داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دانلود فیلترشکن oblivion برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
داتلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

دانلود فیلترشکن MAHSANG برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
دانلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

همه چی از فانتزی شروع شد (۱)

حس عجیبی بود
دیدن لرزیدن های تن لختش زیر پویا و چنگ زدنهاش به پشت اون جلوی چشمام. روی تختی که سالها باهم خوابیده بودیم. منم با لرزیدن های سحر و شنیدن ناله هاش زیر کیر کلفت پویا میلرزیدم.
وقتی سحر با چشمهای نیمه بازش که از هوس و شهوت پر بود نگام می کرد، همونجا منم خالی شدم. دستم رو به طرف کیرم بردم و با دستمال، آبی رو که رو بدنم ریخته بود، پاک کردم.
پویا با شدت داشت تو کس زنم تلمبه میزد و سحر داد میکشید و ناله میکرد. نمیدونم از درد بود یا از شهوت این سالها که هوس امتحان کردن یه تجربه کاملا جدید یهو با انفجار از گلوش در می اومد. من با دیدن این صحنه دوباره بدتر شق کردم. احساسم خیلی عجیب بود.
از یه طرف میخواستم تا ساعتها پیچیدن بدن اونها به هم جلوی چشمام رو تماشا کنم و جق بزنم حتی کیر پویا رو گاهی بگیرم و خودم لای کس زنم بذارم. از یه طرف دلم می ریخت که سحر بعدش چی قراره بگه. چطور قراره مقایسه کنه این هیجان و لذت عجیب رو با سکس های گاه و بیگاه معمولی خودمون. صدای پویا تو گوشم می پیچید که به زنم در حال گاییده شدن زیر کیرش میگفت:
پویا: بگو یالا بگو
سحر: وااای چی بگم اااه چی میخوای
پ: بگو جنده ! بگو کیر کلفتم تو کست رو پر کرده بگو به این شوهر کسکشت
س: آی جرم بده پویا جرم بده منو جلوی شوهرم بکن گاایییدی گااایدی منو جلوی شوهرم
پویا افتاده بود رو سحر و پاهای سحر روی شونه هاش بود صورتش با صورت سحر یه سانت فاصله داشت و داخل چشمای زنم زل زده بود و داشت میگاییدش و بهش میگفت جنده. به زن من
پ: جنده کیرم تا خایه هام تو کسته. بگو به شوهرت چجوری کس میدی
سحر اصلا انگار همون زن تحصیل کرده و مغرور همیشگی نبود و جاش واقعا یه جنده تمام عیار داشت به پویا جلوی شوهرش کس میداد.
س: آخ علی علی علی پویا کسمو گایید علی کیرش تا ته آخ تا ته کسمو گایید اه اه علی جنده م کردی علی من جنده کیر پویام
پویا با تمام قدرتش داشت زنمو میکرد. سینه هاشو چنگ میزد و کیرش رو تا ته با تمام زورش می کرد داخل کس زنم. من تمام مدت داشتم جق میزدم و بحث ها و خاطره های خوش و ناخوش زندکیمون با زنم سحر از جلوی چشمام رد میشد. اصرار من بود که آخرش کارشو کرد.

صدای بوق ماشین پشت سری حواسم رو آورد سر جاش
س: عشقم حواست کجاست سبز شد
من: هیچی عزیزم
کنارم نشسته بود مثل همیشه با همون آرایش معمولی و عطر همشگیش از پنجره حواسش به خیابون بود و نور مغازه ها. موهاش از کنار شال گلدارش ریخته بود روی شونه هاش و تا بالای سینه هاش. نور کم رنگ چراعای خیابون هر از گاهی از روی تنش رد میشد و خط سوتینش رو روی تاپش از زیر مانتو جلو بازش میشد زیر همین نور بی رمق هم تشخیص داد. سینه های درشتش رو گاهی سعی میکرد زیر شالش بپوشونه ولی خودش هم می دونست که این کار الکی بیشتر توجه همه رو بهش جلب میکنه.
آروم دستم رو از روی ساپورت نازکش کشیدم به رونش و تا بالا بین پاهاش بردم نزدیک کسش که داشت می رسید دستم رو نگه داشت تو دستش.
س: عشقم آخر هفته بیا یه برنامه ای بچینیم
من: برنامه؟ من فکرم پیش برنامه امشبه عشقم اوففف چه رونی داری خانوم کس
س: واااا دستتو نبر به اونجام
با عشوه و خنده های شیطونش نگام کرد و گفت
س: امشب شوهرم برمی گرده هاا باید بری
چند وقتی بود که حرف زدن از فانتزی سکس با غریبه یا مثلا دوستپسرش یا ماساژور موقعی که سکس میکردیم باعث میشد جفتمون خیلی تحریک بشیم. هر چی بود تنوع جالبی بود برای سکسی که داشت برامون یکنواخت میشد بعد ۷ سال زندگی مشترک.
نزدیک خونه رسیده بودیم. ریموت در رو زدم و دستم رو تا کسش رسوندم و بهش گفتم:
شوهرت میدونه من امشب پیشتم. میدونه قراره کست رو بگام خانوم کس
س: وااا برو ببینم بیاد تو رو تو خونه ببینه پدرمونو در میاره ها
با خنده از ماشین پیاده شد.
من که کیرم شق شده بود بهش گفتم
“خوبه که عشقم. من و شوهرت جفتمون می افتیم به جون کست و تو رو تا جا داری میکنیم.”
از ته دل ریسه رفت و گفت
س: واای منو اینهمه خوشبختی؟
دیگه کیرم داشت شلوارمو جر میداد. از پشت بهش چسبیدم و دکمه آسانسور رو زدم.
صورتم رو از پشت نزدیک گوشش بردم و آروم تو گوشش گفتم سحر میدونی شوهرت قراره بیاد وقتی تو رو میکنم بشینه تماشا کنه کس دادنتو
چشماش رو که از تعجب باز شده بود تو اینه چرخوند به سمت نگاهم.
س: واقعا دوست داری تماشا کنی؟
آخر جمله ش چشماشو نازک کرد و کونش رو چسبوند به کیرم.
من یه لحظه شک کردم که نکنه ناراحت شده باشه و زیاده روی کرده باشم.
بهش نگاه کردم و به حالت سوالی از خودش پرسیدم:
من: آره؟
باورش نمیشد به چیزی که شنیده بود.
گفت “چی؟ آره؟؟! چه شق کردی علی.
ادامه ندادم و در رو براش باز کردم و شروع کردیم به درآوردن لباسهامون.

ادامه…

نوشته: ذهن کاکولد

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها