماشينش چشمامم بست و راه افتاد. راه طولانى بود براى همين فهميدم يه شهر ديگه منو برده بوده.وقتى وايساد فهميدم رسيدم . اومد عقب ماشين اول شيافو در اورد بعد انگشتشو محكم كرد تو كونم و گفت: صدات در بياد حرفى بزنى فيلمات پخش ميشه فهميدى ؟ منم با چشماى اشكى سرمو تكون دادم. انگشتشو دراورد از تو كونم. دستو پامو باز كرد و منو انداخت جلو در خونمون و گاز داد رفت …
اين بود داستان شكنجه شدن من. اين داستان واقعى بود خواستم جايى گفته باشم كه نشونى نباشه و يكم خودم خالى شم فقط. مرسى كه درك ميكنيد.

نوشته: مهديس

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها