داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

از اون روز کونی افشین شدم!

توی یکی از محله های نسبتا فقیر نشین بزرگ شده بودم و تقریبا همه دوستام در سطح مالی خودم بودن.
البته دوستای زیادی نداشتم و بیشتر وقتمو با افشين میگذروندم .از هفت و هشت سالگی با افشين دوست بودم و همه جا باهم بودیم. همسایه روبه روی ما بودن و ارتباط خانوادگي هم داشتیم.
تفریح اصلیمون فوتبال بود. چه توی کوچه و چه توی خونه با پلی استیشن. افشين سه سال از من بزرگتر بود.
رابطه‌ ما روز به روز صمیمی تر میشد و گاهی شبا خونه همدیگه میخوابیدیم و…
دوازده سالگیم شروع داستان من بود.
من یه پسر معمولی با قد و وزن معمولی و پوستی سفید بودم که روابط اجتماعی بالایی نداشتم و برعکس تموم بچه های محلمون خیلی آروم و مودب بودم.
طبق سالای گذشته سرگرمیم همون فوتبال بود.
یه روز که خیلی حوصله ام سر رفته بود و مادرم و خواهرم میخواستن برن مهمونی، توپم رو برداشتم و رفتم در خونه‌ افشين که بازی کنیم اما خب هیچکدوم از بچه ها نبودن. واسه همین افشين منو دعوت کرد خونه‌.
افشين سه چهار ماهی بود ورزش کشتی رو انتخاب کرده بود و ازم خواست یار تمرينش بشم و منم قبول کردم. و شروع کردیم به کشتی گرفتن اما خب پشت سر هم زمین میخوردم و افشين هر فنی بلد بود روم پیاده کرد. کلی عرق کرده بودیم و به نفس نفس افتاده بودیم که دوباره افشين منو زمین زد و روم دراز کشید. تقلا می‌کردم که خودم رو جدا کنم که افشين گفت بیا همین حالت کمی استراحت کنیم و منم قبول کردم .تازه با جق زدن آشنا شده بودم و چيز زیادی نمیدونستم اما میدونستم این کار بدیه. بعد از چند لحظه افشین خودشو خیلی آروم بهم میمالید طوری که کیرشو روی کونم حس میکردم اما از این حالت بدم نیومده بود و ساکت زیرش وایساده بودم.
افشین که دید عکس العملی نشون نمیدم دستشو دو طرفم گذاشت و سرشو کنار صورتم آورد و شروع کرد از روی شلوار تلمبه زدن و نفس های تند تندش به گوش و صورتم میخورد.
بهش گفتم داری چیکار میکنی؟ بلندشو دیگه
که با خنده‌ گفت: توی باشگاه این تنبیه کسیه که میبازه . وایسا
و به کارش ادامه داد.
میدونستم که داره الکی میگه و اینکار اشتباهه اما از طرفیم حس خوبی داشتم و دیگه حرفی نزدم.
بدنم داغ کرده بود و چشمامو بسته بودم که افشین وایساد و گفت ی لحظه وایسا! بدون اینکه تکون بخورم دراز کشیده بودم که دوباره روم دراز کشید. متوجه شدم کیرشو بهتر دارم حس میکنم. سرمو برگردوندم و دیدم شلوارش تا نصفه پایینه! خودمو کمی بالا دادم.
+چرا لخت شدی؟ ولم کن
-بخواب مهدی
+میگم بلندشو
اما بدون توجه روم دراز کشید و با دست سعی می‌کرد شلوارمو پایین بده.
با دستام شلوارمو گرفتم و سعی کردم بلندشم اما افشين زورش خیلی بیشتر از من بود و نميتونستم
-ساکت باش مهدی. الان مادرم میاد تو
+ولم کن
-هیسسس بیاد تو بد میشه واسمونا
به هق هق افتاده بودم و دستمو روی صورتم گذاشتم که افشين از همین استفاده کرد و شلوارمو کشید پایین و دوباره روم دراز کشید. با دستش کیرشو لای کونم گذاشت و شروع کرد تلمبه زدن. نمیتونستم از روی خودم بلندش کنم و افشین بدون توجه لای پاهام تلمبه میزد. گاهی کیرش به پشت تخمام میخورد و یه درد کوچیک اما لذت بخش کل وجودم رو گرفته بود . و من کل مدت چشمامو بسته بودم و دستام روی صورتم بود. ديگه تسلیم شده بودم و تکون نمیخوردم یا بهتر بگم شهوت بهم غلبه کرده بود.
چهار پنج دقیقه مدام کیرشو عقب جلو میکرد و کل وزنشو روم انداخته بود. توی همین حال نفساش تند تر شد و ناله اش بلند شد و یهو پشت تخمام خیس شد و فهمیدم ارضا شده. چند ثانیه روم موند و بعد بلند شد.
با اینکه لذت برده بودم اما ترس بدنمو به لرزه انداخته بود و خودمو به عصبانیت زدم و گفتم خیلی آشغالی احمق عوضی. شلوارمو بالا کشیدم و سمت در اتاق رفتم . افشین چند بار صدام زد اما جواب نمی‌دادم و از اتاق بیرون رفتم.
توی حیاط مادر افشین رو دیدم. خودمو جمع و جور کردم و سلام احوال پرسی کردیم که گفت مادرت گفت میریم خونه خاله و تا برمیگردن اينجا باش. ضربانم بالا رفت و به مِن مِن افتادم و توی این حال سُر خوردن آب کیر افشین روی پامو حس میکردم. افشینم اومد توی حیاط و ماجرا رو فهمید. دستمو گرفت و گفت بیا بریم توی اتاق فوتبال بزنیم. جلوی مادرش نميدونستم چیکار کنم و فقط می‌دونستم از الآن دیگه رابطه‌ ام با افشین بهم خورده و ديگه دوست نیستیم و اینم می‌دونستم قراره بازم این اتفاق بیفته.
تا رفتیم توی اتاق درو بست و از پشت بغلم کرد و معذرت خواهی کرد و همش قربون صدقه ام می‌رفت.
اینم بگم خونه افشين اینا یه دو بزرگ بود که بینشون حیاط بود.
بعد از کلی معذرت خواهی نشستیم. بهش گفتم دیگه اینکارو تکرار نکن اما جواب درستی نمیداد و فقط معذرت‌خواهی میکرد. بهش گفتم باشه بسه، فوتبال بذار بازی کنیم و افشینم همین کارو کرد و فوتبال بازي کردیم. سه دست بازی کردیم و هر سه بار من بردم . که افشین گفت: مهدی بیا یه بار بازی کنیم اگه بردم بازم اینکارو بکنیم و اگه باختم دیگه بهت دست نمیزنم قبوله؟
+نه
-چرا؟ قول میدم اگه ببری دیگه کاری نکنم
+گفتم که نه
-اگه بازی نکنی همیشه میام سراغتا
و شروع کرد به خندیدن
از طرفی بدم نمیومد بازم روم بخوابه و از طرفیم میترسیدم. کمی فکر کردم و ترجیح دادم قبول کنم. اما تا بازي شروع شد گل خوردم و پشت سر هم گل می‌خوردم طوری که همون نیمه اول انصراف دادم.
خنده های افشین توی کل اتاق پیچیده بود و میگفت اینم از قانونی. مهدی یادت باشه قول دادیا. نمیتونی بزنی زیر حرفت . سرمو برگردوندم سمتش و با سکوت بهش فهموندم که قبول کردم.
نیشش باز بود و پیراهنشو درآورد و شلوارش رو هم درآورد و با یه شورت اومد بغلم کرد.
دستمو گرفت و روی کیرش گذاشت و دست خودشم روی کیرم گذاشت و شروع کرد به مالیدن کیرم. حس خوبی داشت و راست کرده بودم. چند ثانیه که گذشت منم شروع کردم به مالیدن کیر افشین. دوباره خنده به لباش برگشت و اینو چراغ سبز به کردن کونم دونست و گونه و گردنم رو بوسید.
-دراز بکش
بدون هیچ حرفی دمر دراز کشیدم و افشین شلوارم رو تا نصفه پایین داد.
-وای مهدی چه کون سفيدي داری
دستاش رو روی کونم گذاشت و آروم چنگ میزد و جون میگفت. دستشو لای کونم برد. قلقلکم اومد و خودمو جمع کردم اما افشين دستشو عقب جلو میکرد و یه حس خوبی بهم دست داد. کاملا رام شده بودم و بی اختیار شده بودم. بدنم شل شده بود و حسابی داغ کرده بودم.
افشين روم دراز کشید و اینبار کیرشو لای کونم گذاشت و شروع کرد به تلمبه زدن و به سوراخم فشار میداد اما خب نمیرفت توم و یه درد کوچیکی داشتم فقط. وقتی دید فایده ای نداره بلند شد و یه بالشت آورد و زیر شکمم گذاشت. و بعد کرم دست و صورت آورد و به سوراخ کونم مالید و انگشتشو فشار داد توی سوراخم. سوزش نسبتا زیادی داشت و یه آخ بلند گفتم و ناخودآگاه بدنم سفت شد که افشین گفت شل کن بدنتو وگرنه بازم درد میگیره. منم خودمو شل کردم و افشین انگشتشو توی کونم عقب جلو میکرد و دوباره به سوراخم کِرِم مالید و با انگشت همشو داد داخل کونم. یه لذت غریبی توی وجودم بود.
روی کیرش تف انداخت و دوباره روم دراز کشید و سر کیرشو روی سوراخم تنظیم کرد.
-مهدی راستی از عمد باختی؟
+نه بابا. واقعی باختم
-پس چرا بازی اولا رو تو بردی؟
+نمیدونم. شاید که …
یهو کل بدنم درد گرفت و کونم داشت آتیش میگرفت .
افشين منو به حرف گرفته بود که خیالم راحت باشه و بدنم شل باشه و با یه فشار بیشتر کیرشو توی کونم جا کرد.
صدای آی آی گفتنم بلند شد. افشین سریع دهنمو گرفت و کل وزنش روم بود. تکون خوردنام بی فایده بود و افشین ولم نمیکرد. چشمام پر اشک بود و درد امونمو بریده بود.
-خفه شوووو الآن آبرمونو میبری
+تو رو خدا درش بیار خیلی درد داره
-یکم کم وایسا الآن دردش تموم میشه
اما تحمل نداشتم و همش تکون میخوردم که افشین دستشو دور گردنم حلقه کرد و محکم فشار داد و شروع کرد به عقب جلو کردن .دوباره درد اوج گرفت و ناله هام بلند شد اما افشين محکم گردنمو فشار میداد و حتی نمیتونستم درست حسابی ناله کنم .
حرکات کیرشو تند تر کرد و تا ته توی کونم تلمبه میزد. هرچی میگذشت یه حس شهوت جای درد رو واسم میگرفت اما هنوزم شدید درد داشتم.
گاهی کیرشو تا ته توم میکرد و نگه می‌داشت و دوباره تلمبه میزد.
تا اینکه حرکاتش از همیشه تندتر شد و یهو تا ته فشار داد و صدای ناله جفتمون توی اتاق پیچید. تموم آبشو توی کونم خالی کرد و بی حرکت موند . حدود سی ثانیه طول کشید و بعد بلند شد و دستمال آورد و کیرشو تميز کرد و دستمال به منم داد و کونمو تميز کردم.
سوراخ کونم نبض میزد و درد داشتم. به سوراخم دست زدم و حس کردم تورم داره و باد کرده.
ب زور شلوارم رو بالا کشیدم و در حالی که این بار واقعا از افشین عصبانی بودم از خونشون بیرون رفتم و توی کوچه منتظر وایسادم تا مادرم برگرده و رفتم خونه و سریع دوش گرفتم.
کل شب کونم درد میکرد اما عجیب اینجا بود که روز بعد به یاد کون دادنم جق زدم!
تا چند روز هربار بچه ها میومدن دنبالم که بازی کنیم بیرون نمیرفتم. دو سه بارم افشین اومد که حتی تا دم درم نرفتم.
این چند روز هر وقت حشری میشدم دوست داشتم به افشین بگم منو بکنه اما وقتی جق میزدم از سرم می پرید.
تا بالاخره بعد از یک هفته مادرامون باهم رفتن بیرون و تنها شدیم و…
از اون روز کونی افشین شدم.

نوشته: مَهدی ام

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها