داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سکس با خاله آرزوی سال هام بود

سلام اسم من رضا است ۲۱ ساله از تهران نمی خوام دو ساعت بشینم داستان دروغ بنویسم هرکی باور می کنه بخونه هر کی باورنمی کنه نخونه داستانی که می خوام تعریف کنم مال 6 ماه بپشه خونه ی خالم اینا از خونه ی ما بیاده 10 دقیقه راهه من زیاد می رم خونشون شوهر خالم تریلی داره و هفته ای دوشب خونه میاد یه دختر خاله دارم که شوهر کرده و از اونا جدا است مادر بزرگمم با اونا زندگی می کنه راستی خواهرم 39 سال سن داره با 175و اندام عالی و کون های خیلی خیلی بزرگ و سینه های سفت وبزرگ من هم تعریف از خود نباشه کیر بزرگی دارم با اندام ورزیده بریم سر داستان دو روز قبل ماجرای من و خاله مادر بزرگم به علت سنگ کلیه عمل شد و روز بستری خالم اونجا بود و شب عمل مامانم گفت اونجا می مونم و قرار شد که با ماشین خاله مو برسونم رفتیم تو راه گفتم خاله بیا می ریم خونه ی ما می خوابیم گفت نه رضا جون می رم خونه اگه تو هم کارنداری بیا اونجا بخواب منم تنهام منم از خدا خواسته قبول کردم ورفتم اونجا من از بچگی عاشق اندام خاله بو دم وهمیشه دوست داشتم باهاش سکس داشته باشم یادمه بچه که بودم یه بار باهاش رفتم حموم ومنو می شوست و موقع کیسه زدن به کیرم دست می زد و می گفت دودولت رو بخورم عزیزم من که هیچی سرم نمی شید بچه بودم دیگه

شب رفتیم خونه خاله شام خوردیمو اوایل بهار بو هوای خنک خاله گفت بیا رو تخت بخوابیم این همه جا نندازیم فردا زود بلند شیم بریم منم قبول کردم ورفت یه دو ش گرفت منم با یه شلوارک رفتم تو تختخواب و یه 20 دقیقه بعد خاله با یه تاب ویه دامن تانزدیک زانوش اومد معلوم بود زیر دامن هیچی نبوشیده اومد تو تخت و گفت شب بخیر ریوشو برگردوند وخوابید یه کم گذشت دیدم دامنش تا بالای زانوش اومده بالا منم این صحنه رو دیدم کف کردم چون کونش خیلی بزرگه فشارم اومده بود باین کم کم دستم می لرزید کم کم خودمو بهش نزدیک کریم و یه دستی بهش کشیدم بی حرکت مونده بود می خواستم دامنشو بدم بالا که دید بزنم یه تکون کوچکی خورد یه کم گذ شت به کارم ادامه دادم کم کم دامنو دادم بالا بوی فوق العادهی کسش مستم کرده بو د کمی باهاش ور رفتم بعد کیرمو در اوردم نزدیک بود باره بشه یه کم تف بهش مالیدم و خیلی اروم به کونش مالیدم که بی دارشد ولی بی حرکت بو وهنوز برنگشته بود منم که فهمیده بودم بی داره و بی حرکته گفتم اونم بدش نمی یادو کم کم ادامه دادم که یک دفعه برگشت وگفت چه خبرته منم بی حرکت مونده بودم وهیچی نمی گفتم دو سه دقیقه نگام کرد و چشش که به کیرم افتاد یک دفعه حشری شد و اومد جلو دراز کشید ودامنشو در اورد فقط تاب قرمزش مونده بو که با بوست سفپدش ادمو دپونه مپ کرد منم کف کردم و بی حرکت مونده بودم یه دفعه زدم به سیم اخرو لبامو رو لباش گذاشتم تا حال تو زندگیم هیچ وقت اینقد بهم خوش نگذشته بود یه کم گذشت و خیلی حشری شده بود تابشو گرفتم ودر اوردم چشام که به سینش افتاد نزدیک بود سکته کنم دهنمو بردم جلو و نوک سینه هاشو گرفتم خیلی حال می داد کم کم اومدم بایین و به کسش رسیدم کس اندازی برف سفید و بدونه مو خیلی خوش طعم وخوش بو بود بعد گفتم یه کمی برام ساک بزن بلند شود و روم خوابید کم کم داشت ساک می زد منم از بشت کونشو می خوردم وا قعا لذت بخش بود داشتم ارضا میشودم که گفتم باشو خاله جون دارم ارضا می شم زود بلند شود و رو تخت دراز کشید گفتم اگه اجازه بدی ایل بزارم عقب یه کم ناز کرد که من از عقب نمی تونمو این چیزا ولی راضیش کردم برگشت منم با انگشت یه کم مشغول شدم که یه راهی بیدا کنم بعد یه زره تف زدمو کم کم سر کیرموبردم تو صداش تموم اتاق رو بر داشته بود اه اه می کرد یه فشار دادمو همشو بردم تو اوووووووف چه حالی می داد جیغ می کشید و می گفت رضا تو رو خدا اروم منم شروع کرده بودم به تلمبه زدن خیلی حشری شد بود منم از اون بد ترشده بودم ده دفعه احسا س کردم داره ابم میاد زود در اوردم و گفتم می خوام یه کم کس تو بکنم با هاشو باز کردو منم گفشار دادم کس درست اندازه د کیرم بود انگار خودم بارش کردم یه کم تلمبه زدم هی می گفتاه اه اه اه اه اه اه اه اه اه اه منم خیلی حشری تر شدم گفت دارم ارضا می شه اینو که گفت دیونه شدم دو تا تلمبه دیگه زدم گه با تمام قدرت جیغ زد وافتاد منم بشت سرش ارضا شدمو افتاد روش هنوز کیرمو در نیاورده بودم ابمو ریختمو 20 دقیقه روش دراز کشیده بودم داخل کسش داغ بود یه دفعه خوابمون برد وقتی با شدم 1:30گذشته بود و کیرم هنوز تو کسش بود کفتم خاله باشو اونم یه بوس بزرگ از لبام کرد و گفت ممنون از اینکه بامن بودی منم گفتم اختیار داری بعد گفتم دو تا قرص بخورخراب کاری نکنیم رفت دو تا قرص خوردو اومد گفت بریم حموم منم یه لحظه دست و بامو گم کردم گفتم باشه رفتیم جاتون خالی اونجا هم یه حال حسابی کردیم بعد اومدیم بیرون وتوبغل هم خوابیدیم صبح که بلند شم دیدم لخت تو بغلم خوابیده یه کم بدنشو بوسیدم که بیدار شد و گفت عزیزم الان وقتش نیست باید بریم منم پر رویی نکردم گفتم باشه بلند شدیم یه دوش گرفتیم و رفتیم بیمارستان از اون موقع تا حالا 4 بار دیگه باهاش سکس داشتم و عاشق هم دیگه ایمممم.

نوشته:‌ رضا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها