داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سکس مامانم با غریبه

سلام من ۱۵ سالمه و مامان من ۳۵ سالشه از وقتی که وارد سایت انجمن کیر تو کس شدم دنبال یه نفر میگشتم که درمورد مامانم باهاش حرف بزنم .
اول گفتم فقط حرف و اسم و سایز مامانم رو میگم ولی کم کم با مرد ۴۰ ساله اشنا شدم تو سایت انجمن کیر تو کس درمورد مامانم ۲۴ ساعته حرف میزدم و ارضا میشدم کم کم یواشکی میرفتم دم در اتاق مامان بابام وقتی سکس میکردن از پشت در صدای سکسشون رو ظبط میکردم و براش میفرستادم یه جورایی بهش اعتماد داشتم و یهو به سرم زد و عکس مامانم رو براش فرستادم دونه مامانم شد یواشکی از کون مامانم یا از لباس زیراشو عکس میگرفتم میفرستادم شرت خواهرم رو میپوشیدم و براش میفرستادم برا عادی شده بود کاملا بهش اعتماد داشتم .
یه روز بهم گفت که گوشی رو بزارم تو اتاق پدر مادرم وقتی که مامانم لباس میخوات عوض کنه فیلم بگیری اون رو خیلییی فکر کردم به این موضوع خیلیی حشری بودم رو مامانم قبول کردم سر یه فرصت ازش فیلم گرفتم وقتی گوشی رو برم از اتاق با استرس و حشری بودنم داشتم نگاه میکردم قلبم تند تند داشت میزد و کیرم شقه شق شده بود.
وقتی کون خوشکل و خش فرم مامانمو دیدم اینقدر اون روز جق زده بودم
برا مرده فیلم رو فرستادم داشتم باهاش حرف میزدم و خیلیی خودش حشری شده بود که یهو مامانم میات و گوشی رو ازم میگیره
تموم چتامو خونده بود فیلم رو هم دیده بود اینقدر منو داشت میزد گریه میکرد که چرا اینکارو کرده بودم
از اون موقع مرده رو بلاک کرده بودم از همه جا بی خبر بودم تا اینکه بی خبر یهو گوشی مامانم رو برداشته بودم قرار بود بریم مسافرت تا دزفول که یه پیامی از واتساپ اومده بود که نوشته بود کی میرسید تاقت ندارم زدم روش پیوی مرده اومده بود.
از اول نشستم چتا رو میخوندم قلبم تند تند داشت میزد. اول داشت فحشش میداد و اینا درمورد من عکس ها رو که پاک کنه ولی مرده سو استفاده کرده بوده حسابی مامانمو ترسونده.
هی باهاش حرف های سکسی میزد ولی مامانم پا نمیداد تا اینکه عکس کیرشو براش فرستاده بود.
حرف های مامانم بنظر میرسید قبول کرده بود پایین تر رفته بودم چت دیروزشون بود که با خوندنش چند باری ارضا شدم بله باهم سکس چت کرده بودن مامانم عکس ممه و کصشو براش فرستاده بود وای چه کصی داشت مامانم دیونه شده بودم قرار باهم گذاشته بودن تو دزفول چون مرده خونشون دزفوله رفتیم دزفول چند روزی باهم بودیم خوش میگذروندیم تا اینکه یه روز رفتیم بازار یهو مامانم تو بازار قیبش میزنه گم میشه ما یه دوساعتی دنباش بودیم هرچی زنگ میزدیم گوشیش خاموش بود فکر میکردیم گم شده البته من حدس زده بودم رفته سراغ مرده.
بعد دوساعت تو بازار به صورت اتفاقی مامانمو دیدیم فردا اون روز گوشیش رو که نگاه کردم دیدم براش نوشته بود خیلییی خوب بودی خوب دخترا رو ارضا میکنی ولی من نمیتونم با تو باشم و شوهر دارم.
مرده برا مامانم نوشته بود خیلی بی معرفتی من تمام عکساتو جلوت پاک کردم. بعد مامانم بلاکش کرده بود
نمیدونم اون روز چه اتفاقی افتاد ولی از اینکه میدیدم مامانم به یه مردی داده خیلییی حشری شده بودم.

نوشته: M.b

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها