داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

شدم کونی اکبر جون

سلام دوستان این داستان گی هست لطفا فقط علاقه مندا بخونن.
اسم من ساسانه واین داستان برمیگرده به ۲ سال پیش البطه اینم بگم که من الان۱۹ سال دارم و اون موقع ۱۷ سالم بود .
من علاقه زیادی به همجنس خودم داشتم و تو بچگیم پسر خالم که ازم ۴سال بزرگ بود لاپایی زیاد کرده بود ولی کلا توم نکرده بود ولی من خودمو انگشت میکردم و همیشم خودمو شیو میکردم گاهی وقتا با ماژیک یا اینجور چیزا حال میکردم و البطه اینم بگم که از حسم کسی جز خودم خبر نداشت .
بابام با اشنامون که ام دی اف کار بود اشنا کرد و منو برایه کار پیشش فرستاد این اقا ۳۲ سال داشت و مجرد بوداسمشم اکبر بود مردی خوش قیافه وبا تیپ عالی از همسنداشم جوون تر دیده میشد منم قیافم واقعا خوشگل بود و صورتم کلا مو نداشت بدنمم همینطور فقط پاهام مو داشت که اونارم شیو میکردم خوب حالا یه چن ماهی گذشت و منم یکم یاد گرفته بودم و میتونستم به اکبر اقا کمک کنم اکبر اقا بعضی وقتا میگفت واقعا خوشگلی من جایه تو بودم الان ۵ تا دوس دختر داشتم منم چیزی نمیگفتم اصلا حسیم به اکبر اقا نداشتم و اصلا تو باغ نبودم .
ما بعضی وقتا تو کارگاه تا ساعت ۱۱ یا ۱۲ شب کار میکردیم واقعا مشتریش زیاد بود بعضی وقتام طرفایه ظهر وقتی اکبر اقا میخابید من میرفتم دسشویی خودمو انگشت میکردمو جق میزدم بعد این که جق زدمو خودمو شستم رفتم که منم یکم استراحت کنم که وقتی رفتم تو دیدم که اکبر اقا که دراز کشیه به پشت کیرش راست شده من واقعا تحریک شدم از رو شلوار معلوم بود که کیر بزرگی داره از اون روز دیقه به اکبر اقا با یه چشم دیقه نگاه میکردم و تنها ارزوم این شده بود که اکبر اقا منو بکنه و زیرش باشم یه ۲ ماهی گذشت منم هر روز به عشق این که کیر اکبر اقاس خودمو انگشت میکردم یا ماژیک میکردم تو کونم و گاهیم موقع کار خودمو به اکبر اقا میچسبونم اونم یزره فک کنم شک کرده بود یه روز که بعد ناهار باهم نشسته بودیم گفت ساسان تو چرا دوس دختر نداری منم گفتم که زیاد علاقه ندارمو اینجور چیزا خندید گفت نکنه به پسر علاقه داری و منم خندیدمو چیزی نگفتم اکبر اقا بعد اون دیقه شرو کرده بود از حرفایه سکسیو اینجور چیزا صحبت میکرد خلاصه یه مدت گذشتو من با اکبر اقا یکم راحت شده بودم اکبر اقا یه روز گفت بیا بریم بعد از ظهر استخر و منم موافقط کردمو رفتیم وقتی که لباسامو در اوردم مایمو تنم کردم دیدم که اکبر اقا داره منو دید میزنه منم زیر چشمی نگا میکردم بش بهم گفت پسر اجب بدنی داری تنهایی نریا تو استخر باهم میریم میدزدنت منم خندیدم رفتیم تو و من که شنا کردن بلد نبودم اکبر اقا گفته بود که یادم میده رفتیم تو آبو اکبر اقا منو از پشت بغل کرد تا یادم بده یه چن دیقه نقزشته بود که دیدم کیر اکبر اقا از پشت میخوره بهم حسابیم راست شده بود اصلا دیقه رو ابرا بودم خیلی حس خوبی بود و خجالتم می‌کشیدم ولی دیقه فکر نمیکردم و نمیخاستم شنارو یاد بگیرم خلاصه سانس تموم شدو ما رفتیم بیرونو اکبر اقا منو با ماشین برد تا خونمون برسونع تو راه بازم در مورد سکس اینجور چیزا صحبت میکرد که منم میخندیدم دستشو گزاشته بود رو پامو داشت میمالید بهم گفت ساسان بدنت واقعا خوب بود خندیدمو گفتم نکنه خوشت اومده اکبر اقا اونم با خنده گفت مگه میشه خوشم نیاد دیقه پرو شده بودیم دیقه جرعتمو جم کردمو گفتم اگه خوشت میاد چرا وایسادی بس که دیقه اکبر اقا چیزی نگفت کلا ساکت شدیم بعد یکم مکث گفت چیکار کنیم مثلا منم گفتم هر چی دوس داری دستمو بردم سمت کیرش که دیدم خیلی راست شده گفتم چقد بزرگه اکبر اقا گفت عزیزم میخای بریم خونه من زنگ بزن به بابات بگو امشب تو کارگاه کار داریم منم قبول کردمو رفتیم طرف خونش قلبم داشت از جاش در میومد اکبر اقام داشت منو دست مالی میکرد خلاصه رسیدیم خونشو زود رفتیم تو اکبر اقا تو پله ها داشت انگشتم میکرد وقتی رفتیم داخل خونه از پشت بغلم کردو کیرشو چسبوند به کونمو گردنمو لیس زد بعد برگردوندو لبامو خورد کلا رو ابرا بودم و زیادم استرس داشتم اکبر جونم منو بغل کردو برد اتاق خابوند رو تختو داشت لب میگرفت انگشتشم تو کونم بود داشت قربون صدقم میرفم ارزوم براورده شده بودو زیرش بودم بدنمون داغ شده بود شرو کردم دکمه هایه پیراهنشو باز کردمو دستمو رو بدنش میکشیدم اونم پراهن منودراوردو شرو کرد به خوردن بدنممندیقه نتونستمطاقت بیارمو دکمهشلوارو کمرشم باز کردم اکبر بلند شد منم همونجوری دراز کشیدمروشو سینشو میخوردمو تا شکمش خوردمکرشمتودستمبودوقعا بزرگ بود اومدم رسیدمبه کیرشو یواش یواش لیس میزدم واسه خیار اینا ساک زده بودم ولی این یکم فرق داشت قرم بود نرم بود بعدا یکم براش حسابی ساک ززدمو اونمداشت کیف میکرد که گفت دیقه بسه منوحالت داقی کردو شلوارمو دراورد شرو کرد به لیس زدنکونم بعا انگشتشو کرد توکونمدید راحت رفت تو گفت اینکاریا منم گفتم نه ماژیک میکنم تو کونم بعدا دوتا انگشتشو کرد تو کونم یکم درد داشت بعدا که ادت کردم سومیشو کرد تو کونم بعدم دراورد حالا نوبت کیرش بود منم راستش یکم ترسیده بودم چون کیرش بزرگ بود بعدا کیرشو تف زدو یواش گزاشت لایه کونم اروم سرشو کرد تو من سوختم اه کشیدم که اومد روم بوسم کرد گفت عشقم صب کن بعد چن لحظه کیرشو یواش برد تو که یهو دیدم کیرش کلا تومه و شرو کرد به تلنبه زدن تقریبا یه بیس دیقه کلا منو کردو بعد ارزا شد توم من دیقه کونم پاره شده بود خیلیم حال کرده بودم بعد دراز کشید پیشم منم دراز کشیدمد گفت عشقم کاش این همه مدت مال من میشدی منم بغلش کردمو گفتم تو دیقه شوهرمی اکبر جون منو بوسیدو تا صب انجوری خابیدیم لخت دیقه بعد اون من کلا زن اکبر اقا شدمو هر وقت دلمون میخاست سکس میکردیم و هنوزن شوهرمه و منو هر وقت دلش خاست میکنه ممنونم که داستانمو خوندین .

نوشته: ساسان

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها