سلام دوستان من مهفامم ۲۷ سالمه قدم ۱۶۵ ، ورزش میکنم پس بدن خوبی دارم و به خودم میرسم ناخن کارم ، شوهرم امیر ۲۹سالشه و اونم ظاهر خوبی داره و تو املاک کار میکنه ، زندگی خوبی از هر جهت داریم
خیلی تتو دوست داشتم همیشه دلم میخواست یه تتو رو کمر و بین سینه هام بزنم ! بعد کلی صحبت امیر اجازه داد تتو بزنم اما شب عید بود و وقتم پر ، گفتم بعد عید میرم اما میترسیدم دوباره پشیمون شه و نزاره بزنم تو همین حین یک روز یکی از مشتری هام دیدم که تتوهای قشنگی داشت باهاش صحبت کردم گفت دوستشه برای هرکی نمیزنه اگه بخوام باهاش هماهنگ باید کنم بریم که گفت پنج شنبه همین هفته خودش وقت ترمیم داره و قرار شد باهم بریم۔
من فکرشم نمیکردم تتو کارم مرد باشه و راستش خجالت میکشیدم با اینکه مذهبی نبودم به هرحال تتو کار یه پسری به اسم پارسا که حدود ۲۴-۲۳سالش بود با صورتی زیبا و هیکلی چهارشونه بود ، زینب منو معرفی کرد و بعد ترمیم تلفنش زنگ خورد گفت با اجازه من برم و خدافظی کرد و رفت
پارسا : خب خانوم چی دوست دارید بزنید؟
مهفام : راستش یه گل مینیاتوری برای بین سینه هام میخواستم ۔۔۔۔ درد که نداره؟
پارسا : اگه بگم نداره دروغه ۔۔۔
گوشیش داد دستم تا طرح گل انتخاب کنم یکی کردم ۔۔۔۔ دقیق نشون دادم اندازش چقدر باشه
راستش با توجه به رفتارش حس اعتمادم پیدا کرده بودم بهش نمیخورد قصدی داشته باشه چون خیلی حرفه ای فقط داشت کارشو میکرد
بی حس کننده زد یکم شروع کرد به ماساژ دادن اون قسمت و شروع کرد به تتو زدن ، درد داشت اما همش به این فکر میکردم اگه امیر بفهمه پیش یه مرد تتو زدم چی میشه۔۔۔نمیدونم چقدر گذشته بود که گفت تموم شده و نشونم داد عالی شده بود ، از نوع برخوردش حس امنیت داشتم جرعت پیدا کردم بگم یه وقت هم برای تتو رو کمر و زیر ناف هم بزاره لبخندی زد و گفت چشم و مجبور شدم شنبه دوهفته دیگه ظهر وقت بگیرم
بخاطر مشغله کاری رابطه ای نداشتیم تحملش سخت بود روزها میگذشتن تا شنبه صبح رفتم پیش پارسا که تتو کمرمو بزنم !
پارسا بعد یه سلام و احوال پرسی گرم ، وقتی دوباره یه طرح گل و گیاه دید خندید گفت ، مراقب باشید به موقع اب بدیر وگرنه باغتون خشک میشه ها ، خندیدم متوجه منظورش نشدم تو اون لحظه ، برای قسمت تتو مجبود بودم یکم لباسمو بالا بزنم و شلوارم یکم باز کنم ، از همون اول که دستش به تنم خورد یجوری شدم قسمت شکم و زد و مونده بود یه قسمتیش که زیر شکم بود یکم شورتمو داد پایین و بخاطر سوزن و دست پارسا حالم بد شده بود اونم متوجه من شده بودم ، خمارش بودم میتونستم حس کنم چقدر خیسم که گفت تموم شده نفس عمیقی کشیدم ولی تازه باید روی تتو با دستمال میکشید تو همین حین که محکم دستمال میکشید یه آه ریز گفتم و خنده ریز کرد گفت خانوم چیزی لازم داری؟نگاهش کردم هیچی نگفتم
دستکشش در اورد یکم شلوارمو داد پایینتر ، باهام بازی میکرد البته به خواست خودم بود ! کصمو بوسید و شروع کرد به خوردن ارضا شدم ولی من با یکبار اتیش هم خاموش نمیشد
اومد بالا سرم زیپ شلوارش کشید پایین ، کیرش که در اورد چشام ۴ تا شد ، ۲۵سانت بود و کلفتیش قد مچ دستم براش حسابی خوردم و اونم بعد ۲۰،۲۵دقیقه تلمبه زدن و دوبار ارضا کردن من ارضا شد و گفت میخوام تو رو صورت و سینه ت خالی کنم ، بعد که ابشو ریخت چند قطره ش رو گل سینه م بود گفت گلتم اب یاری کردم خشک نشه خندیدم و تو راه برگشت تازه فهمیدم چه غلطی کردم خودمو لعنت کردم
شب تو خونه امیر حسابی از تتوهام خوشش اومده بود و سکس میخواست ولی کیرش دیگه بهم لذت نمیداد چون حسابی گشاد شده بودم ترسیدم بفهمه براش ساک زدم اونم ریخت رو شکم و سینه هام و به بهونه خستگی پیچوندم
هفته بعد که رفتم رو کمرم تتو بزنم ، از پشت پارسا منو کرد جوری که راه رفتنم برام سخت شده بود ولی من معتاد کیرهای غریبه شده بودم و تا یک روز علی متوجه خیانت هام شد ولی چون مدرکی نداشت کسی هم باور نمیکرد من خیانت کنم کلی مظلوم نمایی کردم و خانواده خودشم اونو رها کردن ، الان فهمیدم معتاد شده و خونه و ماشینم برای منه الان ازادانه کصو کون تقدیم هرکی بخوام میکنم
به جای فحش دادن حدس بزنید داستان واقعیه یا نه به کسی که درست جواب بده یک عدد نود تقدیم میشه 😂
نوشته: مهفام