داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

ساک زدن مامانم

سلام خدمت همه رفقا میخوام داستان ساک زدن مامانم رو بگم که دو سال پیش اتفاق افتاد…
*اسم ها مستعاره فقط!
من علیرضام 18 سالمه وقتی بچه بودم مامان بابام جدا شدن و پیش مامانم زندگی میکنم.مامانم ۳۹ سالشه وقتی ۱۷ سالش بود به گفته خودش ازدواج اجباری کرد،هیکل و اندامش عالیه قدش ۱۶۰ وزنش ۷۰ کونش گرد و تپله سینه هاشم بزرگه…خب بریم سر داستان اول از همه بگم که منو مامانم خیلی باهم راحتیم همه چی به هم میگیم…داستان از اینجا شروع شد که مامانم با یه ادم اشنا شد و من در جریان بودم اسمش رضا بود ما چون شرایط بدی داشتیم از لحاظ زندگی و مالی مامانم باهاش اوکی شده بود چون رضا کارخونه داشتو وضعیت مالیش توپ بود… خلاصه چند وقتی میرفتن بیرون و میومدن تا اینکه زد به سرم گوشی مامانمو چک کنم با اینک همه چی بهم میگفت ولی خب کنجکاویم گل کرده بود فهمیدم رضا ازش سکس میخواست و مامانم قبول نمیکرد میگفت بعد ازدواج!(اینم بگم که مطمئنم بعد طلاق مامانم با کسی رابطه نداشته چون گوشیش ساده بوده و درگیر درس همش)خلاصه ما تو زیرزمین یه خونه با مامانم زندگی میکنیم کوچیک هست حتی ی اتاق هم نداره،من خواب بود یه روز نمیدونم چرا یهو خود به خود چشمام باز شد ولی روم به دیوار بود مامانم با رضا حرف میزد فهمیدم رضا اومده مامانم هی یواش میگفت بیدار میشه رضا هم که راست کرده بود چیزی حالیش نبود یهو صدای لب گرفتنشون اومد خیلی ناجور داشتن لبای همو میخوردن دقیقا پشت من بودن همه چیزو حس میکردم صدای دست رضا ک روی رون یا کون مامانم میکشید فشار میداد قشنگ حس میکردم تو حال خودشون بودن که یهو مامانم گفت نه فکر کردم رضا کیرشو در اورده یا چیز دیگه ای ولی نه فهمیدم میخواست شلوار مامانمو بکشه پایین مامانم مقاومت میکرد میگفت یهو بیدار میشه ابروم میره انقدر رضا اصرار کرد تا مامانم بلاخره راضی شد، صدای پایین اومدن شلوار مامانم رو شنیدم و بعد چن دقیقه صدای لیسیدن رو شنیدم،اره رضا شورت رو هم پایین کشیده بود و داشت برای مامانم میخورد اون لحظه یه حس عجیبی بهم دست داد واقعا نمیتونم توصیف کنم قلبم داشت تند تند میزد دلم داشت میلرزید با خودم گفتم غیرتت کجا رفته و هزار و یک سردرگمی دیگه…اما هیچی نگفتم و هیچ کاری نکردم واقعا نمیدونم چرا ولی تو اون موقعیت‌…
رضا همینجور داشت میخورد مامانم جلو خودشو گرفته بود صدا در نمیاورد ولی یهو طاقتش تموم شد و شروع کرد به اه و ناله کردن منم راست کرده بودم با اه ناله مامانم خیلی عجیب بود دقیقا وقتی مامانم ارضا شد من خود به خود ابم اومد…رضا کیرش رو در اورده بود چون میشنیدم میزد رو پای مامانم اومد بکنه تو کص مامانم که مامانم نزاشت!خیلی برام عجیب بود چون شنیده بودم وفتی برای زن بخوری یا بمالی کصشو دیگه بدنش شل میشه خودش میده هرچی اصرار کرد هی میگف فقط سرش بکنم تو مامانم نمیزاشت منم استرس کل بدنمو گرفته بود تا این که رضا قهر کرد مامانم گفت بخواب برات بخورمش کیر رضا رو ندیدم مامانم شروع کرد ساک زدن اروم اروم صدای میک زدنشو حس میکردم یهو دو سه بار اوق زد فهمیدم کیر رضا کلفته و بزرگه رضا واقعا داشت حال میکرد میگفت جوون چه حالی میده خیلی خوب میخوری تا اینکه یهو دیدم سرعت ساک زدن تند شد فهمیدم مامانم نشسته و رضا سرشو گرفته داره تا ته تند تند تلمبه میزنه تو دهن مامانم بعد حدود ۷ یا ۸ دقه همینطوری ک داشت تلمبه میزد گفت داره میاد مامانم سریع کشید بیرون دستمال اورد ریخت رو دستمال…بعد چن دقه تو بغل هم بودن و قربون صدقه هم میرفتن
مامانم گفت میدونم الان چه حسی داری درکت میکنم منم خیلی داغم و …
بعد نیم ساعت رضا رفت مامانمم رفت حموم منم خوابم برد ظهر بیدار شدم مامانم خیلی عادی رفتار کرد انگار که نه انگار اتفاقی افتاده
ولی هنوز تو ذهن منه بعد دو سال‌…
این خاطره هم واقعیه چون دلیلی ندارم وقت خودمو شما رو بگیرم…

نوشته: علیرضا

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها