داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دانلود فیلترشکن oblivion برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
داتلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

دانلود فیلترشکن MAHSANG برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
دانلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

عاشقانه ای با یک غریبه

سلام
من یه مرد معمولیم از اونایی که دور و برتون پره اونایی که ظاهرشون سکسی نیست سی سالمه و کمی سبزه ام اهل کرمانم و مثل مردم کرمان خونگرم . یه شب بی حوصله تو یه گروه تلگرامی چت میکردم با یه خانم که از اعضا قدیمی گروه بود یه صمیمیت محترمانه ای بینمون بود که تصورش رو هم نمی‌کردم اتفاقی بیفته بینمون اون شب صحبت از زندگی شخصی شد هر کسی از چیزی گفت الهام هم از زندگیش گفت از خوشبختیش با همسرش صحبت به روابط که رسید اون از من بیشتر حرف برا گفتن داشت اون فکر میکرد من یه آدم مجازیم که هرگز قرار نیست همو ببینیم برا همین راحت حرفاش میزد
سکسی و لوند بود گاهی میدید من مشتاق چیزیم سعی میکرد منو حریص تر کنه بعد تعریف میکرد
می‌گفت همه چی سکسشون عالیه
راضی بود گفتم پس خوشبختی
گفت آره خوشبحالمه اما یه فکری افتاده مثل خوره به جونم
گفتم چه فکری گفت دلم میخواد یه بارم شده با یه غریبه امتحان کنم گفتم خب من اون غریبه ام گفت غلط کردی گفتم فکرش دارم ولی عمرا عملیش کنم چون من با آبروم بازی نمیکنم
خلاصه هر شب و هرشب ما حرف می‌زدیم
تا تابستان پارسال
شوهرش تصادف کرد پاش از لگن شکست
کم کم رابطه منو الهام به سمت سکس چت و سکس تل پیش رفت
الهام فوق العاده حشری بود و تصادف شوهرش باعث شده بود که سکس نداشته باشن و الهام هم می‌گفت خماری سکس شبونه افتاده به جونم
می‌گفت تو وجودم یه زن هست که دلش میخواد راحت و آزاد باشه
دلش میخواد عشق بازی کنه و غرق شهوت بشه
اون شب تو سکس چت گفتم بیام مشهد سکس کنیم
گفت آره بیا گفتم واقعا بیام گفت آره بیا
میدونستم تو عالم مستی میگه چون خیلی زن سخت گیری بود
اما منم دلم میخواست سکس کنم باهاش بدجور تو کفش بودم
بلیط گرفتم و رفتم مشهد
یه کار احمقانه بود احتمال اینکه الهام قبول کنه خیلی کم بود اما من شدیدا امیدم به این بود الهام حشری کنم میتونم بکنمش
وقتی رسیدم مشهد عصر بود
رفتم مسافرخونه
بهش تلگرام پیام دادم
شب ساعتایی ده جواب داد
گفت کجایی گفتم مشهد فکر کرد دروغ میگم
لوکیشن فرستادم
گفت تو دیوانه ای واقعا فکر کردی من پایه حضوری میشم
گفتم شاید بشی
گفت اگه میخواستم بشم این همه آدم تو مشهد چرا باید به تو بدم
گفتم خب چون اینا حاضر نمیشن به خاطر تو این همه راه رو برن
گفت تو به خاطر خودت اومدی نه به خاطر من
خلاصه اون شب هر کار کردم راضی نشد
منم نا امید شدم روزایی و شبایی دیگه هم تلاشم به نتیجه بود اون الهام مست و حشری خشک و بی روح شده بود
مرخصیم داشت تمام میشد برا روز بعد شش عصر بلیط گرفتم
بهش پیام دادم بی معرفتی
یه ساعت بعد گفت چه بی معرفتی کردم
گفتم من به خاطر تو اومدم این همه راه رو
گفت من راضی نبودم بیایی بعدشم گفتم این یه فانتزیه برام
من نمیتونم با یه غریبه باشم چون برا خودم یه چهارچوب و شخصیت و به خودم احترام میذارم بحث شوهرم یا خانواده ام نیست یا بگم میترسم
بحث اینه خودم هنوز راضی نیستم
خلاصه اون شب کلی حرف زدیم
آخرش گفتم من بهترین گزینه برای اینم که فانتزیت اجرایی کنی
گفت دنبال اجرایی شدنش نیستم
اما چرا فک میکنی تو بهترین گزینه ای
گفتم چون من غریبه ام و میتونی بعد سکس دیگه جوابم ندی منم نمیشناسمت خطری برات ندارم
گفت خب خیلی راحت میتونم برم جلو یه باشگاه بدنسازی به یکی نخ بدم ببرمش خونه ام بعدشم بفرستمش بره نه شماره ای نه چیزی
گفتم خب خونه تو که بلده
گفت اجاره میکنم تو مشهد که زیاده پول بیشتر بدی گیر نمی‌ده کسی
گفتم خب اون که علاقه مندیات نمیدونه من می‌دونم وی دوست داری من می‌دونم دلت چی میخواد تو سکس
گفتم اون تازه میاد تو رو بشناسه من میشناسم
با من همون سکسی میشه که میخوایی با اون معلوم نیست چی بشه شاید بد بشه
گفت شاید خوب بشه از کجا میدونی
کم‌کم راضی شد قرار شد صبح زود بیاد دنبالم

روز بعد ساعت شش صبح زدم از مسافرخونه بیرون
گرسنه بودم اما هیجان نمیذاشت چیزی بخورم
از یه سوپری یه نسکافه داغ گرفتم داخلش یه کم شیره که برا کمر سفتی از کرمان با خودم آورده بودم حل کردم و رفتم بالا تلخی شیره کامم ازار داد (دوستان هرگز طرف مواد مخدر نرید حتی برا کمر سفتی اعتیاد بلای خانمان سوزه)
رسیدم به محل قرارمون نیم ساعت نشسته بودم اما خبری نبود
فکر کردم الهام پشیمون شده شماره شو هم نداشتم ارتباطمون از تلگرام بود تلگرام پیامش دادم سین میکرد اما ج نمی‌داد کلافه شده بودم
شیره اما داشت وارد خونم میشد یه حس عجیب بود هم عصبی بودم هم یه طرف بدنم داشت آروم میشد
هوس سیگار کرده بودم منی که سیگاری نبودم آروم بلند شدم برم سیگار بگیرم
تو فکر خودم غرق بودم
که با صدای بوق یه تیبا2جا خوردم
راننده زن بود
نگاهش کردم می‌خندید اون بیشتر از نیم ساعت روبروی من تو ماشین نشسته بود و نگاهم میکرد
سوار ماشین شدم
گفت باورم نمیشه
گفتم چی باورت نمیشه
همین که تو از کرمان تا اینجا اومدی
همین که خودم بلند شدم اومدم اینجا
همین که الان تو رو سوار ماشین کردم میخام امروز آدم دیگه ای باشم باورم نمیشه
می‌گفت از یکی از دوستاش که خونه اجاره میدن خونه گرفته
دوتامون ساکت بودیم تو مسیر
من غرق زیبایی و ظرافتش شده بودم

دوست داشتید ادامه شو مینویسم

نوشته: Sobhan68

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها