داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

من و پسرعمم و لباس های مامانم

سلام این داستانی که من مینویستم کاملا واقعیه
اسم من حمید ۲۳ ساله از تهران و مامانم شادی۴۷ ساله و پسر عمم که میشه گفت بکن مامان جون ۲۰ ساله خب بریم سر اصل داستان

داستان از اونجایی شروع شد که من خیلی تو این سایت انجمن کیر تو کس میرفتم و می‌آمدم که با داستان سکسی مادرو پسر روبه شدم اوایل وقتی که می‌خوندم خیلی عذاب وجدان داشتم و بعدها برام عادی شد دیگه کم کم دوست داشتم حسابی مامانو بکنم مامانم شادی۴۷ ساله سینه ۹۵ قد ۱۷۰ وزن ۶۰ ی بدن معرکه. دیگه کم کم دوست داشتم این حسمو با همه درمیان بزارم که ی پیج به نام momsex تو اینستا زدم و با خیلی ها چت میکردم و اونها از مادراشون میگفتن و من هم عکس های مادرم رو براشون می‌فرستادم و حال میکردم تا این که با شخصی تو اینستا آشنا شدم که کارش کردن زن های شوهر دار بود از اون کیر کلفت ها و بکن های خوب که کاملا منو رو مامانم بی‌غیرت کرد و از تمام حرکات و لباس و کفش های مامانم برای اون مرد عکسو فیلم می‌گرفتم و می‌فرستادم تا این که منم به لباس های مادرم حس پیدا کردم به کفش هاش جوراب هاش به همه چیش حتی ای ی اینستا مادرمو برای اون پسر فرستادم تا مامانمو زیر کیرش ببینم که نشد گذشت و گذشت تا من حس وزنونه پوشی پیدا کردم من و میلاد از بچه گی باهم بودیم وخیلی وقت ها باهم حال میکردیم برای هم ساک می‌زدیم و من میلاد رو میکردم و از زن های فامیل برای هم میگفتم یک روز که مست بودیم تو خونه میلاد اینا من حسابی برای میلاد ساک زدم و آبشو قورت دادم و بعدش شروع کردیم صحبت در مورد زن های فامیل هی زن های اینو اون گفتیم تا این که من به میلاد گفتم میلاد ی چیزی بگم راستشو میگی؟ گفت بگو قول میدم بگم گفتم تو اسم همه زنای فامیل و بردی جز مامان من چرا اونو نگفتی ی ذره منو من کرد گفت میترسدیم او ناراحت باشی آخه اون مامانته و از این حرفا بهش گفتم میلاد جان من خیلی وقته رو مامانم بیغیرتم و دوست دارم یکیو روش ببینم اگه بشه خب چه کسی بهتر از تو که فامیل ما هستی میلاد مونده بود گفتم حالا نامرد نظرت در مورد مامان من چیه میلاد گفت: امیر یادته اون شب عروسیه مهسا هی من میومدم کنار مامانت وای میستادم گفتم اره. گفت میومدم هی از کفش و پاهای مامانت عکس می‌گرفتم و از صورتش حتی چندر با عکساش خودمو ارضا کردم. . مامانت اون شب مثل ی فرشته شده بود با اون کفش های پاشنه بلند ۱۰ ساندیس و جورابش و آرایش غلیظش وای اینارو که کفت من کیرم بدجوری راست شد بهش گفتم میلاد جون دوست داری آب کیر قشنگتو روی سرتان های مامان جونم ببینی گفتند ارههه منم باهاش برنامه ریختم که وقتی مادر و پدر خونه نیستن بگم میلاد بیاد خونمون تا حسابی حال کنیم گذشت تا ۲هفته بعد که مامانم و بابام رفته بودن خونه خالم هشتگرد کرج بمونن زنگ زدم به میلاد . گفتم میلاد جون کیر خوشگلتو آماده کن برای امشب که میخواهیم جشن بگیریم ساعت خلاصه رفتم حموم. با ماشین کل موهای بدنم و زدم و کلی با سوراخم ور رفتم تا بازش کردم و رفتم آماده شدهم ی شرت قرمز توری مامانم رو پوشیدم و با جوراب ها و کفش های شب عروسی مهسا میلاد رو دوینه کرده بود پوشیدم کفشش اندازم نمیشد ولی پوشیدنش نصف پاهام بیرون بود و عطر مامانمو به خودم زدم و منتظر میلاد شدم ساعت۴ بعد از ظهر بود که دیدم زنگ خونمونو میلاد جون زد من در رو باز کردم و میلاد اومد تو من رفتم تو اتاق مامانم رو به شکم خوابیدم وقتی میلاد اومد تو گفتتت: جوننننن قربون پسر دایی کون خوشگلم برم که لباس های زندایه خوشگلمو پوشید خوابیده منتظر کیر منه میلاد که اینو گفت شهوت دوم پرواز کردم میلاد اومد جلو و ی متکا گذاشت زیر شکمم شرت مامانمو کنار زد و شروع کرد به لیسیدن سوراخ من و قربون صدقه مامانم میرفتم کیر میلاد از مال من کوچک تر بود ولی خوب بودممم با کلی ناز گفتم منو بکن بکننننن میلاد کیرش۱۵ سانت بود کیرشو باتف چرب کرد و گذاشت لای پای من و بای فشار کاملااا رفت توی کونم و شروع که به تلمبه زدن می‌گفت جوننن دارم رو تخت مامانت میکنمت ی روز همینو اینجا میکنم جونننن و واقعا زندانی معرکس جوننن کونت حرف ندارههه کون تو آینه دیگه کون زندایی چیه هی تلمبه میزد و می‌گفت تا این آبش داشت میمود منو بلند کرد و کیرشو آورد جلوی صورتم و کاملا آبشو ریخت روی صورتم و با شرت مامانم پاکش کرد واقعااا لذت خوبی بردم و بعدش پاهامو خورد و ببار دیگه براش ساک زدم وابشو ریخت تو کفش های مادرم ‌‌‌ و من لذت بردم از اون موقع میلاد خیلی میاد خونه ما تا بتونه مامانمو ی حالی بده و امید وارم که این بشه
این داستان من کاملااا واقیعه امیدوارم این لحظه شیرن برای اون های که دوست دارن اتفاق بیافته مرسی از سایت خوبتون با تشکر حمید

نوشته: حمید

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها