داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سکس عجیب با خاله داف

سلام دوستان اسم من سام است(مستعار)این خاطره مال شهریور ۱۴۰۰ است .خالم من اسمش معصومه هسش(مستعار) .تو سن ۱۸ سالگی بر خلاف خواسته خودش ازدواج کرد و همیشه تو زندگیشون جنگ و دعوا جزوی از روزمرگی شون بودچون طبقه پایین ما میشستند و بابا بزرگ کادو ازدواج بهشون داده بود .خالم ۴ سال بعد ازدواج تنش وارش فهمید که شوهر جانش اعتیاد شدیدی به شیشه پیدا کرده و قبل از همه با پدر شوهرش حرف زد تایه شانس برای ادامه زندگی به امیر شوهر جان بده چون ازش دوتا بچه دختر داشت .امیر به کمپ بردن امد و دوباره بعد ۳ ماه شروع کرد به کشیدن که ایندفعه خاله جان تصمیم به طلاق گرفت و مهرش رو بخشید که آقا طلاقش داد و بچه ها هم پیش خاله موندن و امیر صلاحیت نگهداری ازشون نداشت.خو میرم سر اصل مطلب اول من چون از ۷ سالگی ورزش میکردم الان که ۱۸ سالمه بدن خشک و ماهیچه ای دارم البته از رو لباس معلوم نیس چون لاغر هسم و قدم بلنده ۱۸۶ سانت و قیافه ام معمولی و تیپم بجاش خوبه که کمبود قیافه ام یدک میکشه و خاله معصوم هم سینه هاش ۷۰ و بادکنکی هسش و توپره (نه چاق نه لاغر) کمرش باریکه چون بدنسازی حرفه ای میره با دوره و … و طی ورزش های طولاتی تونسته گودی کمرش زیاد کنه که کون مبارکش یکم قیافه بگیره خلاصه از نظر من یه کیس تمام عیار بودش.یه شب که اواسط شهریور بود بهم زنگ زد (سلام خوبی خاله
مرسی خاله جان
امشب برو خونه من زهرا دختر ۳ ساله اش در باز میکنه پیششون بمون تا بیام دیر میام
برا چی دیر بیای (اصلا سابقه نداشت که از ۱۰ بیشتر بیرون بمونه)
تولد دوستمه امشب یه خورده دیر میام .
باشه خاله جان .
منو خالم باهم رفیقم و تو جریان کاراش بودم ۳ رفیق داشت که خیلی وقت میگذروند باهاشون .وکلا با همینا بود .
در ضمن ارث خانوادگیه بابا بزرگ بین بچه ها پخش شده بود و خالم از سود پول بانکش و خیاطی کسب درامد میکرد.
اون شب حدود ساعت های ۲ یا ۳ بود که امد فک کرد منم خوابم و یواش و ازوم میومد اما پاشدم برم ازش خدافظی کنم برم بالا که دیدم تلو تلو میخوره فهمیدم خیلی خورده بیش از حد معمول همیشگی که رفتم جلوش
خاله جان مثل اینکه امشب زدی به دریا
اره عزیزم تولد دوستم بود دیگه ۱ شب هزار شب نمیشه
اوکی حالت میزونه من برم بالا یا نه؟
راسش بمونی بهتره اخه اصلا حالم خوب نیس.
باش پس دستت بده بریم بزارمت رو تخت.
بردمش تو اتاق میخاستم بیام بیرون که گفت
کجا بیا اینجا بینم من نمیتونم لباسام عوض کنم کمکم کن.
رفتم لباسش یه تیکه بود و زیپش که باز کردم واستادم تا خودش کمک کنه اخه زیرش فقط شورت و سوت بود اما گف
زود باش دیگه کلافه شدم انقد که این لباس تنگه و منم شونه هاش که آزاد کردم لباس کشیدم پایین تا اون موقع اینجوری ندیده بودمش یه سوتین مشکی اسفنجی بدون بند و یه شورت نخی قرمز بار اول بود که کون مبارکش میدیدم. تا حالا تصورش کرده بودم حتی موقع سکس با رلم بهش فک کرده بودم اما تا حالا همیچین اتفاقی نیوفتاده بود که بخام به فکر گاییدنش بیوفتم.
چند لحظه ای قفل بدنش بودم که گفت چیه ها ندیدی مگه تا حالا.
چرا چرا ولی خو تو رو که ندیدم
اخیه خوشت امد؟
امدم حرف بزنم که جمش کنم خوشو پرت کرد رو تخت .
خالم من تو پذیراییم چیزی خواستی یا کار داشتی صدام کن.
مرسی عزیزم برو بخواب .
هنوز به در اتاق نرسیده بودم که صدام کرد
سام یه زحمت دیگه هم میکشی
جونم خاله بگو
یکم ماساژام میدی ؟
ماساژاش هم میدادم گاهی اوقات اما نه تو این شرایط.
مطمعتی خاله چیزی نمیپوشی؟
اییی ول کن حالا چیه مگه محرم منی دیگه ،لخت مادر زاد که نیسم زود باش دیگه
رفتم کنارش رو تخت شروع کردم به ماساژ دادن بدن سفت و تو پروش که کمی نگذشته بود بیا بالا بشین روم اینجوری نمیشه مثل همیشه باش دیگه اه اه یه شب دیگه .
منم که بدم نمیومد رفتم بالا و ماساژ دادم و تموم که شد (خودش گف بسه)
بلند شدم برم کع یهو پاشد دستم گرفت یه بوس از سرم کرد و گف مرسی که هستی.
تو همین حال که کیر منم داشت میترکید و از رو شلوارک داد میزد خالم گف.
خوبه هنوز کاری نکردی چه خبرشه رلت بهت نداده که رو من راس کردی
اولا خاله جان نیمه لختی و ماساژت هم که دادم و روتم نشستم
دوما ۱ ماهه سینگلم و اوضاعش خرابه
و سوما …
خوب حالا پرو نشو برو بخواب
اونشب که خوابید رفتم در باز کردم رفتم تو اتاق و مطمعن شدم غرق خوابه یه جلق تو اتاقش زدم و بدبختانه ابمم که پاشید تو کف اتاقش و با زحمت پاک کردم که بیدار نشه ‌.
امدم بخوابم فک کردم که امشب چقو عوضی بازی در اوردم و عذاب وجدان بعد جلق یقم گرفت و حالم گرفته شد.
موقعی که بیدار شدم ساعت ۱۲ ظهر بود .
دیدمش سر حال شده و مثل همیشه خوشگل کرده (همیشه آرایش ملایم و با ست بدنسازی تو خونه میگرده!) صبحانه داد و گف برو خونتون کارتو بکن بیا پایین امشب میخام بابت دیشب ازت تشکر کنم.
منم که کلا فکر دیشب نمیکردم دیگه رفتم بالا و حموم و کارام انجام دادم حدود ساعت ۹ رفتم پایین .
دیدم شام درست کرده و یه سفره پهن کرده پر مخلفات سفره مشروب بود.
گف بشین بیام رف تو آشپزخونه با یه شیشه پلمپ و پیک امد .
گف اینم تشکر امشب تو بخور من هواتو دارم .
خوردیم و خوردیم اما اون بیشتر از من میخورد تا وقتی که درست مست شدیم و گف بسه دیگه یه جوری نشه نتونیم واستیم .
سفره رو جم نکردیم گف بشین تلویزیون روشن کن تا فیلم ببینم منم الان میام.
رف سرویس وقتی برگشت امد کنارم نشست و کنترل گرف و صدا رو برید و شروع کرد بی مقدمه و هیچی به حرف زدن(رو مبل به سمت من چهار زانو نشت) سام خاله جان میخام دردو دل کنم .
جونم خاله بگو
میدونی که الا نزدیک ۲ ماهه طلاق گرفتم و با هیچ مردی هم نبودم .
منم کمکم داش دوهزاریم جا میوفتاد که چه خبره (اخه تا حالا باهم نخورده بودیم) قند تو دلم اب میشد و کیرم داش راس میشد.
اره خلاصه رابطه نداشتم و فقط با اتنا (دوست لزبینش) لز میکردم اونم از رو اجبار چون دوست نداشتم با کسی رابطه داشته باشم.
خاله جان حالت خوبه اخه تا حالا راجب این مساعل…
اره گوش کن و بزار حرفم تموم شه الا تو سینگلی و منم همینطور
جفتمونم بالغ و جونیم و شهوتی بیا بهم کمک کنیم .تو منو ارضا میکنی من تو رو .
منم که کاملا مست بودم چند ثانیه ای ساکت شدم و بدون حرفی و یا چیزی لبام رو انداختم رو لباش که یهو کشید عقب واسا واسا
با خودم گفتم خاک تو سر جلقی کس ندیده ات کنم منظورش اشتب برداشت کردی اخه مانعی نبود که بخاد چیزی بگه که
گفتم چیشد کار اشتباهی کردم منظورت چیز دیگه بود!؟
نه نه دقیقا همینو میخاستن اما.
اما چی ؟
اجازه بدی میگم!
باشه ببخشید بفرما فقط زود دارم میترکم
خو منم دارم اتیش میگریم اما بچه ها یه وقت نبینن .
وقتی شنیدم یه نفس راحت کشیدم گفتم میخای تا بسترمون بقلت کنم
عجب درست کردی برو توی اتاق تا کارتون بزارم براشون میام.
فاطمه که خواب بود و زهرا رو نشوند مای تلویزیون و امد تو اتاق که با صحنه ای عجیب روبه رو شد لخت شده بودم و درو که قفل کرد پیچیدم به هم و شروع کردیم به لب خوردن و اروم رفتم رو گردنش داشم میخوردم که هلم داد رو تخت و افتاد به جون کیرم گف مال تو خیلی کلفت تره از امیر ولی قدش ۱ یا ۲ سانت کوچیک تره یکم که خورد و داشت ابم میومد (تاخیری نزه بودم و۱ ماهم سکس نداشتم کمرم فوق العاده ضعیف بود)پاشدم درازش کردم رو تخت و پلیورش در ادرم سوتین بنفش طوریش هم در اوردم و رنگ پوست گندمیش نوک سینه های قهوه ای روشنش دیدم با حرص یکیو میخورم یکو با دست فشار میدادم حالم دست خودم نبود گاز میگرفتم لیس میزدم تا وقتی صداش در امد ولی بلند نمیکرد که یه وقت زهرا نشنوه و حرص رو سر موهام و پشتم خالی میکرد.خیس بود قرنز شده بود و چشاش سر جاش نبود
اتاق بوی الکل و عطر VIP 212 خاله پر کرده بود
سام پایین پایین برو پایین که شیر اب باز شده اول شلوارک در اوردم و اونجا فهمیدم ست پوشیده شورت طوری پاهاش داد بالا در اوردم و بوی کس خیسش هم رسید بهم(یه بوی خاصی داره میدونید چی میگم)
خیس و داغ بود کسش دل میزد دهنم تا جایی که میتونستم باز کردم و کسش تو دهنم کردم و شرول کردم به خوردن و با دستم سولاخ کونشون باز میکردم .
عجیب تنگ بود (بعدش گف امیر زود انزال بوده و به عقب نمیکشیده کارش شاید ماهی ۱ بار) کسش گاز میگرفتم چوچولاش لیس میزم کسش یه کم تیرگی داشت اما صاف صاف بود لیزر کرده بود خلی خوب بود
داشتم میخوردم که ماشد و داگ کرد رو تخت امدم بالاخره بکنم اون کون گندمی نازشو گف
خشکه عوضی میخاستم توف بندازم گف
بلیس خاله جان بلیس خیس کن زود
خم شدم بلیسم(کونو رلام نمیلیسیدم اخه بوی بدی نسبت به کس داشت)
دیدیم بویی غیر صابون انار خس نمیکنم که افتادم به جون سولاخ
کونش حسابی خیس که شد جوری خوردم و زبون زدن که اب دهنم از لای پاش راه افتاده بود
بسه بکن دیگه کیر کلفتت بکن تو اما اروم کونم خیلی تنگه
اروم سرش فرستادم داخل اما ۲ دفعه سر خورد خورد خیلی لیز شده شده بود
گفتم خاله ۱ ۲ و ۳ رو نگفتم و رو دو تا ته فشار دادم با دستش جلو دهش گرف و ملافه تختش رو چنگ انداخت و چند لحظه صبر کردم یه بالش زیر دهنش گذاش و داد میزد و با دستاش عقب و جلوم میکرد و دردش که به لذت تبدیل شد کف تلنبه بزن
شروع کردم به زدنبا سرعت بالا نمیزدم اخه زیر ۵ دیقه چپه میشدم
یه ۱۰ دیقه ای از کون کردمش و بعدش بگردونمش پاهاش دادم بالا و رو شونم گذاشتم از کس شروع به وردن کردم و زیر ۷ دیقه ابم داشت میومد که قبلش اب خاله جان اود و به ارگاسم رسید فشار و داغی ابش خیلی تحریکم طوری‌که بعد ۵ تا تلنبه صدام در امد
داره نیاد رو شکمت بریزم خاله جون
نه نه قرص خوردم داخل بریز
تو کسش خالی کردم و روش افتادم نا نداشتم کیرم از تو در بیارم جوری که داخلش خوابید خاله لباس پوشید و رف پیش زهرا که خواب افتاده بود بردمش تو اتاق و
بعد یک دست دیگه هم سکس کردیم و تا ۱ ظهر شنبه خواب بودیم .
جوری که زهرا فاطمه رو صبح برداشته بود برده بود بالا.
هنوز که ۲۱ مهره هفته ای دو بار سکس میکنیم و رل زدیم باهام😑😁
و به نظر خودش میخایم ۱ شب اتنا رو هم به اتاقمون دعوت کنیم و اگر اوکی شد براتون مینویسم.
این داستان راست هسش و فوحش ندین منم میخاستم تجربه ام بنویسم و چون پسند نمیکنید دلیل نمیشه من جلقی باشم و …؛

نوشته: سام

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها