داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سارا و مربی باشگاه

سلام من سارا هستم و 23سالمه و این داستان برا اساس واقعیته سال 99 بود که من تصمیم گرفتم باشگاه کاراته خودمو تغییر بدم به دلیل کوچ کردن از شهرمون بخاطر کار پدرم و کوچ کشی داشتیم
من اول باید بگم وزنم 49 کیلو و قدم 166 و 10 ساله کاراته کار میکنم و از نظر انحطاف بدنی تو باشگامون بهترین بودم
قضیه از اونجایی شروع شد که من بخاطر ساعت دانشگام و تایمی که برای اموزش زبان انگلیسی میزاشتم بسیار محدود شده بودم
و به همین علت میخواستم باشگاه رو اونم زمانی که دان 2 کاراته رو گرفته بودم ترک کنم ولی به اصرار دوستام از اینکه بدنت خیلی رو فرمه و آینده داری گفتم ادامه میدم
دنبال مربی های زیادی گشتم که ساعت کاریشون با ساعت خالی من همخونی داشته باشه و وضع مالیمون هم بد نبود بخاطر اینکه تک فرزند بودم و هرچی میخواستم پول برام خرج میکردن خونواده و واقعا هم دختری نبودم که پسر باز باشم و اصولا بخاطر اینکه قیافه و بدن جذابی داشتم همیشه دایرکتم پر از توهین های زشت بود که جدا از داستان گاهی مینشستم میخوندمشون.
خلاصه که خیلی گشتم و پیدا نکردم مربی خانمی که بتونه تایم خالی برای من داشته باشه و اگرم داشت مربی نبود که خوب باشه. اینم بگم خانوادم اصلا مذهبی نیستن و من هرجور که بخوام میتونم آرایش یا لباس بپوشم و گیر نمیدن بهم.
بعد از کلی گشتن اتفاقی به یه اقایی برخوردم که هم جوان بود و هم اینکه سنش 34 سالش بود و کلی شاگرد داشت و رزومه خوبی هم تو اون شهر داشت و فکرشم نمیکردم یه روزی بخواد بهم چشم داشته باشه.
بهش دایرکت دادم و اونم قبول کرد و گفت با ساعت های خالی من مشکلی نداره و قبول میکنه که جلسه ایی 2 ساعت تمرین کنیم باهم.

اولین جلسه که پیشش رفتم بسیار فرد با شخصیت و جنتلمنی بود اسم استادم یا همون (سنسی) خودمو نمیگم و بزارید خصوصی بمونه.

از دومین جلسه سخت گیری هاش شروع شده بود و منم به دلیل اینکه انحطاف قوی داشتم مدام میگفت حیفه نتونم قهرمان بشم.
و منم با ذوق پیشش تمرین میکردم زمانی که 180 باز میکردم هی با پا به کمر فشار میداد تا ببینه چقدر انحطاف دارم و واقعا هم تعجب کرده بود از بدنم و میگفت باید قهرمان بشی بعد از چند جلسه خیلی باهام مهربون شده بود ولی سخت گیر هاش بود و بعد از 1 ماه دیگه منو به فامیلی صدا نمیزد و منو به اسم سارا صدا میزد و منم مشکلی نداشتم چون خیلی باهام خوب بود. و بدن خیلی هیکلی و قوی هم داشت که برای هر دختری چه برسه من که شاگردش باشم جذاب بود ولی دلیل نمیشد که بخوام نظری روش داشته باشم چون فقط تمام ذهنم رو ورزش بود.

بعد از مدتی خیلی رو فرم اومده بودم چه تو کاتا رفتن و چه تو بارفیکس رفتن و آمادگی بدنی که سیکس پکام از همیشه قشنگ تر شده بود و گاهی استوری میزاشتم
یه روز که استوری گزاشتم ار سیکس پک خودم و یادمه جمله انگیزشی هم نوشته بودم یهو دیدم استاد بهش واکنش نشون داد و یادمه گفت خوشحالم که انقدر رو فرمی. و من خیلی خوشحال شدم از اینکه استادم بهم همچین نظری داده.

از جلسه بعد نگاهش بهم عوض شده بود و من اینو حس کرده بودم زمانی که بارفیکس میرفتم و کم میاوردم پاهامو به طرف شکمش میگرفت و از سارا منو به سارا جان صدا میزد. و زمانی که شکم میرفتم دستشو میزاشت رو شکمم که سخت تر بشه و من هم منظوری نگرفته بودم و گفتم لابد برای تمریناته ولی حس میکردم یکم تغییر کرده.

یک روز یادم رفت پول کرایه برگشت بیارم که بهم گفت: خودم میبرمت خونه سارا. گفتم:تو زحمت میوفتین گفت: زحمت چیه ناسلامتی 2 ماه و نیمه شاگردمی

که کلی ذوق کردم خلاصه منو برد رسوند خونه و کلی تشکر کردم ازش که بهم گفت مراقبت کن از خودتو و منم خداحافظی کردم ازش
رسیدم خونه و فرداش با دوران پریودیم مریض شده بودم که دیگه داغن داغون بودم
بعد از اینکه 2 جلسه نتونستن برم چون 2 جلسه در روز از کلاسام در هفته پشت سر هم بود و من 5 جلسه میرفتم در هفته و فشرده کار میکردم.
خلاصه شماره پدرمو داشت و به پدرم زنگ زد که پدرم گفت مریض بود و الان حالش بهتره و از جلسه بعد میاد.
2 روز بعدش رفتم سر باشگاه و یادمه واسم یه آبمیوه خانواده خریده بود که گفت ببرمش خونه و امروز فقط حرکات کششی داریم
که ازش تشکر کردم و رفتیم سر تمرین. وقتی رفتیم سر تمرین چون تابستون بود خیلی هوا داغ بود و از اونجا که مذهبی نبودم ازش خواستم در صورت امکان روسری رو بردارم و اونم قبول کرد و گفت دیگه تو کلاس نمیخواد روسری بزارم
موقع حرکات کششی که دراز کشیده بودم و به صورت قیچی 180 زده بودم یهو دیدم دستشو انداخته دور کمرم و داره جهت میده چون مریضکه شدم خیلی بدنم کوفته بود و نمیتونستم اونجور که باید کمرمو صاف کنم
کم کم دستاشو برد سمت باسنم و من یه لحظه جا خوردم و فشار داد باسنمو که فکر کنم یه نقطه حساسی رو فشار داده بود که خود به خود کمرم صادف شد و گفت تو این حالت نگهدارم… تمرین تمام شد و کلی ازش بابت آبمیوه تشکر کردم و منو خودش رسوند خونه.
وقتی منو رسوند خونه قبل اینکه پیاده بشم گفت پسر بازی که نمیکنی سارا که گفتم: استاد من اصلا وقت این بچه بازیارو ندارم و بیشتر رو هدفام تمرکز میکنم که خیلی تو چهرش خوشحالیو دیدم که گفت خوبه و برو مراقبت کن از خودت و رفتم.

خونه که رفتم وقتی به لحظه ایی دستش رو کشید رو باسنم فکر میکردم واقعا خودمو خیس کردم و اونجا خیلی حس عجیبی بهم دست داده بود. که سریع رفتم حموم و دوش گرفتم.

جلسه بعدی که رفتم پیشش گفت امروز کار با دستگاه های بدنسازیه که باشگاه نداره و من تا الان منتظرت بودم که بیای که ببریم خونه ما تمرین که منم قبول کردم.

سلام من سارام و 23 سالمه و اگر لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه رو نخوندید حتما بخونید و اینجا ادامه بدید

خلاصه رفتیم خونه استاد خودم اول اول حرکات کششی رفتم و بعد از اون دمبل اورد و کلی وسایل ورزشی دیگه که بیشترش هم مربوط به پا بود داشت که تمرین کردم و بعد از تمام شدن تمرین منو رسوند خونه 1 ماه تو باشگاه تمرین میکردیم و 1 جلسه در ماه میرفتیم تمرین بدنسازی و حرکات پا که خیلی هم انصافا باسنم درشت شده بود و خودم حس میکردم موقع شلوار پوشیدن.
خلاصه منو فرستاد مسابقات استانی که تونستم اون سال مقام اول رو کسب کنم که کلی پدر و مادرم خوشحال شدن و حتی به استادم یه مژدگونی هم پدرم داد.
از اونجا به بعد علاقم به تمرین خیلی بیشتر شده بود و از زبان انگلیسی اومدم بیرون تا بیشتر باشگاه برم و استاد هم همیشه امید میداد بهم که من قطعا یه روزی تیم ملی میرم.
تو همین حین واسم خواستگار های زیادی میومدن که پدرم میگفت این هنوز بچه است و خودمم حتی اگه پدرم قبول میکرد قبول نمیکردم.
و روز به روز داشتم پیشرفت میکردم ولی هنوز سنگینی نگاه استاد روم حس میشد که باز هم فکر میکردم توّهُمه که روز موعود فرا رسید
اوایل زمستون بود که استاد گفت بریم خونه که اونجا تمرینات بدنسازی انجام بدیم که منم مثل همیشه قبول کردم وقتی رسیدیم اونجا گفت امروز با دستگاه تمرین نمیکنیم و خودم میخوام تمرینات جدید بهت بدم

بهم گفت دوتا کف پامو به هم فشار بدم و سعی کنم بیارم و جمش کنم تو شکمم که انحطاف بالام به راحتی تونستم.
یهو دیدم خودش کف پاهامو گرفت و به سمت بالا برد و چسبوند به شکمش و گف شکم برم و منم 60 تا رفتم که خسته شدم که دستشم هی رو رونام میکشید بعد این حرکت گفت دو طرف پاهامو باز کنم و از زیر باسنم منو بلند کرد و گفت و کاملا بغلم کرد و اینم بگم قد بلند و هیکل گولاخی داشت. که راحت منو بغل کرد و گفت به صورت اویزون شکم برم. و هی حس میکردم باسنمو بیشتر داره چنگ میزنه و خودمو داشتم خیس میکردم. که گفتم خسته شدم استاد و گفت باید بیشتر بری
خلاصه بعد این حرکت حسابی عرق کردم و با اینکه زمستون بود ولی خب بخاری که تو محوطه جیم روم خونه داشت بسیار فضای اونجارو داغ میکرد و خونشم خیلی شیک بود که معلوم بود سرمایه دارم هست و کاراته رو فقط از روی سلامتی و اینکه قهرمان تربیت کنه انجام میده.
تو این داغی گفت لباس کاراته خودتو در بیار که من جا خوردم و گفتم نه ممنون استاد مشکلی نیس.
گفت نگفتم مشکله گفتم باید درش بیاری چون عرق کنی سرما میخوری و من نمیتونم سارا دوباره هی از اول تمرین بدمت.
که با کلی استرس درش اوردم و کمربندمم گزاشتم کنار و یه نیم تنه پوشیده بودم و شلوار کاراته که کاملا پکام زده بود بیرون و نوک سینه هام معلوم بود و اینم بگم سینه خیلی رو فرمی توی اون سال ها داشتم به طوری کع دوستام همیشه دستمالیش میکردن به شوخی.
خلاصع کلی دستمالیم کرد تو حرکات کششی و حتی تو 180 و در اخر دیگه نایی برام نمونده بود و دراز کشیدم که گفت برگرد ماساژت بدم که گفت نه استاد ممنونم که کلی اسرار کرد مبنی بر اینکه مفیده برات و خستگیت در میره.
منم قبول کردم ولی استرس داشتم و از خستگی هم جونم در رفته بود رفت روغن اورد و گفت با روغن قراره کل خستگیمو ببره که ازش تشکر کردم.
شروع کرد از شونه هام شروع کردن و هی رو شکم و شونه هام دست میکشید و من به پشت دراز کشیده بودم و سرم روی تاتامی باشگاه خونگیش بود که یهو دیدم روغن رو به اشتباه ریخت روی شلوار کاراته ام و یهو بلند شدم و ازم معذرت خواهی کرد و بهم گفت دراز بکشم عیبی نداره میندازتش تو لباس شویی که جا خوردم و با حالت تعجب گفتم: استاااد یعنی چی!
گفت: سارا جان همین الانم کل شورتت معلومه و اینکه من اصلا به اون چیزی که فکر میکنی فکر نمیکنم پس فکرشم نکن بخواد اتفاقی بیوفته پس درش بیار و دراز بکش.
که من خر گول خوردم و با خجالت و ازش معذرت خواهی کردم و درش اوردم شلوارو یه شورت پوشیده بودم که انقدر منو سکسی کرده بود و اینم بگم همیشه 6 ماه 6 ماه لیزارم مرتب بود.
به محض اینکه دراز کشیدم دیدم داره روغن میماله به رون پام که گفتم استاد اونجارو اگه میشه بیخیال شید که گفت نه خواص ماساژ به تمام قسمت بدنه نه بالاتنه فقط که بازم قبول کردم ـ
کم کم دستاش هی میرفت رو باسنم و هی ماساژش میداد و هی کمرو میمالید و یهو دیدم داره شورتمو در میاره که مانع خاستم بشم ولی دوتا دستمو از پشت پیج داد و پاهامو قفل کرد
از اینجا به بعد مکالمه بین من و اون آشغاله:
من: استاد توروخدا من دخترم ولم کن
استاد: سارا قول میدم زود تمام بشه و خودتم لذت ببری
من با گریه: استاد تورو خدا
همین لحظه لباسشو در اورد و دستامو بست به زود و پاهامو با پاهاش قفل کرده بود.
من: ولم کن کثافت هرزه
استاد: وقتی کصتو جر دادم میفهمی هرزه کیه
من: تورو خدا من دخترم هرچقدر پول بخوای بهت میدم
استاد: من هیچی ازت نمیخوام فقط اگه دختر خوبی باشی قول میدم از کون بکنم و درد نیاد
من هی جم و جوش میخوردم از زیرش و هی اون کیرشو بهم میمالوند
و من دراز کشیده بودم زیرش
ولی اون مثل یه شیر نر که روی شیر مادش خیمه زده روم خیمه زده بود و کاری از دستم بر نمیوند.
استاد: سارا کسی بهت گفته چه کون خوش فرمی داری
من: خفه شو نجست.
که یهو یه انگشت رو با روغن به زور با اینکه کونمو قفل کرده بودم وارد سوراخم کرد.
من: آااااای نکن
ولی انگشت دوم و سوم هم اون وحشی وارد کرد و کم کم شل شدم چون هربار سفت میکرد بیشتر در میگرفتم
من با گریه: آههه ولم کن حرومزاده
استاد: کونت بهترین کونیه که دیدم هرچند انقدر نرمه و لیزه سوراخت نیاز به روغن نداره ولی بزار ببینم این چند ماه چی ساختم.
من: گوه نخور حرومزاده پدرتو در میارم ازت شکایت میکنم
استاد: تو فکر کردی من خرم! کل اینجا دوربین داره و به کسی بگی فیلم سکست با من کل ایران پخش میشه
همین حین یهو کیرشو مالوند از پشت به لبه های کسم و هی میخواست ترسم بده و یجورایی منو به کون دادن راضی کنه که کرد.
من: تورو خدا من دخترم نکن اینکارو
استاد: نترس سارا جان با کست کار ندارم پس شل کن بزار کارمو تمام کنم و بعد ولت میکنم بری بعد این تمرین هم نیاز نیست پیشم بیای به پدرتم یه بهونه جور میکنم پس خیالت راحت

من از ترس از دست دادن پردم شل کردم کونمو و اون سه تا انگشت رو بیرون اورد و یهو روم خابید و از پشت لپامو و گوشمو میک میزد.
منم چندشم شده بود و رومو این طرف اون طرف میکردم و کل صورتم تفی شده بود ولی استرس اینو داشتم هر لحظهکیرشو بکنه تو کسم چون آدم دوروغگویی بود.
استاد: زبونتو بیار بیرون وگرنه بد میبینی
من: ازت بدم میاد
باهاش همکاری کردم و زبونمو خورد و حالم داشت بهم میخورد.
یهو دیدم نشست رو رون پام کیرشو با سوراخ کونم تنظیم کرد

استاد: یواش باشه یا خشن سارا جون؟
من: گمشو آشغال حالم بهم میخوره ازت
(یهو سرشو کرد توم)
من: آاااایی آروم
استاد؛: اوف چه تنگه
من: یواش توروخدا
استاد: آروم میکنم گریه نکن
بیشتر از نصفشو کرد توم و منم دیگه جیغ کشیدم
استاد: بهترین کونیه که تو عمرم دارم میکنم
من: بکش بیرون. آیی
که تا ته کرد توم یخورده تلمبه زد و من هی جیغ و گریه میکردم
که دیدم کشید بیرون ز من و دستامم هنوز بسته بودن
گفت یکی از فانتزی هام اینه پارتنرمو حالت 180 بکنم.
من: بسه دیگه پاره شدم تورو خدا بسته
استاد: سارا بخوای اذیت کنی بخدا سگ میشم و کاری که نبایدو میکنم
پاهامو از پاهاش جدا کرد و مجبور شدم 180 بزنم و لپ های کونمو از هم وا کرد و شروع کرد به خوردن کس و کونم که یه لذت اجباری و برای اولین بار داشتم میبردم.
و یهو دوباره کیرشو کرد تو کونم ولی اینبار دردش خیلی بیشتر از دفعه قبل بود
من: اوهه آییی مردم
استاد: چقدر برای بار اولت عالی هستی دختر
هی ناله میکردم کلی عرق دوتامونم کرده بودیم
نزدیک به 20 دقیقه داشتیم سکس میکردیم که آب هایی برای اولین بار از کسم نا خود آگاه خارج میشد.
من: بسته دیگه تورو خدا از درد دارم میمیرم
استاد: وایسا یکم دیگه تمام میشه
یه 2 دقیقه دیگه تلمبه زود و بعد یهو ریخت همشو داخلم.
من: ایییی سوختم درش بیار
استادم افتاده بود رو من و من پاهام 180 درجه اونم با کلی سستی باز بود و داشت جونم در میرفت که کارش بلاخره تمام شد و منم تا 5 روز مشکل تو مدفوع و… داشتم و کابوس میدیدم تا ماه ها و حتی خانوادمم این موضوع رو نمیدونن ولی همیشه یادم میمونه.
اون آشغالم با بهونه هایی که داشت گفت که اماکن گیر میدن شاگرد دختر داشته باشم و اینجوری خودشو تبرئه کرد.
پایان

نوشته: سارا

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها