داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

مهوش خانوم همسر استرچ‌پوش آقا کمال

داستان بر میگرده به ۸-۹ سال پیش که ما(من و خانواده‌م) شب یلدا تو مهمونی یکی از اقواممون با خانواده‌ای آشنا شدیم که دخترشون با دختر میزبان ، دوست و همکلاسی دوره دبیرستان بود.
من اونموقع ۲۰ سالم بود و تازه پایان خدمت گرفته بودم. یک برادر ۴ سال کوچیکتر از خودمم دارم.
خانواده‌ای که اونشب باهاشون آشنا شدیم عبارت بودند از:
آقا کمال شوهر مهوش خانم ، بچه بزرگشون مریم که ۲-۳ سال از من کوچیکتر بود و دو تا پسر کوچیک به اسمهای بهنام که ابتدایی بود و بهادر که ۳-۴ سالش بود.
آقا کمال حدودا ۸-۴۷ ساله با چشمهای سبز و سیبیل چخماقی و هیکلی متناسب و نسبتا قد بلند.
مهوش خانم ۲-۴۱ ساله قیافه خوب ، قد حدود ۱۷۰ ، پستونای ۸۰ ، یه کوچولو شکم که خیلی سکسی ترش میکرد ، کون قلمبهٔ خوووووووب و کلا همیشه لگ استرچ براق. اگه دوستان دقیقا مایلند بدونند چجور لگی می‌پوشید تو گوگل سرچ کنید : لگ استرچ شهره(اسم برندش شهره‌ست)
مریم یه دختر به غایت زیبااااااا… . بدون آرایش مثل پنجهٔ آفتاب.
اون دو تا گوز (بهنام و بهادر)هم که هیچی😀😀😀
همون شب اول که تو مهمونی باهاشون آشنا شدیم بعد مهمونی اینا به اصرار مارو بردن خونه خودشون. اونجا بود که وقتی رسیدیم مهوش خانم رفت لگ استرچش رو پوشید و اومد. مشکی بود و خیلی وقت بود که ظاهرا استفاده میکردش چون مشخص بود که اون سفتی و محکمی لگ نو رو نداره دیگه. این لگهای شهره پارچه‌ش خیلی نازکه ولی اصلا پا رو نشون نمیده. ولی تمام آناتومیِ کون و پا و کس و همه چی از رو مشخصه. جوریکه خط شرت مهوش خانم به وضوح دیده میشد و کون قلمبه‌ش بد جوری زده بود بیرون…
ناخنای دست و پاش بلند و سوهان خورده بود با لاکی به رنگ قرمز تند. یه تاپ مشکی جذب با حروف طلایی که یقه‌ش کاملا کیپ و بسته بود و آیتم سکسیش فقط جذب بودن زیاش بود که بواسطه اینکه یه کوچولو شکم داشت باعث میشد سوراخ نافش از روی تاپ کاملا مشخص باشه.
مریم هم از همون لگ براقها قرمزش رو پاش کرد با یه تیشرت و اومد تو جمع. اونشب گذشت و از فردای اونروز روابط ما با خانواده مهوش خانم اینا بیشتر و بیشتر شد. طوریکه هفته‌ای ۴-۵ شب با هم بودیم، یا اونها میومدن خونهٔ ما یا ما خونهٔ اونها بودیم.
(خونه ما ، اون فامیلمون که شب یلدا خونه‌شون بودیم و با خانواده مهوش خانم آشنا شدیم و خونهٔ خود مهوش خانم اینا کلا تو یک محدوده و نزدیک هم بود)
آقا کمال می‌گفت که مغازه داره ولی بخاطر کلاهبرداریهایی که تو بازار میشه در مغازه‌ش رو بسته!! بطور مشخصی مزخرف میگفت!
تو این رفت ‌ آمدها همیشه مهوش خانم سکسی و ولنگ و باز بود. ولی من بدجوری عاشق دخترشون مریم شده بودم. یواش یواش مشخص شد که اینها خیلی مواظب مریم هستن که دست از پا خطا نکنه. ظاهراً سابقه گوهکاری و گند بالا آوردن داشته.
تو این معاشرت کردنها من شدم معلم خصوصی مریم و رفت و آمد به خونه‌شون زیادتر شد.
یه بار که مهوش خانم زنگ زد خونمون که برم به مریم درس بدم وقتی رسیدم اونجا دیدم آقا کمال یه عبا رنگ عباهای رفسنجانی (اون شتری رنگ رو میگم) انداخته رو دوش‌اش و قرآنی و رحلی و تسبیح و… خلاصه مشغول تظاهره!خوراکش بود این حرکت در حالیکه هم زنش حسابی کس بود و بدجور سکسی ، هم مریم. خودشم که مشروبخور بود!
مهوش خانمم حموم بود. معمولا ساعت ۷-۸ شب می‌رفتم خونه‌شون برای درس دادن به مریم و خیلی وقتها تا ۱۲ – ۱ شب اونجا بودم. اکثر وقتها هم که با خانواده اونجا بودیم. بعد چند دقیقه مهوش خانم اومد بیرون با یه حوله سفید که پیچیده بود دورش و از بالای سینه‌هاش تا یه کم پایینر از کونش رو پوشونده بود. خیلی راحت اومد باهام سلام علیک کرد ، دست داد با همون وضعیت سکسی یه مانوری داد و یه اعتراضی به مریم کرد که چرا برام چای نریخته و رفت تو آشپزخونه که چسبیده به پذیرایی و اوپن بود تا برام چای بیاره. آقا کمال هم قضیه به کتف چپش بود و انگار لذت هم می‌برد از اینکه زنش نیمه لخت جلوی من داره میگرده!!من روی مبلی نشسته بودم که آشپزخونه رو میتونستم از قسمت باز و محل رفت و آمدش ببینم. مهوش خانم هم که حسابی کرم داشت و میخارید و میدونست که من کاملا مسلطم به اونجا و دارم می‌بینمش. وقتی رفت سر گاز برای چای ریختن ، دولا شد تا مثلا شعله گاز رو کم کنه که با این حرکت قشنگ کس درشت و کون قلمبه و گردش رو نشونم داد.
چای رو آورد بهم تعارف کرد با یه لبخند از سر شیطنت و گفت بفرمایید خاله جون. منم که اونموقع ۲۰ سالم بود و در اوج شهوت حسابی شق کرده بودم و داغ داغ بودم. تشکر کردم و چای رو برداشتم. مهوش خانم هم رفت تو اتاق خواب تا لباس بپوشه. چند دقیقه بعد اومد بیرون با یه ساق شلواری استرچ از همون براقها که گفتم ، طلایی رنگ با یه تاپ لمهٔ مشکی جذب بدون سوتین که نوک پستوناش اندازهٔ یه فندق قلمبه شده بود و‌مشخص بود. کونش انقدر گوشت داشت و قلمبه بود که اگه کیرتُ میذاشتی لای چاک کونش کاملا اون لا کاور میشد. خط شرتش قشنگ دیده میشد. یه شرت که هفتی پشتش تقریبا تو یک سوم بالای کون خوشگلش وایمیستاد و بیشتر از اینکه کونش رو بپوشونه قسمت پایین کمرش رو میپوشوند. موهای مش کردش رو سشوار کشیده بود و یه‌وری فرق باز کرده بود و آرایش شهوت برانگیزی هم کرده بود. آرایشی که معمولا زنها بعد از حموم کردن وقتی قرار نیست جایی برن نمی‌کنن مگر اینکه کرم تو کونت وول بزنه!!
من رفتم تو اتاق که با مریم که درس کار کنم که اونم
باز با یه استرچ براق سرخابی که حسابی پاهای خوشتراش و بلندش و اون کون ناز و خوردنیشُ بطرز وحشتناکی شهوتناک میکرد قدرت متمرکز شدن روی موضوع درسُ از من گرفته بود. بعد از چند دقیقه به اصرار مریم از روی زمین بلند شدیم رفتیم روی تخت. به محض رفتن روی تخت مریم دمر دراز کشید و یه پاشو جمع کرد تا چاک کونش حسابی باز بشه. با توجه به استرچ بودن شلوارش از یه زاویه‌ای کاملا میتونستم آناتومی و فرم کسش رو ببینم. مریم اصلا تو درس نبود و با حرکتاش داشت به من میفهموند که باهاش ور برم!
یکی دو تا تمرین ریاضی بهش دادم ولی اصلا مخش تو درس نبود و دقیقه به دقیقه حرکتاش تابلو تر و حشری کننده‌تر می‌شد. یه دستش رو عمود کرده بود زیر چونه‌ش و با اون یکی دست بطور واضحی لای چاک کونشو دست می‌کشید و با خودش ور میرفت. کیرم یه شدت باد کرده بود و تو شلوار جین کلافه‌م کرده بود. خیس شدن جلوی شرتمُ قشنگ حس میکردم. دست انداختم تا کیرم جابجا کنم یه کمی ، مریم یه نگاهی مستانه‌ای کرد و ۴ تا انگشت خودش کرد لای کونش و شروع کرد به انگشت کردن خودش. دیوونه شده بودم… صورتمو بردم نزدیک کون خوشگلش و شروع کردم به مالیدن صورتم به کون مریم… سُری و صافی لگی که پاش بود باعث میشد شهوتم چند برابر بشه. کونش ماچ میکردم و گازای کوچولو میگرفتم ازش. مریم دستشو گذاشته بود رو سرم و فشار میداد لای کونش. پاشو بیشتر جمع کرد و چاک کونش بیشتر باز شد. صورتم کردم لای چاک کونش و شروع به خوردن اعماق چاک کونش از رو لگ کردم. کیرم یه بدجوری شق شده بود. سرم درآوردم و مریم طاقباز خوابوندم و نیم تنه‌م انداختم روش و با دوتا کف دست صورت مثل ماه مریم گرفتم و شروع کردم به خوردنش لباش… یه طعم و غریب و تازه داشت برام… مثل چشیدن یه میوه استوایی که تا حالا نخوردی. مست شده بودم. مریم زبونش کرد تو دهنم. می‌مکیدم زبونشُ. با دست چپم پستون مریمُ شروع با مالیدن کردم. یه سینه اندازه یه هلوی درشت و کال!
از ترس اینکه نکنه یه وقت کسی بیاد تو اتاق از رو مریم بلند شدم و بهش گفتم که پاشه خودشُ جمع و جور کنه. ولی مریم گوشش به این حرفا نبود و حشرش بد جور بالا بود. جلوی لگ استرچش به اندازه یه سکه خیس شده بود و مشخص بود. اومد سمتم و شروع به خوردن لبام کرد و از رو شلوار کیرمو میمالید. بهش گفتم بذار بابات که رفت اونموقع. هر جوری بود آرومش کردم و تا قبل شام تو اتاق الکی وقت تلف کردیم. چون نه اون درس تو مخش میرفت ، نه من تمرکز درس دادن داشتم.
مهوش خانم حدود ۹:۳۰ اومد صدامون کرد برای شام. رفتم بیرون دیدم مهوش خانم میز شام رو چیده. بعد یکی دو دقیقه مریم اومد. دور میز نشستیم. میز نهارخوری ۸ نفره. یک طرف من ، مهوش خانم وسط و اون طرفش پسر کوچیک‌اش بهادر. سر میز بهنام و یک طرف آقا کمال و مریم. مشغول خوردن شام و صحبت و مسائل روزمره بودیم که مهوش خانم یه پاشو از روی زمین جمع کرد آورد بالا. مثل وقتیکه چهار زانو میشینیم. طوریکه روی رون من قرار گرفت… یه لحظه دهانم از جویدن باز ایستاد!! خدایا امشب این مادر و دختر چیکار دارن با من میکنن؟ من همینجوریش از شهوت دهنم گاییده شده ، این دو تا هم با اون لگهای استرچ و خط شرت و از حموم اومدن بیرون با به حوله نیم متری و… .
کاملا چکه کردن آب بیرنگ و درخشان اول سکس از سر کیرم رو حس کردم. تا آخر شام مهوش خانم کلی کرم ریخت و جنده بازی درآورد.
بعد شام بلافاصله رفتم تو دستشویی و شروع به جلق زدن کردم! خیلی زود آبم اومد… با فشار و زیاد. انقدر حشری بودم و موقع ارضا شدن زور زدم که وقتی پاشدم تو آینه دیدم که کبود شدم.
آقا کمال بعد از شام حدودای ۱۰ – ۱۰:۳۰ شب می‌زد بیرون تا بره خونه یکی از دوستاش اسنوکر بازی کنن. اونشب هم بعد از خوردن شام لباس پوشید تا بزنه بیرون.
دو‌تا پسرا هم بعد از اینکه مامانشون فرستادشون برای مسواک زدن رفتن تو اتاقشون تا بخوابن. مریم هم جلوی تلویزیون روی مبل نشسته بود و زانوهاش تو سینه جمع کرده بود جوریکه به شکل واضحی کسش زده بود بیرون … مثل یه زردآلوی درشت و آبدار. دلم میخواست برم جلوی مبل رو زمین بشینم و از روی لگ سوپر تنگش کسشو انقدر بمیکم تا آبش بیاد و ارضا بشه…
مریم می‌دید که من دارم کسش رو نگاه می‌کنم ، لبخند پر شر و شوری می‌زد و در همون حالت که زانوهاش رو جمع کرد بود تو سینه‌ش و دستاش رو دور زانوها حلقه کرده بود به سمت پشتی مبل ، نیم تنه‌ش رو عقب می‌داد و با اینکار کف پاهاش از سطح نشیمنگاه مبل جدا می‌شد و کس قلمبه‌اش بیشتر بیرون می‌زد و کیر من بیشتر باد می‌کرد…
مهوش خانم تو آشپزخونه مشغول جمع و جور کردن و شستن ظرفها بود و دائم به مریم غر می‌زد که پاشو فلان کارُ بکن یا روپوشتُ برای فردا حاضر کن و از این حرفها.
مهوش خانم کارش تو آشپزخونه تموم شد و با یه ظرف میوه اومد به ما ملحق شد. تا نشست چشمهاشُ درشت کرد و به مریم گفت: درست بشین! مریم هم یه کم جابجا شد.
من کنار تلویزیون نشسته بودم و مهوش خانم رو مبل دونفرهٔ پشت به اُپن آشپزخونه. با لحنی پر از عشوه و ناز به من گفت خاله جووون بیا اینجا برات میوه پوست بکنم. تشکر کردم و گفتم : خیلی ممنون خودم می‌خورم. دست راستش رو گذاشت روی مبل کنار خودش و گفت : بیا خاله… بیا اینجا بشین. بلند شدم رفتم کنارش … هنوز دستش رو مبل و جایی که قراره من بشینم بود. نشستم، کمی دستشُ جابجا کرد جوری‌که وقتی نشستم با انگشتاش قسمت پایین کمرمُ که به باسن میرسید لمس کرد و برای چند ثانیه دستش رو نگه‌داشت و نوازشم کرد. دوباره شق کردم… شقیقه‌هام گزگز میکرد و جریان سریع خون رو تو رگهام احساس میکردم. میخواستم پاشم خداحافظی کنم و بزنم بیرون به سمت خونه. از یه طرف این هیجان رو بشدت دوست داشتم ، از یه طرف داشتم اذیت می‌شدم. گیج و حیرون مونده بودم بین یه مادر ۴۰-۴۲ سالهٔ گوشت که همیشه تمایل داشتم به این نوع ، یعنی زن سن بالا. از یه طرف یه بچه آهوی ناز و خوردنی مثل مریم. نشستم پیش مهوش خانم و یه زردآلو از تو سبد برداشت و تو دستش نشونم داد و گفت : انقد رسیده‌ست که براحتی چاک میخوره و جدا میشه از هم!بعد دو نیمه‌ش کرد و نصفه‌ش رو با دست گذاشت تو دهنم. منم با لبام انگشتای خوشگلشو که لاک قرمز داشت گرفتم و اینجا بود که اولین پالس سکسی رو از من گرفت. رو به مریم با لحنی جدی گفت: پاشو برو بخواب صبح پدر منو در میاری تا بلند شی… پاشو!
مریم گفت : خب میخوام میوه بخورم
+نمیخواد بخوری پاشو زود باش و بُراق شد تو صورت مریم

اِ اِ اِ اِ اِ …
مریم با یه اخم از سر تسلیم شدن پاشد رفت تو دستشویی.
مهوش با لحنی که شهوت و آتیش میبارید ازش گفت:
خاله جون زردآلوش خوشمزه بود؟
گفتم : بـَـ ـلـــــــه… عالی بود.
گفت : خب حالا چی بدم بهت بخوری خاله جون؟
گفتم : هوووولووووو… با لحنی گفتم که کاملا بفهمه خوردن انگشتاش اتفاقی نبود و واقعا دلم هووولوووو میخواد!
با انگشتای سبابه و شست دو دستش لگ طلایی و استرچش رو از قسمت پایین رون گرفت و چند سانتی کشید بالا. بعد از بالای رونش دوباره همینکارو کرد و لگ رو به سمت کسش جمع کرد پاهاش جمع کرد آورد بالا و رو مبل چهارزانو نشست. با بالا کشیدن لگ وقتی چهارزانو نشست کاملا کس تپلش رو میتونستم ببینم!!! مثل یه تیکه استیک آبدااااار. اگه همه کسشون ۱۰۰ گرم گوشت داشته باشه مال مهوش خانم ۳۰۰ گرم گوشت داشت!! کسخل شده بودم.
دولا شد تا از توی ظرف میوهٔ رو میز هلو برداره تاپش رفت بالا و کمر و کونش افتاده بیرون و دیدم که شرتش مشکیه. یه شرت بندی که یه مثلث کوچولو قسمت پایین کمر و بالای چاک کونش رو میپوشوند. کیرم هی چکه میکرد تو شرتم ، مثل شیر آبی که مغزیش خراب شده و واشرش هم خورده شده!!مهوش خانم یه هلو از تو سبد میوه برداشت و گذاشت تو بشقابی که بین پاهاش و نزدیک کسش بود. بشقاب رو شیب دار به سمت کسش نگه‌داشت و هلو قل خورد و چسبید به کسش. با عشوه بهم گفت:
-هووولووو میخوای خاله جون؟
+نگاهی به هلو کردم و گفتم آره خاله مهوش هوولووو…
هلو رو یه فشار به کسش داد و برداشت تو دستش گرفت و یه اسلایس ازش برید و با دو انگشتش آورد سمت دهنم.
اینبار خیلی واضحتر و طولانی تر انگشتشو مکیدم.
بعد از اینکه انگشتشو از دهنم درآورد کرد تو دهن خودش و ملچ و ملوچی کرد و از گوشه چشم شهوتناک نگاهم کرد.
مریم از دستشویی اومد بیرون و انگار ابر بالا سر من و مهوش خانم ترکیده باشه به خودمون اومدیم. مهوش خانم باز با همون لحن پُـر و اعتراضیش به مریم گفت: برو بخواب ، صبحم یه‌بار بیشتر صدات نمی‌کنم پا نشدی رفتم ، خودت باید بری مدرسه.
مریم انگار که حرفای مهوش خانمُ نشنیده باشه یه لبخند شیرین بهم زد و شب بخیر گفت و رفت سمت اتاقش. در کون خوشگلش خیس بود و کاملا مشخص.
مهوش خانم بهم نزدیکتر شد و پای راستش رو تو‌حالت چهار زانو گذاشت روی رون من. دستم چپم رو آروم گذاشتم بالای زانوش… آب از سر کیرم چکه می‌کرد و حسش میکردم. مهوش خانم که خیلی لوندتر حرف میزد گفت:
واااای خاله دستات چقدر گرم و‌خوبه. حالمو جا میاره… و یه برش هلوی دیگه برید و آورد سمت دهنم. دهنمو باز کردم که هلو رو بخورم ، گفت : فقط بمیکش خاله.
هلو رو مکیدم چند ثانیه‌ای و بعد مهوش خانم کرد تو دهن خودش و میکدش. منم زانو و پایین رونشو میمالیدم و آروم آروم رفتم به سمت بیخ رونش. هلو رو حسابی مکید و وقتی از دهنش درآورد آب دهنش که با شهد هلو قاطی شده بود کش اومد و دوباره هلو رو کرد تو دهن من. حسابی خوشمزه‌تر شده بود. نیمی از برش هلو تو دهنم بود که مهوش خانم اومد و نیمهٔ بیرون مونده هلو رو با لبش گرفت. همزمان داشتیم یه تیکه هلو رو میخوردیم تا رسیدیم به لبهای هم. شروع کردیم به خوردن لبهای هم. منم داشتم رون گوشتالوی مهوش خانم رو می‌مالیدم. مهوش خانم لب پایین منو جوری می‌مکید که داشت کنده می‌شد. با اون دستم سینهٔ درشت مهوش خانم گرفتم. بدجوری شق شده بود. همزمان با فشار دادن پستون درشت و شق شده‌اش ، همینطور که داشتیم لبای همو می‌مکیدیم مهوش خانم یه «اوووووووووم» بلند و کشیده از ته گلو کشید و رو کاناپه داراز کشید. افتادم روش و با دوتا دستام پستوناشو گرفتم و شروع به خوردن گلوی ناز و خوشگل‌اش کردم. پاهاشُ انداخت دور کمرم و پایین تنه‌اش رو بصورت عمودی بالا و پایین می‌کرد. جوری‌که کس‌اش رو می‌مالید به پایین تنه من. مست مست شده بود و هیچی حالیش نبود که الان تو هال خونشونیم ، ۳ تا بچه‌هاش تو اتاقها هستن ، مریم که بطور قطع هنوز بیداره و هر آن ممکن در باز بشه و شوهرش بیاد تو!!!
از خوردن گلوش دست کشیدم ، نگاهش کردم ، دیدم چشماش بسته‌ست و تو هپروت سیر می‌کنه!
دو دستی صورتشو گرفتم و گفتم :
خاله مهوش؟
چشماشو نیمه باز کرد و با لباش گفت:
جونم؟
گفتم : پاشو بریم تو اتاق، اینجا خطریه.
سرش رو بلند کرد و شروع کرد به لب گرفتن ازم.
از روش بلند شدم و جلوش ایستادم تا بلند شه بریم تو اتاق. همونطور که خوابیده بود با انگشتای لاک زده و سکسی‌اش از رو شلوار دست کشید به کیر جوون و وحشی و شق شده‌ام. همونطور از روی شلوار کیرمُ ماچ کرد و شروع به باز کردن دکمه‌های شلوار جین‌ام کرد. شلوار و شرتمو همزمان کشید پایین!کیرم مثل فنر پرید بیرون و رو به بالا جوریکه سرش به سمت نافم بود ایستاد!!! تا حالا خودم کیرمُ اینجوری ندیده بودم. علاوه بر شق شدن ، انگار باد هم کرده بود.
مهوش خانم چشمهاشُ نیمه باز کرده بود و آروم و بی‌صدا ناله می‌کرد. بهم گفت : عجب کیری داری خاله جون. فدای کیرت بشه خاله…
گفتم بریم تو اتاق اینجا ناجوره. بلند شد کیرمو با دست گرفت و منو از کیرم کشید و برد سمت اتاق خوابشون.
گفتم خاله جون آقا کمال نرسه یه‌وقت؟
گفت : اگه بیاد در پارکینگُ که باز کنه صداش میاد عشقم. ولی باز الان یه زنگ بهش میزنم…
با تلفنی که رو میز کنار تخت بود شماره شوهرش رو گرفت و پرسید اگه دیر میاد در قفل کنه. آقا کمالم گفت که فعلا که داره بازی می‌کنه و شما بخوابید. تو همین فاصله منم به لحظه‌ای که مدتها در انتظار رسیدنش بودم رسیدم :
لمس کوووووون قلمبهٔ مهوش خانم از رو لگ استرچ براق!!
یه من گوشت لخم تو هر لپ کونش داشت که وقتی راه میرفت حسابی می‌لرزید و تکون می‌خورد. کون قلمبهٔ گوشت آلود‌ش رو حسابی مالیدم و چهار تا انگشت میکردم لای کونش و چاک کونشو می‌مالیدم . لذت میبرد… کیرم مثل کندهٔ درخت شده بود. از پشت بغلش کردم و پستوناش گرفتم تو دستام و کیرم میمالیدم به کونش. صورتش برگردوند و شروع به مکیدن لبای هم کردیم. همزمان دست کردم زیر تاپ‌اش و پستونای درشت و شق شده‌ش رو گرفتم… محکم ، بشدت محکم. انقدر حشری بودیم زبونهامون رو دَورانی دور هم میچرخوندیم. بعد از سه چهار دقیقه با دو دست تاپ‌اش رو درآورد و زانو زد جلوم و دستاش گذاشت سر زانوهاش و صورتشو مالوند به کیرم. زبونش از انتهای کیرم کشید به سمت سر کیرم و با لبهاش کله کیرم رو به حالت بوسیدن گرفت و بعد همهٔ کیرم بلعید!سر کیرم تو حلق مهوش خانم بود… می‌مکید و ملچ ملوچ میکرد. دیوانه شده بودم… یه جندهٔ واقعی بود مهوش خانم.
با دو کف دستم صورتشُ گرفتم و و شروع به نوازش‌اش کردم. انقدر خوب بود که انگار عاشق‌اش شده بودم… !
کیرم از دهانش در آورد و شروع به خورن تخمام کرد… خیلی خوب می‌خورد خاله مهوش جندهٔ من. جفت تخمام تو دهنش بود زبونشُ دورش می‌چرخوند و با دو تا دستاش پستونای خوشگل‌اشُ می‌مالوند. کیرم گذاشت لای پستوناش. نوک پستوناش اندازه فندق شده بود. مایعی که از سر کیرم اومده بود رو مالید لای پستوناش. دیگه طاقتم طاق شده بود… بلندش کردم انداختمش رو تخت. درُ قفل کردم و جینمُ با جورابام همزمان درآوردم و رفتم افتادم رو خاله مهوش جنده.
لباش محکم می‌خوردم و پستوناش می‌مالیدم. گلو و گوشهاش ، شونه و بازوهاش…
سینه‌هاش که سفت و شق شده بود
پایین‌تر… شکم نرم و پهلوهاش رو حسابی خوردم و مکیدم.
زبونمُ کردم تو نافش و آه شهوتناکی کشید و همزمان انگشتمو تو کس‌اش می‌چرخوندم. داخل کس‌اش مثل هلویی شده بود که چلونده باشی و آب انداخته باشه!!
مایعی غلیظ و لزج کس‌اش رو پر کرده بود. رسیدم به بالای کس‌اش… کمی موی بلند و نرم به شکل مثلثی وارونه که رأس‌اش کس مهوش خانم رو نشون می‌داد خودنمایی می‌کرد. برعکس خیلیها که کس رو کاملا بدون مو دوست دارند ، من یه کمی موی نرم رو بالای کس خیلی دوست دارم. به نظرم به سکسی شدن یه زن کمک می‌کنه!
موهای کس‌اش رو با لبهام می‌کشیدم و مهوش‌خانم پس سرش رو روی بالش بسمت بدن‌اش حرکت میداد آه و اوه می‌کرد…
انقدر موهای کس‌اش و لیسیدم که خیس شده بود و به پوست‌اش چسبیده بود. حالا دیگه داشتم کس‌اش رو تمام و کمال میخوردم. چوچول مهوش خانم مثل کیر ، شق شده بود و اومده جلو…
با یه دست‌اش پستوناش رو می‌مالید و با دست دیگه موهامو چنگ زده بود و سرم رو بسمت کس‌اش فشار میداد. مهوش خانم پاهای نرم و خوش تراش‌اش رم دور بدنم حلقه کرده بود و قفل‌ام کرده بود. زبونمو تو کس‌اش حرکت می‌دادم و مهوش خانم مثل یه پورن‌استار آه و ناله میکرد و می‌گفت : خاله قربونت بشه ، بخووووور کسسسسسمو
بخوووووور عشششششقم ، بخوووور فدای اون کیرررررت بشم من… . آآآآآه‌ه‌ه آآآآآه‌ه‌ه آآآآآه‌ه‌ه…
و من شدت مکیدن و خوردن کسشو شدید میکردم. پاهاشو دادم بالا و اون تیکه گوشت بین کس و سوراخ کونشو شروع به مکیدن کردم. با دوتا دستاش پاهاش رو بالا نگه داشته بود با شدت بیشتری آآآآآه‌ه‌ه و ااااوووووه میکرد و قربون صدقه‌م می‌رفت. آب دهان من و شهد کس‌اش تو گودی سوراخ کونش جمع شده بود و منو بیش از بیش حشری می‌کرد…
زبونمو تیز کردم و کردم تو سوراخ کون خوشرنگ مهوش خانم. سعی می‌کردم با حرکت دادن به زبونم مقدار بیشتری از زبونمو تو کونش فرو کنم. خیلی اذت بخش بود سکس به همچین زنی. مهوش خانم به قدری مست شده بود که انگار یه شیشه ویسکی خورده باشه. صورتمو از لای کس و کون مهوش خانم درآوردم.
طاقتم تاق شده بود و میخواستم کردن مهوش خانمُ شروع کنم. پاهای مثل دنبه‌اش رو به شونه‌هام تکیه دادم و کیرم لای کس خیس‌اش عقب و جلو کردم. مهوش خانم چشماشو بسته بود و نفس‌هاش به شماره افتاد بود. پاهاشو می‌لیسیدم و کیرمو رو دهانهٔ کس‌اش می‌کشیدم. با صدایی نامفهوم بهم گفت: بکن تو عشقم ، بکن عزیزم… دیگه مُردم.
با یه حرکت سریع کل کیرمو کردم تو کس خاله مهوش. به سختی جلوی جیغ زدن خودش رو گرفت و شروع به گاییدن کس‌اش کردم. بشدت لذتبخش بود. حال عجیبی داشتم. انگار کیرم تو بهشت بود. یه زن خوشگل و سکسی تو تختخواب خودش و شوهرش داشت بهم کس میداد.
مهوش خانم با چشمهای بسته و با صدایی شهوتزده در حالیکه پستونای خوشفرم‌اش رو می‌مالید می‌گفت : عشقم جرررررم بده
جرررررم بده
جرررررم بده
آه‌ه‌ه‌ه‌ه‌
آه‌ه‌ه‌ه‌ه
آه‌ه‌ه‌ه‌ه
خاله فدای کیررررت بشه
کیررررت هر روز می‌خوام
هر روز می‌خوااااااام
جوووووووون
جووووووووون
هر روز بیا تو تخت من و شوهرم منو بگا عزیز دلم.
شهوت تمام سلولهای بدنم رو احاطه کرده بود. تندتر تلمبه می‌زدم تا خاله مهوش بیشتر حشری بشه. حرفهاش خیلی بیشتر از خود کردن بهم حال می‌داد…
دوتا انگشتای وسط‌اش رو کرد تو دهنم و براش مکیدم. بعد گذاشت رو چوچول‌اش و همزمان با گاییدن من شروع به جلق زدن کرد. داشت آبم میومد دیگه. خیلی خسته شده بودم دیگه. بیشتر ذهنم فرسوده شده بود. از سر شب شهوت تو وجودم وول می‌زد. می‌خواستم کار تموم بشه زودتر. گفتم جندهٔ من کیه؟
-جووووون عزیزم خودم جنده‌تم خاله جووووونم
+کی هر روز قراره زیر کیر من بخوابه و لنگاشو بده بالا؟
-مهوش… مهوش… مهوش فدای کیرت بشه.
گفتم داره میاد…
جون بریز رو بدن جنده‌م، میخوام ببینم آب کیرتُ…
کشیدم بیرون و پاشیدم رو صورت و پستون و شکم‌اش. با اینکه یبار سر شب زده بودم ولی باز خییییلییییی زیاد آبم اومد. یه ارضای بی‌نهایت عمیق که تا امروز کمتر تجربه‌اش کردم.
مهوش با انگشتاش آبمُ می‌مالید به سر پستوناش و تو چشمهام نگاه می‌کرد.

نوشته: هایزنبرگ

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها