داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

مامانم و مربی آموزشگاه رانندگی

این ماجرا رو نمیشه اسمش رو سکس گذاشت! به دلایل شخصی اسم اون آقا رو هم مستعار میگم اقای حسینی که مشکلی پیش نیاد. اول تیر بود که تازه مدرارس ابتدایی تعطیل شدن من سال سوم تجربی بودم وخواهرم ابتدایی بود و تعطیل شده بود منم امتحان زمین شناسیم مونده بود و مامانم گفت الان که مدارس تعطیل شده بهترین فرصته که گواهینامه اش رو بگیره-رفته بود ثبت نام و کلاسای هفته اول که تئوری بود تموم شد و مربی آموزش رانندگیش آقای حسینی بود چون امتحان داشتم دو جلسه اول یه بار خالم و یه بار خواهرم باهاش رفته بود آخه میگفت آموزشگاه گفتن که برای زن ها باید همراه داشته باشن. بعد امتحان زیست یادمه جلسه سوم میشد من باهاش رفتم هوا گرم بود آقای حسینی مرد با شخصیت و خیلی خوشرویی بود
سوار ماشین شدیم مامانم رانندگی رو تا حدودی بلد بود و حرکت کرد و آقای حسینی خیلی ازش تعریف میکرد منم داشتم با گوشی چت میکردم و اصلا نگاهم نمیکردم که یه لحظه نگاه کردم دیدم مامانم دستش رو دنده بود آقای حسینی دستش رو دستای مامانمه و گوش دادم میگفت دنده رو محکم بگیر. دیگه هی الکی به گوشی نگاه میکردم و حواسم به اونا بود و حسینی گاها یه نگاه به عقب مینداخت حس کردم میخاد وضعیت منو ببینه منم وانمود میکردم با گوشی کار میکنم رسیدیم یه جایی خلوت گفت حالا میخایم دور بزنیم زیر چشم نگاه میکردم فرمون رو گرفته بود و چون مامانم صندلی رو داده بود جلو سینه هاش به فرمون نزدیک بود و حسینی که حرف میزد کامل دستش به سینه مامانم میخورد و مامانم چیزی نمیگفت شک نداشتم که جلسات قبلی این حرکتا شروع شده. دو سه بار دور زد یه بارش خواست دستش رو از فرمون جدا کنه آروم مالوند به پای مامانم و آوردش عقب. حس کردم مامانم تحریک شده والا زن بدی نیست بعد چند دور آخرای مسیر بود که مامانم بهم گفت نزدیک سوپری شدیم برو سه تا بستنی بگیر منم گوشیم رو رو فیلمبرداری گذاشتم و تکیه اش دادم به صندلی و رفتم و از تو سوپری نگاه کردم داشتن حرف میزدن برگشتم نمیشد فیلم رو ببینم وقتی اومدیم خونه نگاهش کردم از حرف زدنشون چیزی نشون ندادن و فیلم فرمون به پایین رو گرفته بود و حسینی هی داشت توضیح میداد ولی آخر فیلم 15 ثانیه قبل اینکه من برسم قشنگ دستش رو گذاشت رو پای مامانم تا من رسیدم و اون بار تموم شد. دو سه جلسه بعدی به همین شکل بود و من آخر مسیر میرفتم بستنی میگرفتم ولی جلسات بعدیش مامانم با ساپورت میومد و خودشم همراهی میکرد و وقتی فیلم میگرفتم دیگه گوشی رو دقیق میذاشتم و کامل میگرفت میومدم خونه میدیم من پیاده میشم مانتوش رو میده بالا و میگفت ببخشید آقای حسینی گرمه و حسینی هم میگفت نه بابا راحت باش . تا اینکه جلسه آخر که رفتم و فیلم رو دیدیم همین که پیاده شدم حسینی به مامانم گفت جلسه آخره و واقعا دلم واست تنگ میشه و ناکس یه جوری احساسی حرف میزد و بهش گفت الان پسرت میاد من دوس دارم تا نیومده یه بوست کنم و دستش رو برد سینه مامانم رو گرفت و مامانم گفت اه … (اسم من) داره میاد و آقای حسینی دستش رو کشید عقب تا من سوار ماشین شدم چیزی نگفتن وقتی رسیدم به مامانم گفت خانم… شماره تون رو بدید بعدا برای شیرینی گواهینامه تماس بگیرم خدمتتون و مامانم شماره رو بهش داد. چند مدت بعد اون جریان هر وقت که میشد به گوشیش نگاه میکردم ولی چیزی پیدا نکردم و فک کنم مامانم بهش اجازه نداده بود تماس بگیره.

نوشته:‌ SA

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها