داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

کون خواهرزنم زهرا

سلام. اسم من مجید هست و میخوام داستان کردن کون خواهر زنم زهرا رو واستون بگم. قبلش بگم که این جریان واقعی هست و هیچ دروغی نمیگم. من 26 سالمه و بعد از این که ازدواج کردم علاقه شدیدی به خواهر زنم پیدا کردم. آخه زهرا همیشه جلو من راحت میگشت و زیاد خودشو نمیگرفت حتی بعضی وقتها میومد رو پاهام مینشست. زهرا یه دختر 18ساله وزنش حدود 45 کیلو قد160 و کون نرم و پهنی داره. خلاصه علاقه من به زهرا روز به روز بیشتر شد و بعضی وقتها خودمو به لباسای زیرش میرسوندم و باهاشون جق میزدم. یه روز رفتم خونه مادر زنم دیدم زهرا تنهاست و هیچکس خونه نیست. زهرا هم جلو تلوزیون داشت یه فیلم کره ای به اسم دوست دختر من روباه است رو نگاه میکرد.یکم نشستم و دیدم کیرم داره شق میشه هر کاری کردم نتونستم خودمو کنترل کنم. آخه چند وقت بود تو کفش بودم گفتم موقعیت بهتر از این پیدا نمیشه. رفتم کنارش نشستم و با دست خوابوندمش رو زمین.و شرو کردم به بوسیدنش. البته قبلا” هم بوسش میکردم و عادی ببود براش. کم کم شرو کردم رفتم زیر گلوش رو بوسیدن و لیس زدن گلوش. دیگه داشت مقاومت میکرد. میگفت چکار میکنی مجید؟ منم کار خودمو میکردم دیگه نمیفهمیدم. دستمو گذاشتم رو پستوناش و شرو کردم به مالیدنش وای چه پستونای کوچیکی داشت کیرم شق شق بود بلند شد که فرار کنه اما چون هیکل کوچیکی داشت راحت گرفتمش و خوابوندمش. با خودم گفتم تا اینجای کار رو اومدم باید تمومش کنم تا اونم نتونه چیزی به زنم یا مادرش بگه. دستمو بردم زیر سوتینش و پستوناشو بیرون کشیدم و شروع کردم به لیس زدن وای چه پستونایی همه اش تو دهنم جا میشد.دیگه هیچی نمیگفت چشماشو بسته بود و ساکت خوابیده بود. دستمو کردم تو شورتش وای دستم خیس خیس شد تمام آب کوسش تو دستم اومد. دیگه گفتم وقتشه. شلوارشو کشیدم پایین یه شورت قرمز پاش بود درش آوردم و رفتم سراغ کوسش یکم واسش لیس زدم بعد برش گردوندم و کون نرمشو لاشو باز کردم وای چه سوراخ کوچیکی داشت. یه توف انداختم رو سوراخش و با انگشت باهاش بازی کردم کمکم انگشتمو کردم تو تا جا باز کنه. دیگه نمیفهمیدم کیرمو در آوردم و گذاشتم در سوراخش خیکی کوچیک بود سوراخش سر کیرمو کردم توش یه جیغ کشید داشت التماسم میکرد میگفت درد داره ولم کن. منم این چیزا حالیم نبود کردم تو کونش خیلی نرم بود کونش باورم نمیشد با این هیکل همچین کونی داشته باشه. چند تا تلمبه زدم و آبم اومد کشیدم بیرون ریختم رو کمرش و با شورتش کیرمو تمیز کردم. اونم بلند شد رفت تو حمام تا وقتی مامانش اومد از حموم اومد بیرون.حالا من مثل سگ میترسیدم یوقت چیزی بگه. اما هیچی نگفت ولی تا چند روز باهام حرف نمیزد. الان هم هر وقت ببینه با من تنها میشه از دستم فرار میکنه. و دیگه نشده که گیرش بیارم. این بود خاطره کردن خواهر زن عزیزم باور کنید همه اش راست بود. منتظر نظراتتون هستم.

نوشته: مجید

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها