داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

مربی لاشی

سلام
این داستان ماله زمان بچگیمه من از بچگی عاشق فوتبال بودم همیشه فوتبال بازی میکردم هر روز صبح ظهر شب…تا اینکه یه روز یه مربیه ناشناس از یک شهر دیگه اومد به شهرمون و میگفت چند ماهی یبار همه بچه هارو برا تست میبره به تیمای بزرگ منم اون زمان شاید ۱۱ سالم بیشتر نبود و کلی ارزو داشتم واسه فوتبالیست شدن رفتم خودم ثبت نام کردم بدون اینکه حتی خانوادم بیان ببینن کی هست و چی هست…بعد چن وقتی که میرفتم تمرین قرار شد بریم اردو اون وقتا زمزمه این میشد که این یارو بچه بازه و این حرفا چنتا از بچه ها رو هم کرده ولی خب من بچه بودم و فقط هدفم برام مهم بود دوس داشتم برسم به هدفم…تو همون اردو یه چن باری سعی کرد بهم نزدیک بشه وقتی که بچه ها دور میشدن هی میومد نزدیک من و میگفت بمون کارت دارم ولی من سعی میکردم از بچه ها جدا نشم…یه سالی گذشت و در رفتم از دستش تا اینکه یه روز بازم قرار شد بریم اردو و من میگفتم که نمیام و به اصرار بچه ها و خود مربی منم باهاشون رفتم اون موقع تقریبا ۱۲ سالم بود با اتوبوس رفتیم و وسط دشت وصحرا موندیم از همه خواست که گوشیاشونو خاموش کنن و تو کیف بذارن البته من گوشی هم نداشتم حتی که به بابام زنگ بزنم رفتیم تو همون صحرا بین کوه ها ناهارمونو خوردیم یادم میاد باد هم میومد…بعد رفتیم بالای یه تپه بلند که کنارش یه شکاف بزرگ بود که از یه طرف مثل کوه بود تقریبا به همه بچه گفت برید پایین استراحت کنید فقط من و سه نفر دیگه رو نگه داشت… بعد همونجا گفت بشینید نشستیم و یه چک خوابوند زیر گوش یکیشون گفت پیرهنتو در بیار اون بیچاره هم در اورد بعد بهون گفت همینجا بمونید تا من و سهیل بریم اب بگیریم از همین عشایرای این نزدیک بعد باهم رفتیم و یه جایی بین دوتا تپه که دور و اطراف اصلا معلوم نبود شروع کرد به کتک زدن من اول یه سیلی زد بهم گفت پیرهنتو در بیار من مقاومت کردم یکی دیگه زد اینبار در اوردم پیرهنمو بعد گفت شلوارتو هم در بیار من داشتم گریه میکردم و التماسش میکردم که این کارو با من نکنه اون اصلا نمیفهمید و میزد اینبار تا اومدم مقاومت کنم با پشت دست تقریبا مشت زد تو دماغم یکی یکی هم زد تو دهنم که سر و صدا نکنم هم دماغم خون اومد هم لبم پاره شد بعد شلوارمم در اوردم با گریه و دردی که داشتم دیگه داشتم میلرزیدم از ترس دیگه دیگه بعدش خودش رفت سراغ شورتمو کشید پایین و از پشت چسبید به من…من اصلا نمیتونم درک کنم که یه کیر ادم ۲۶ ۲۷ ساله چرا باید یه کون ۱۲ ساله اونم پسر دلش بخواد به جز اینکه یه ادم مریض باشه…بعد خوابوند منو رو زمین هر چی سعی میکرد بفرسته داخل نمیتونست دوباره سر پا امتحان کرد نمیشد فقط لای کونم میتونستم حسش کنم که تکون میده فک کنم اون زمان اندازه دور بازوم بود کیرش هرچی هل میداد نمیشد بعد اومد جلوم منو رو یه سنگ گذاشت سر پا بعد از جلو گذاشت لای رونام و هی تکون میداد از منم میخواست منم تکون بدم و حال کنم بیشرف بعد اومد گفت یه پاتو بذار رو سنگ منم هنوز گریم قطع نشده بود هی زیر لب گریه میکردم یه جوری که نفهمه اخه تا میفهمید باز کلی کتک میزد دو سه بار با مشت از پشت زد تو سرم وقتی فهمید دارم گریه میکنم این حالت که گفت وایسادم بعد سرشو گذاشت دم سوراخم و فشاااار داد حس کردم داره میره داخل یه درد وحشتناک حس کردم داد زدم و خواستم فرار کنم خداروشکر تکون که خوردم نرفت داخل و دوباره که اومد فشار بده ابش ریخت…برام اب اورد که سر و صورتمو بشورم و بم گفت بهتره به کسی نگی چون اگه پدر مادرت بفهمن سرتو میکنن منم فهط گریه میکردم خودمو شستم بعد اون بیشرف میگفت خجالت نکش من رومو برمیگردونم لباساتو بپوش… الان حدود ده سال میگذره ولی هیییچوقت این خاطره کثیف از ذهنم پاک نمیشه حتما پیداش میکنم من از این کارا خوشم نمیاد ولی تا به زن و بچش تجاوز نکنم ول کنش نیستم:)…همون موقع به خانوادم گفتم ازش شکایت کردیم بعد از چند وقت گرفتنش اگاهی کلی کتکش زدن ولی بعد ازاد شد ولی دله من خنک نشد…:’)

نوشته: سهیل

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها