داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

زن عموی کوچولو و نازنینم

چندین شب بود که خوابشو میدیدم و خیلی دوسش داشتم. گاهی اوقات میرفتم خونشون سر میزدم و میدیدمش لباس پوشیده بود ولی روسری نداشت. دیگه میخواستم حسمو بهش بگم و میدونستم تایفه ما روی این چیزا به شدت حساسن و برخورد میکنن. تصمیمم رو گرفتم. روزی که عموم رفت به همراه پدرم و پدربزرگم تهران برای چرخوندن غرفه صبح ساعت 11 میرفتن و تا شب ساعت 11 نمیومدن و من از فرصت استفاده کردم. این اتفاق ها دقیقا ماه پیش افتاد.
یک روز عصر رفتم به بهانه سر زدن خونشون ساعت 6 عصر بود و با دخترش خونه بود. زن عموم ازم پذیرایی کرد و کمی گذشت که من بهش گفتم باید یک چیزی رو بهت بگم و اون موقع دخترش خونه مادر بزرگش بود و من رفتم در هارو قفل کردم و کمی اونجارو ایمن کردم و با هم رفتیم اتاق بغلی و بهش گفتم چند وقته حس میکنم دوست دارم و خوابتو میبینم و این حرفا یکم شوکه شد و گفت چرا؟! گفتم تو برای من جذاب به نظر میرسی و حتی بارها دلم خواسته بود تا باهات رابطه جنسی برقرار کنم. اون ناراحت شد و گفت متوجه هستی چی داری میگی؟! و من هم گفتم نه مست تو شدم و اون چشمات و بدن نازت. گفتم شتر دیدی ندیدی.
شروع کردم خوردن لباش. وایییی چقدر خوشمزه بود هیچوقت یادم نمیره و اون هلم داد عقب و گفتم تو مال منی و اونم مجبور شد همراهی کنه و رفتم خودمو بهش هی مالوندم تا تحریک شدیم بعد گرفتمش فوری لباسشو کندم دو تا ممه صورتی خوشکل و بزرگ و هجمش هم راضی کننده بود و دیگه شروع کردم به خوردشون و یک شیر بسیار خوشمزا اومد تو دهنم یک لیتر خوردم و کیرمو گذاشتم لای ممه هاش و بعد دو دقیقه آبم با حجم زیاد پاشید تو گردنش و رفتم پایین پاهاشو بوسیدم و اون موقع دیگه مست بودم و هیچی حالیم نبود و البته میگفت مال خودمی و از این جور کارا و منم یک دفعه شرت و شلوارشو با هم کشیدم پایین آقا چشمتون روز بد نبینه یه کص هلویی و بزرگ و تر و تمیز اومد جلو چشمم شروع کردم خوردنش طعمش که بی نظیر بود و البته طبیعی بود چون خیلی به خودش میرسید و کیرم رو بوسید و میگفت بکن توش عشقم منم کردم و کیرم گلفت بود و دراز عالی بود کیرم از نظر زن عموم منم کردم توش و 10 دقیقه انقدر محکم میکردمش که جفتمون وسط بهشت بودیم و صدای شالاپ شلوپ کل اتاق رو پر کرده بود و همه آبم رو ریختم توش و جفتمون بیحال افتادیم بعد یکم که استراحت کردیم کیرم گذاشتم کونش و اونم گاییدم 5 دقیقه دوباره آبم اومد ولی کمتر بود و فقط کلا 2 ساعت تو کیف بودیم بعد یه دفعه پرید یه طوری کیرمو ساک زد که از لذت تکون نمیتونستم بخورم آهههه میکشیدم و دوباره بازم آبم اومد ولی حالا بالاخره کمتر یا بیشتر بود دیگه همه آبمو با افتخار قورت داد و 3 بار هم باهم ارضا شدیم رفتیم باهم دوش گرفتیم لباس پوشیدیم یه لب خوشمزه گرفتم و ازش تشکر کردم و اونم گفت تو دیگه مال منی دیگه موقع بخوای میبرمت تو بهشت خودم و از هم دیگه خداحافظی کردیم و دیگه ساعت 9 بود تقریبا اومدم بیرون و رفتم خونمون. عموم هم ساعت 11 اومد و بچه رو هم برد خونشون و اوکی بود و این راز بین من و زن عموم میمونه برای همیشه و کسی متوجه نمیشه. این هم از شانس خوبی بود که در خونم رو زد.

نوشته: پسر آق شجا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها