داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

چی شد که یه کونی و بیغیرت شدم (۲)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

سلام
خوب تا اونجا گفتم که ماجرای سعید و فاطمه رو دیدم و واقعا ذهنم رو درگیر کرده بود
اول شکه بودم و کم کم هرچقدر بیشتر ب اون اتفاقات فک کردم کمتر حس بدی سراغم میومد و یه مقدار خوشم میومد
چند بار که خودارضایی میکردم به اون روز و فاطمه که داشت کیر سعیدو ساک میزد فکر میکردم و به اوج می‌رسیدم و ارضا میشدم ولی بعدش پشیمون میشدم
هربار فاطمه رو میدیدم یاد اون روز میوفتادم و دیدم نسبت بهش عوض شده بود
اون کون بزرگ و لباس گوشتی و سینه ها خوشکلش دیگه برام بدن فاطمه خواهرم نبود
وقتی نگاه میکردم فاطمه ای رو میدیدم که سعید گاییدش رو میدیدم و این موضوع باعث شده بود توجه بیشتری بهش بکنم
دیگه تو همه خود ارضاییام به سکس فاطمه و سعید فکر میکردم و بعضی وقتا خودمو انگشت میکردم زمان خودارضایی
فاطمه یه مدت بود یه مقدار ناراحت بود انگار
تو اتاقش بود و وقتی هم پیش ما بود همش تو فکر بود
زیاد سرش تو گوشی بود من هیچ وقت کاریش نداشتم ولی گفتم وقتی ارتباط داره با سعید حتما باهاش چت می‌کنه کنجکاو شدم یه بار که گوشیشو وا کرد رمزشو به خاطر سپردم
منتظر موندم که گوشیش ازش جدا بشه برم سراغش
یه بار وقتی رفت حموم گوشیش رو گذاشته بود شارژ بشه رفتم سراغش و اولین کار رفتم توی تلگرام دیدم چیزی نیس چتش با دوستاشه
یکم نا امید شدم
باز رفتم گالری دیدم کلی عکس لختی از خودش توش هست
وقتی دیدم عکسارو کیرم به حد انفجار شق کرده بود شروع کردم کیرمو با دیدن عکسا خواهرم مالیدن
کون تپل و سفیدش خیلی خوشکل بود
تو چند عکس که لای کونش وا کرده بود سوراخ کون خوشگلش ملوم بود ولی به کوچولو باز بود ملوم بود قشنگ که کیر رو تجربه کرده کون خواهرم
سریع گوشی خودمو آوردم و عکسارو فرستادم رو گوشیم
بعد تو پوشه ویدیو یکم بالا پایین کردم دیدم چندتا فیلم هست که توش فاطمه بدن نمایی میکنه
کلی حرف سکسی میزد و توش قربون صدقه کیر سعید می‌رفت
می‌گفت دوس دارم اینجا بودی زیرت می‌خوابیدم
تو یکیش یه خیار کوچیک رو میکرد تو کص و کونش
قبلش فک میکردم حتما چون پرده داره از کون داده به سعید ولی انگار خانوم خودش خیلی حشریه و میخواد همه جاش کیر بره
فیلما رو هم فرستادم
داشتم با دیدن فیلم بدن نمایی خواهرم جق میزدم
کون فوق‌العاده ای داشت
تعجب میکردم چطور فیلم از خودش با صورت میفرسته و نمیترسم ابروش بره
رو یه کلیپ که داشت خیار میکرد تو کص و کونش ارضا شدم ریختم تو دستمال بعد انداختم سطل اشغال
ولی بعدش حس پشیمونی نبود
دیگه انگار فاطمه خواهرم نبود بلکه سوژه جنسی بود فقط از گالری درومدم دیدم نوتیف واتساپ بالا گوشیه کلی خواستم برم تو واتساپ که صدا در حموم اومد
ترسیدم سریع گوشیو قفل کردم زدم شارژ رفتم یه گوشه با سرم کردم تو گوشی
فاطمه هم گذشت و رفت تو اتاقش سرشو سشوار بکشه
تا چند روز بعد از اون فقط با فیلما و عکسا فاطمه خودارضایی میکردم و واقعا عجیب بود از دیدن بدنش سیر نمیشدم

ولی اینطور نبود که خودمو جای بکن فاطمه تصور کنم
بلکه تصور میکردم که سعید این کص و کون رو گاییده و فاطمه خواهرم با این کص و کون زیر سعید خوابیده
و این اوج لذتم بود
منتظر موقعیت بودم که فقط برم سر وقت گوشی فاطمه و بازم ببینم
یه بار باز که موقعیتش پیش اومد رفتم سر وقت گوشیش رفتم گالری ولی دیدم هیچ چیز جدیدی نیست هموناس
ناامید شدم
ولی رفتم واتساپ گفتم شاید چت کرده باشه که دیدم بله
با سعید چت داره
نشستم خوندن از پایین دیدم انگار بحثشون شده
کلی رفتم بالا و یکم سکس چتاشون خوندم و دیدم قشنگ فاطمه تو مشت سعیده همه جوره و هرکار سعید بگه انجام بده
وقتی کلی خوندم اومدم پایین دیدم یه جاش که نزدیک همین چند وقت قبل از باز کردن گوشیش میشه بحث کردن که سعید گفته می‌خوام هم به من هم به دوست بدی که فاطمه مخالفت کرد
و سعید هم کلی دعواش کرد
و بحثشون و اینا یه مقدار کشدار بود و سعید کوتاه نمیومد
کم کم تو چتا سعید شروع کرد تهدید که من فیلم و عکسات دارم اگر میخواستم بی آبروت کنم میکردم و الانم میتونم ولی فقط می‌خوام با دوستم سکس سه نفره تجربه کنیم
اینا که خوندم متوجه شدم برا چی فاطمه تو خودشه
داشتم میخوندم که دیدم فاطمه بالاسرمه
و چشماش چارتاس
نمیدونسم چیکار کنم
نمیخواستم بفهمه بیغیرتم و نمیدونسم چیکار کنم اونم ترسیده بود
بلند شدم تو یه لحظه با عصبانیت ساختگی گفتم اینا چیه
شروع کرد با لکنت که تورو خدا توضیح میدم
دستمو بردم بالا الکی بعد باز آوردم پایین گفتم من کسی نیستم دست رو دختر بلند کنم ولی این گوشیو الان میبرم نشون بابا و مامان میدم تکلیف تو معلوم بشه
با گریه دستمو گرفت گفت نه بخدا من نمی‌خواستم و یه بار سعید ب زور گولم زد باهام رابطه داشت

بعدش با فیلم و عکس تهدیدم کرد
ملوم بود زر میزنه منم میدونسم خودش با رضایت اینکارو میکرد ولی قبول کردم گفتم پس چرا نیومدی ب ما بگی چرا به بابا نگفتی
گفت ترسیدم آبروم ببره
بعد پرید بغلم و گریه میکرد همش
منم آروم نوازشش کردم گفتم با،بابا میریم حسابشو میرسیم گفت نه تورو خدا نگو ب پدر
منم گفتم پس خودم میرم ک با حالت ترس گفت سعید ازت بزرگتره و کلی دوست داره بلا سرت میاره منم از همین میترسیدم که بلا سرم بیاره که اینکارا
اینجا حرفش قطع کرد و روش نشد بگه چیکارا کرد
گفتم به هر حال باید برم نمیتونم دس رو دس بزارم یکی با خواهرم اینکار کنه
زدمش کنار رفتم بیرون گوشی فاطمه هم هنوز تو دستم بود
نمیدونسم چیکار کنم
من اصلا غیرتی نبودم میرفتم دعوا؟باید تهدیدش میکردم که به بقیه میگم؟
اون موقع سوژه جنسی خودم خراب میشد
ماشین گرفتم تو راه همش فکر میکردم چیکار کنم رفتم در خونشون کلی این پا اون پا کردم و نمیتونسم همینطور الکی برگردم و زنگ زدم و خودش درو وا کرد
نمیدونسم چی بگم
زبونم بند اومده بود سریع سلام کرد و با خوشرویی احوال پرسی کرد من جدی بودم گفتم چ سلامی چ علیکی بیا بیرون باهات حرف دارم
یه ابروش انداخت بالا اومد بیرون واقعا قدش و هیکلش ازم بلندتر بود و دعوا میکردیم میخوردم😂
گفت چیه
یکم سکت کردم و فک کردم چی بگم
گوشی فاطمه رو آوردم بالا گفتم فاطمه پیاما رو نشونم داده همه چیزو میدونم خواهرمو اذیت کردی و تهدیدش کردی و گولش زدی یهو کپ کرد
گف نه اشتباه شده
گوشیو وا کردم و چتو نشون دادم
خواست چیزی بگه گفتم میرم به همه میگم اگر تمومش نکنی
دیدم یه مقدار خونسرد اومد جلوتر و میدونس من کاری ازم برنمیاد گفت ببین من اذیت نکردم خواهرتو اولا بعدش هم چیو میگی؟که خواهرت با میل خودش اومده باهام سکس کرده؟
اومد جلوتر و با یه دست گردنمو گرفت
ادامه داد:میری میگی خواهرم کلی فیلم و عکس برا سعید فرستاده از بدنش؟میگی خواهرم خرابه؟وقتب اینو گفت دهنش کنار گوشم بود و چسبیده بود بهم ترسیده بودم
انگار بازم باهاش تو حموم بودم
استرس و شهوت باهم
گفت نمیترسی بلایی سرت بیارم بچه کونی؟و همزمان دستشو برد پشتمو کونمو تو دستش گرفت
زبونم بند اومد بود
گردنمو یکم فشار داد گفت دفعه آخرت باشه منو تهدید میکنی خواهرتم خودش بهتر می‌دونه با بدنش و زندگیش چیکارکنه کامل تو بدنش بود که جدا شد ازم و نیگا کرد به پایین تنم زبونم بند اومده بود
دیدم لبخند زد تازه فهمیدم متوجه شق بودن کیرم شده
با لبخند گفت که اینطور
گفت متوجه شدی چی گفتم بهت؟
چیزی نگفتم سرم پایین بود
اومد جلوتر گفت متوجه شدی بچه کونی؟و با دستش سرمو بلند کرد
آروم گفتم آره
گفت آفرین بعد رفت سمت در گفتم سعید برگشت نیگام کرد با اخم
گفتم برم چی بگم؟نمیتونم اینطور برگردم حداقل باید بگم باهم درگیر شدیم
اومد جلو یه کشیده محکم زد تو گوشم که پرت شدم زمین گفت بیا اینم درگیری برو بگو درگیر شدیم😂
بلند شدم اشک تو چشام بود شانس آورده بودم کسی تو کوچه نبود
گفتم میشه بهش بگی با داشت درگیر شدم و بهش گفتم دیه دست از سر فاطمه برمیدارم؟
گفت ولی من که برنمیدارم
منم گفتم باشه ولی اینو بگو بهش
یه لبخند زد گفت باشه نترس
بدون خدافظی رفت تو خونه منم با کلی حس بد و عجیب برگشتم سمت خونه وقتی رسیدم رفتم خونه دیدم فاطمه بدو بدو اومد سمتم دستشو گذاشت جلو دهنش گفت وای خدا چیشد؟یادم افتاد کشیده خوردم جاش روصورتم مونده بود هیچی نگفتم
گفت کار اون عوضیه
گفتم باهاش دعوا کردم گفت دست از سرت برمیداره
فاطمه با گریه گفت ببخشید
نذاشتم ادامه بده و رفتم سمت اتاقم و درو بستم
حس عجیبی بود
با خودم میگفتم کاش نمی‌رفتم سمت گوشیش که اینطور بگا نرم ولی این حس بدم بعد چند ساعت از بین رفت

فرداش داشتم میرفتم مدرسه سر کوچه سعید وایساده بود با موتورش
یه لحظه دیدمش ترسیدم ولی نمیشد برگردم رفتم نزدیک سرم پایین بود
رسیدم بهش سلام کرد جوابش دادم اومد جلو گفت ببخش دیروز اینطور جوابت دادم نباید این رفتار میکردم
دیدم داره درست رفتار می‌کنه سرم بلند کردم ولی چیزی نگفتم
ادامه داد:پسر خوب من از خواهرت خوشم میاد و اونم همینطور نمیتونم ولش کنم و یه ابروش بالا انداخت گفت هرکس هم بخواد مانعم بشه خوردش میکنم مثلا داشت لا به لا معذرت خواهیش تهدیدم میکرد😑
گفت آشتی؟
من چیزی نگفتم
اومد جلو گفت ببخشید دیگه بغلم کرد آروم سرشو آورد پایین لپمو بوسید
وقتی مهربون بود خیلی خوب بود سرمو بلند کردم منم یه بوس کردم لپشو
نمیدونم چرا اینکارو کردم دست خودم نبود بعد خواستم جمعش کنم گفتم اشکالی ندارد ولی قول بده اذیتش نکنی
این حرفو زدم ولی دستم هنوز دورش حلقه بود اون یکم تعجب تو چهرش بود
گفت باشه قول میدم یه لبخند زدم دلمو زدم به دریاباز لپشو بوسیدم
ولی این بار نزدیک لبشو
اونم یه بوس از لپم کرد گفت بهتره برم من ولی قشنگ متعجب بود
گفتم باشه پس خدافظ یهو گفت میخوای بریم خونه ما قلیون بکشیم؟
گفتم باید برم مدرسه خندید گفت بیخیااال بپیچونش من میرفتم مدرسه همیشه میپیچوندم
یکم دو دل بودم
ولی گفتم باشه نشستم رو موتور و راه افتادیم
دستمو دورش حلقه کردم و سرمو چسبوندم به پشتش
رسیدیم خونشون رفتیم تو لباسش عوض کرد اومد نشست قلیون رو آماده کرد شروع کرد کشیدن من یکم راحت نبودم گفت برو لباس عوض کن منم رفتم اتاق یه شلوارک و یه رکابی داد بهم رفت بیرون من پوشیدم رفتم پیشش همش داشت پاهامو برانداز میکرد
گفت اهل مشروب هستی گفتم نه
خودش ریخت خورد و دیه پافشاری کرد منم یکم خوردم
بعد یهو گفت ناراحت نیسی دیگه من با فاطمه باشم؟اوکی هستیم با هم ما؟
منم گفتم نه هر طور خودتون میدونید
دستشو انداخت دورم گفت آفرین پسر خوب
تو هم قبلا یه بار مچتو با مهسا گرفتم یادته؟منم بخشیدمت حالا نوبت توه، یادته مگه نه؟
گفتم آره ولی من با مهسا کاری نکردم
گفت بیخیال حالا اون روز گذشت یه چشمک زد
سرمو گذاشته بودم رو دستش داشت قلیون میکشید کیرم شق بود
متوجه شده بود
یه دست زد ب کیرم گف چرا شق کردی شیطون چیزی نگفتم اروم دستش برد پشتم کونمو گرفت تو دستش چشامو بستم اروم یه بوس از گردنش کردم
دستشو کرد تو شلوارک و کونمو گرفت تو دستش منم چشام بسته بودم که لباش رو لبام نشس
چند دقیقه لبام خورد و کونمو مالوند
بعد شلوارکو تا زیر کونم کشید پایین
یه تف کرد کف دستش زد به سوراخم بعد با انگشتش با سوراخم بازی کرد یکم و مالوندش بعد کم کم انگشتشو کرد تو
یکم درد داشت
همزمان لبامو میخورد بعد کیرشو درآورد کیرش خیلی خوشکل بود نزدیک ۲۰سانت نمیدونم چون سانتر نکردم
کلفت بود تقریبا
سایز خوبی بود
بعد آروم سرمو برد پایین شروع کردم خوردن کیرش
گفت آفرین بخورش منم کیرشو تا نصفه میکردم دهنم درمیاوردم و کلشو لیس میزدم
اونم کم کم انگشت دوم رو هم فرستاد تو کونم یه تکون خوردم ولی دستشو گذاشت رو سرم کیرشو تا اخراش کرد دهنم گفت آفرین مثل فاطمه بخورش
اینو گفت خیلی حشری شدم تند تند براش ساک زدم
اونم انگشت میکرد کونمو
کمر سفتی داشت همش میگفت آفرین فاطمه کجایی که برادرت رو هم مثل خودت جنده کردم
برادرت کیرمو داره میخوره
کیرمو بخور کونی مثل خواهر جندت بعد کم کم یه انگشت دیگشم یکم فرستاد تو دیگه درد زیادی نداشتم واقعا اوج شهوت بود
یه کم ساک زدم باز بعد درآورد کیرشو گفت چار دست و پا شو منم شدم اومد پشم کیرشو کرم زد رو کونم تنظیم کرد
آروم آروم کلشو فرستاد تو یکم درد داشت
درآورد باز کرد همینطور کم کم کل کیرشو کرد تو کونم خم شد روم گفت دوس داری سرمو تکون دادم
چونمو با دست گرفت گفت جوابمو درست بده گفتم آره دوس دارم
گفت دوس داری مثل فاطمه کونتو بگام؟
گفتم آهوم
گفت درست بگو دوس دارم مثل فاطمه بگاییم گفتم آره دوس دارم مثل خواهرم فاطمه کونمو بگایی
اینو گفتم انگار وحشی شد بلند شد شرو کرد عقب جلو کردن یکم درد داشت ولی حال میداد کم کم سرعتشو زیاد کرد و شرو کرد فوش دادن همش میگف کیرم تو کص خواهرت
خواهرت جندمه و عاشق کیرمه
خواهرات مثل خودت از کون گاییدم
منم داشتم با دست کیرمو میمالوندم یکم مالوندم درجا این ریخت رو فرش اون لامصب هنوز تلمبه میزد گفت برگرد
برگشتم رو پشت دراز کشیدم پاهامو گرفت بالا رو شونه هاشو کیرشو تنظیم کرد تپوند تو کونم که ناله درومد
شروع کرد تلمبه زدن
دیگه حس نمی‌کردم سوراخمو محکم تلمبه میزد
و می‌گفت خارکصع کونتو گاییدم چند دقیقه اینطور کرد باز حشری شده بودم

درش آورد بلند شد منم رو چار دست و پا کرد بدون هیچ حروفی کیرشو کردم دهنم اون هم همینطور فوش میداد
میگف بخورش مثل خواهر جندت بخورش
مثل فاطمه کیرمو بساک کونی
همزمان داشتم کیرمو میمالوندم ک ارضا شدم باز
بعد باز داگیم کرد کردش تو کونم و شروع کرد باز تلمبه زدن و فوش میداد ب فاطمه
بعد یهو تا دسته کرد داخل و نگه داشت همه آبشو خالی کرد توم
و روم افتاد
چند دقیقه اون حالت بود بعد بلند شد رفت حموم
منم زود بلند شدم رفتم دستشویی خودم شستم لباسام پوشیدم و زدم بیرون رفتم سمت خونمون تا نیومده از حموم بیرون تو راه واقعا لنگ میزدم انگار پاک ضربه خورده بدجور درد داشتم
دوست داشتید ادامشو می‌نویسم
ببخشید طولانی شد

ادامه…

نوشته: کامران

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها