داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

اعتماد و تجاوز

سلام من رویا هستم متولد ۷۸/۴/۱۵ حدود ۴ ساله ازدواج کردم قدم ۱۶۸ و وزنمم ۶۹ هستش یه دختر توپر و سفید پوست هستم نمیخوام تعریف کنم اما دختر خوشکل و خوش پوشی هستم و به ظاهر و پوششم خیلی اهمیت میدم …خودم اهل قم هستم ولی چون شوهرم مشهدی بود اومدیم مشهد.
قبل همه چی میخوام بهتون بگم این یه داستان نیست و اتفاقی هست که ناخواسته برام افتاده پس خواهش میکنم سعی کنین قضاوتم نکنین .
شوهرم رامین از یه خانواده ی تقریبا مذهبی هستش که پدر و مادرش همیشه نذر و دعا و این برنامه هارو دارن البته نظر شخصیه من اینه که باطن انسان باید پاک باشه …
شغل رامین کارای ساختمونی هستش و کارشم تقریبا سخته چون بیشتر اوقات خسته و کسله.
برای همین ما شاید در ماه یک بار یا نهایت دو بار سکس داشته باشیم البته رامین تو رابطه هم خیلی ضعیفه ولی من هیچ وقت گلایه ای از این موضوع نداشتم اما از سردی و بی خیالیش همیشه تو خودم بودم .
همیشه این حس ارضا نشدن و داشتم و واقعا دلم میخاست رامین یه بارم که شده بتونه من و از لحاظ سکس سیرم کنه اما متاسفانه زود انزالی شدید داشت و نمیتونست طفلک بگزریم .
من یه دوستی دارم اسمش مرضیه هست اونم متاهله ولی خب شخصیتش با من فرق میکنه خصوصا که با اونکه متاهله خیلی راحت تو فضای مجازی با غریبه ها حرف میزنه دوست میشه و قرارهای کافه و بیرون و تفریح میزاره
همیشه اصرار میکنه که منم مثل اون ازاد زندگی کنم و هرکاری دلم میخاد انجام بدم .
اما راستش یکی دوبار که باهاش رفتم بیرون میبینم خیلی راحت سوار ماشین غریبه ها میشه و میره دور دور و کافه و حتی میرن ویلا …ولی همون یکی دوبار ترس ورم داشت و واقعا نمیتونم اونجوری باشم .
مخصوصا که شوهرشم نمیدونست و همیشه در غیبت شوهرش اینکارارو انجام میداد…
راستش همه چی از اونجا شروع شد که یه مدت کلا با رامین رابطه ای نداشتیم و من درونم اشوب بود
حتی تو اون مدت بخاطر اینکه یه وقت شهوت کورم نکنه و اشتباهی نکنم تو حموم زیر دوش با خودم ور میرفتم تا اون شعله ی شهوتم کمتر بشه .
اما کم که نمیشد هیچ بیشتر از قبل شعله ور شده بود به قدری که کم کم وارد سایت های پورن میشدم و فیلم نگاه میکردم.
یه روز خیلی اتفاقی وارد سایت انجمن کیر تو کس شدم و بدون اینکه متوجه بشم چند ساعت و داستان خونده بودم و حسابی حشری شده بودم اونقدری که دلم میخاست پاشم برم بیرون و سوار ماشین یه غریبه بشم
اما با هر سختی بود جلوی خودم و میگرفتم .
چند روز از داستان خوندم میگذشت و دیگه دلم نمیخاست برم تو انجمن کیر تو کس چون حس میکردم اون داستان ها حسابی روم تاثیر گذاشته و فکر و ذهنم و درگیر سکس کرده اونم سکس و رابطه های عجیب و فانتزی .
دوستم تماس گرفته بود و داشتیم باهم صحبت میکردیم مثل همیشه داشت از دوس پسراش و تفریحاتش میگفت که متوجه یه پیام تو دایرکت انجمن کیر تو کسم شدم در حالی که داشتم صحبت میکردم بازش کردم .
یه اقایی پیام داده بود :
سلام خانم محترم سیاوش هستم ببخشید مزاحمتون شدم اگه انلاین هستین میتونم کمی باهاتون صحبت کنم ؟
توجه ای نکردم و جوابش و ندادم که دیدم دوباره پیام فرستاد :
من رئیس یه شرکت بازرگانی هستم اسم و رسمی دارم ادم بی شخصیت و بیشعوری نیستم
فقط امروز روز بدی داشتم و خیلی حالم گرفته بود گفتم شاید بهتر باشه با یه نفر صحبت کنم
وقتی این پیام و خوندم نمیدونم چرا باورش کردم
و جواب پیامش و دادم
سلام ممنونم
بفرمایید چه کمکی ازم ساختست؟
لطف کردین که جواب دادین بسیار خوشحال شدم
همینجور سر صحبت باز شد و از کارش و زندگیش گفت : تو حرفاش و صحبت هاش حس کردم خیلی ادم باشخصیت و تحصیل کرده هستش …
راستش هرچی بیشتر حرف میزدیم بیشتر باهاش همدم میشدم جوری حرف میزد باهام انگار درکم میکرد انگار کامل من و میفهمید و بهم حق میداد
بعد تقریبا یک ماه چت کردن تو سایت انجمن کیر تو کس کامل بهش اعتماد کرده بودم و همونجورم که تو حرفاش میگفت دنبال رابطه و سکس نیست
و نیاز به یه هم صحبت داره
وقتی به سردی و بی توجه ای رامین نگاه میکردم
بیشتر با سیاوش گرم صحبت میشدم
با دوستم مرضیه در میون گذاشتم اونم بهم گفت
چه عیبی داره در حد یه هم صحبته دیگه راحت باش
خلاصه یه روز سیاوش خیلی اصرار کرد که همدیگرو بیرون ببینیم اولش قبول نکردم ولی چون تو این مدت شناخته بودمش و میدونستم ادم خوبیه قبول کردم تو فضای باز همدیگرو ببینیم
سه شنبه بود و برای اخر هفته پنج شنبه قرار گذاشتیم ساعت ۲ بعد از ظهر
با اونکه تردید داشتم ولی بلاخره پنج شنبه رسید و دیگه کم کم باید میرفتم
رفتم حسابی اماده شدم دوس داشتم یه خانم تمیز و مرتب به نظر بیام
یه مانتوی مشکی بلند داشتم پوشیدم با یه تیشرت و یه شلوار جین ابی کمرنگ و یه شال مشکی سرم کردم و راه افتادم سر قرار …
سمت خیام مشهد قرار گذاشتم سر قرار رسیدم یه ماشین شاسی بلند مشکی بود برام چراغ زد و رفتم و سوار شدم …
وقتی دیدمش کمی جا خوردم اونجوری که تو عکس نشون میداد نبود و کمی سنش بالاتر بود
اما اخلاق و شخصیتش همونجور محترمانه و موادب بود .
سلام خانم زیبا خیلی خوش اومدی
مرسی ممنونم خوبین شما
به لطف شما بله عالی هستم
ببخشید دستم و دراز نکردم برا عرض ادب گفتم یه وقت مواذب نباشین
ممنونم
خب کجا بریم رویا خانم
نمیدونم یه پارک خانجمن سکسی کیر تو کس که خدای نکرده یه وقت برام بد نشه کسی نبینه
نگران نباشین بریم سمت باغ وکیل اباد خوبه ؟
باشه ایرادی نداره
راه افتادیم یه چند دیقه ای که گذشت گوشیش زنگ خورد
الو جانم …
خب …
عه صب کن ببینم
ای بابا اصلا حواسم پرت بود
باشه بزارش العان میام دنبالش شرکت
قطع کردش گفتم چیزی شده مزاحم کارتون شدم امروز ؟
ن ن راستش یه دو سه تا چک و مدارک بود که باید با خودم میاوردم از بس تو فکر قرار با شما بودم
تو شرکت روی میز جا گذاشتم
ایرادی نداره بریم شرکت برشون دارم
وقتی اسم شرکت اومد خب راستش جا نخوردم گفتم ن ایرادی نداره برین
رفت سمت شرکتش داخل سید رضی شدیم دقیق یادم نیست سید رضی چند بود ولی خب تو ذهنم تصویر اون کوچه و شرکت هست .
جلو یه ساختمونی اداری پارک کرد گفتم من بمونم تو ماشین ؟
گفت اگه ایرادی نداره بیاین داخل شرکت چون اینجا محل کارمه یه وقت همکارام نبینن ممنون
بدون هیچ فکری کاملا اعتماد کرده بودم باهاش رفتم داخل ساختمون اداری
طبقه ی دوم بود در و زد و وارد ساختمون شدیم دیدم یه دفتر اداری هست کمی خیالم راحت شد یه اقایی هم بودن سلام کرد باهام اون وسط یه دست مبل انتظار بود نشستم رو همونا رفت داخل یه اتاق دیگه تا مدارکاشو برداره …بعد چند دیقه اون اقارو صدا زد تو اتاقش یه دیقه ای باهم بودن تو اتاق و اون اقا اومد بیرون و رفت سمت میز کارش و وسایلش و گرفت و رفت بیرون از دفتر …
دیدم که سیاوش اومد و رفت سمت درب دفتر و با کلید قفلش کرد
دیگه ترس ورم داشته بود
چیکار میکنین اقا سیاوش مگه نباید بریم ؟
اومد سمت من رو مبل نشست کنارم و گفت خب رویا خانم تنها شدیم …
تمام وجودم میلرزید تازه متوجه شده بودم چه اشتباه بزرگی کردم
بهم چسبید و دستش و انداخت دور گردنم هولش میدادم و التماسش میکردم که ولم کنه
اما خیلی ازم درشتر و زورش بیشتر بود
منو رو مبل خابوند و افتاد روم التماسش میکردم که ولم کنه گریم گرفته بود
دستش و گذاشت روی گلوم و گفت به نفعته کنار بیای باهام چون مجبور میشم کاری کنم که خودم نمیخام چیزی از توام کم نمیشه که شوهرتم بهت نمیرسه نیاز داری به دادن
گفتم ترو خدا ترو امام رضا ولم کن برم بخدا من اهلش نیستم
هرچی التماسش کردم فایده نداشت
گفت اگه صدام در بیاد همینجا خفم میکنه
دوس ندارم جزئیات اون لحظه رو بگم فقط اینکه
یه دستش رو گلوم بود و با اون دستش دکمه های مانتوم و باز کرد و تیشرتم و داد بالا و سوتینم و زد کنار و شروع کرد به ازار دادنم یکم که گذشت برم گردوند
دیگه انقدر ترسیده بودم که تسلیم شده بودم
حتی یه زره حس لذت نداشتم فقط خدا خدا میکردم زودتر تموم بشه و از اونجا برم بیرون
برم گردوند و مدام تهدیدم میکرد که صدام در نیاد
شلوارم و به زور از پام کشید و شورتم و زد کنار
و همونجا حالت خوابیده افتاد روم و هرومزاده عوضی بهم تجاوز کرد خیلی وحشتناک بود
اون لحظه دلم میخواست بمیرم اصلا هیچ لذتی جز وحشت و ترس نداشتم
کارش که تموم شد لباسام و پوشیدم و اومدم جلو درب و بهش گفتم ترو خدا باز کن برم به هیچکس چیزی نمیگم قسم میخورم
گفت ن خودم میرسونمت
دستم و گرفته بود محکم از طرفی هم از ترس ابروم صدام در نمیومد
درب و قفل کرد و راه افتادیم سمت ماشینش و سوار شدیم و راه افتاد سمت مسیر برگشت
به قدری تو شوک و ترس بودم که هیچی یادم نبود که بخام پلاک ماشینش و بردارم یا ازش عکس بگیرم
وقتی رسیدم درب ماشین و باز نکرد و گفت به کسی چیزی نگو وگرنه میام ابروت و میبرم جلو شوهرت و فامیلت
در ماشین که باز شد سریع اومدم بیرون اونم گازش و گرفت و رفت تمام بدنم داشت میلرزید گریم گرفته بود یه ماشین دربست گرفتم و اومدم خونه
رفتم دوش گرفتم و سریع پیام ها و اون اکانت انجمن کیر تو کس که باهاش اشنا شده بودم و حذف کردم حتی سیم کارتمم شکستم
از اون روز افسردگی شدید گرفتم و خیلی از نظر روحی شکست خوردم هر مردی میاد سمتم حس میکنم میخاد بهم تجاوز کنه و همش نگرانم
هرجا میرم با اسنپ و تاکسی میترسم
چند باری خواستم برم شکایت کنم اما اشتباهات زیادی کردم که اکانتش و پیام هاش و تماس هاش و حذف کردم
هرچند اون محله و اون دفتر تو ذهنم هست
اما ترس از ابروم دارم و نمیدونم چیکار کنم
دیگه بعد اون به هیچ مردی نتونستم اعتماد کنم اون ادم نامرد و بی وجدان میدونم که تو انجمن کیر تو کس هست هنوزم حتی شاید این داستانم و بخونه
واقعا نمیدونم چیکار کنم خیلی داغون شدم و باید یه جایی حرفام و خالی میکردم برا همون اینجا براتون نوشتم …
فقط پشیمونم از کارم از اعتماد بیجا …خواهش میکنم به هرکسی اعتماد نکنین واقعا حتی یه درصدم فکرش و نمیکردم که همچین موجود پست و بی وجدانی باشه به قدری نقشش و خوب بازی میکرد که راحت گول حرفاش و خوردم
میخوام ازتون بپرسم اگه شما جای من بودین چیکار میکردین العان ؟

نوشته: Roya

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها