داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سیزده سال داشتم و عموم چهل سالش بود

رو تختم خابیده  بودم و داشتم با گوشیم  فیلم سوپر نگاه میکردم تازه سیزده سالم بود و دوسه ماه میشد که در مورد سکس و ارضا شدن وووووای چیزافهمیده بودم هر روز که تنها میشدم تو اطاقم با گوشیم فیلم میدیدم ،،،،،،با یکدستم گوشی و دست دیگم تو شورتم بود  و داشتم با خودم بازی می کردم بعد از حدود یک ربع فیلم دیدن در حالیکه حشرم زده بود بالا و کسم را میمالیدم و داشتم ناله میکردم صدایی از پشت در شنیدم ،با عجله سمت در دیدم که در نیمه بازه و عمویم به آرومی داخل اطاق رو نگاه میکنه ، خیلی برام تعجب برانگیز بود اینموقع روز عمو بهرام اینجا چیکار میکنه گوشی رو به گوشه یی پرت کردم و خودم رو تخت نشستم ،عمو بهرام که حدودا چهل سالشه با دیدن این وضعیت اومد تو اطاق و با جدیت تمام پرسید بهاره داشتی چیکار میکردی ،تو اون گوشی چیه و گوشی را برداشت وقتی فیلم رادید گفت چشمامون روشن خانم بهاره دارن فیلم سوپر نیگاه میکنند ،خیلی ترسیده بودم زدم زیر گریه وگفتم بار اولمه این چیزا رو دیدم قسم میخورم  ،و با گریه ازش خواهش کردم تا به کسی چیزی نگویداو هم قبول کرد تا به کسی چیزی نگوید،عمویم با خونوادش تو کانادا زندگی میکند فقط چند روزی میشد اومده بود ایران و روز ها با بابام میرفت مغازه بابام وشبها میومدن خونه  آنروز بابام با مامان رفته بودند شهرستان بخاطر دیدن خالم و اینا که پسرش رو نامزد کرده بود و تا شب برنمیگشتند و من با خاهر کوچیکم سمیرا که ده سالشه تو خونه بودیم ومن فکر کرده بودم که عموم هم بابابام رفته شهرستان،،،،،بعد از ساعتی صدای عموم از تو حموم میومد که داشت من را صدا میکرد ،درو باز کردم عموم گفت بهاره بیا باهم خودمونو بشوریم ،با عصبانیت گفتم زشته عمو من الان بزرگ شدم با خنده گفت به همین زودی فیلم و گوشی و تختخوابت را فراموش کردی ،،بدو حوله تو بیار که منتظرم ،من که ترسیده بودم گفتم درسته عمو دو دقیقه برمیگردم حولمو گرفتم رفتم تو حموم عموم لخت بود و تو وان حموم نشسته بود   حولمو آویزون کردم  و لباسهامو  درآوردم  ، بدن سفید  من عمو  رو داشت دیوونه میکرد و دیوونه وار نیگاه میکرد هنوز شورت وسوتینم رو در نیاورده بودم  .
گفت : چیه  هنوز خجالت می کشی، من و تو که باید فیلم نیگاه کنیم پس خجالت چیه دختر ؟ عیب نداره بیا تووان بعد شورت و کرستت رو درآر.من  هم وارد وان شدم  عمویم تو وان بصورت چهار زانو نشسته بود ، روی آب وان مقداری کف بود که زیر آب پیدا نبود من هم تو وان روبروی او  نشستم و شورت و کرستم رو درآوردم و انداختم گوشه حموم . عمویک کم آب بطرف صورتم پاشید و شروع کرد به خنده بازی و آب پاشیدن به سر و صورتم و گفت : حالا دیگه  خجالت نداریم همه چیزها پیش خودمون میمونه ؟؟؟ ها ها ها …… و هی بهم آب می پاشید و من هم که دیدم  اینجوریه و خندم گرفته بود و شروع کردم آب پاشیدن به عمو و کلی آب بازی کردیم و دیگه خنده هامون  بلندتر شده بود و خجالتم کمتر ، از آب بازی خسته شدیم و کمی بی حال شدیم .گفت بهاره من خسته هستم . کمک می کنی منو بشوری ؟؟؟؟؟ عوضش من هم کمک می کنم و می شورمت . بعد پاهاشو  تو وان دراز کرد . با این کارش  مجبور شدم کمی بلند بشم و بعد روی پایش بشینم من  وقتی بلند شدم تا رو پاش  بشینم ، کوسم رو دیدمیزد که هنوز موهاش کم و لطیف و خرمائی رنگ بود و اون لبهای صورتی کوسم از میون اونها نمایان بود . باسنم را  روی پاهاش  گذاشتم  و نشستم ،عمویم گفت : پاهاترو دراز کن  دیدن  بدنم تحریکش کرده بود ولی سعی می کرد به خودش مسلط باشه . سینه هایم سفت  با اندازه پنجاه وپنج  و نوکاش  رو به بالابود و خیلی  تحریک کننده بود داشت با حشر سینه ها و شکمم را نیگاه میکرد و گفت بهاره . زود باش ، کمک کن همدیگه رو بشوریم ، باید زود بریم بیرون ….تا بابا مامانت نیومدن بلند شدم و اومدم  لبه وان کنار ش  نشستم  و شروع کردم  با لیف بدنشو شستن . اوهم خودش رو تو وان ولو کرده بود و در حالی که سرش رو لبه وان بود چشماشو رو بسته بود تا بدنش  رو لیف بزنم . هنوز رو آبی که تو وان بود کف داشت و ازکمر به پائینش رو ندیده بودم (بهتره بگم کیرش رو ندیده بودم) بعد از چند دقیقه با دستش به آرومی قامه وان (درپوش خروجی آب) رو کشید تا آب وان خالی بشه و بتونم همه بدنش رو بشورم وقتی آب وان پایین رفت ، کیرش پیداشد ، حالت خیلی سفتی داشت (کاملاً شق بود) و بزرگیش بخوبی معلوم بود، من که در حال شستن پشت و سینه اش بود دوباره لیفم رو صابونی کردم تا بقیه بدنش رو بشورم ، با این کارم داشتم تحریکش می کردم وخودم هم داره تحریک شده بودم ، بخوبی صدای ضربان قلبم رو می شنیدم که تند و تندتر میزنه .خم شدم از نوک پاهاش به سمت بالا شروع کردم به شستن و لیف زدن پاهایش ، کیرش داشت بزرگ و بزرگتر میشد . بازوم رو گرفت و گفت دیگه لیف نمی خواهد ، لیف رو ازم گرفت و گفت بقیه اش رو با دستت بشور ، دستهای نرم و ظریفم رو صابونی کردم و شروع کرد به روی رونهاش کشیدن کمی خودشرو جابجا کرد تا بتونم پشت رونهاش رو هم دست بکشم با اینکار طوری قرار گرفتیم که سینه هام نزدیک صورتش شد عمو هم دستهاشو صابونی کرد و شروع کرد بدنم رو شستن (دست کشیدن)  با این کارم حسابی تحریکم می کرد به آرومی پشت و بعد جلوی تنم و بعد هم با دستهای صابونی و لیزش سینه های قشنگم رو شروع به شستن کرد من هم هنوز داشتم رونها و بغلهای پاهایش  رو دست می کشیدم، دیگه حالت نوازش گرفته بودیم و منظور هر دومون از دست کشیدن بیشتر لمس کردن هم بود تا شستن ، درحال شستن سینه هام گهگداری نوکش رو فشار کوچولو میداد که دیگه داشتم  به نفس نفس می افتادم دستم به سمت کیرش رفته بود و دیگه تو حال خودم نبودم و داشتم با کیرش بازی می کردم ، صحبتی نمی کردیم و فقط با احساسی که به همدیگه میدادیم داشتیم همدیگه رو نوازش می کردیم . از تو وان به آرومی بلند شد و در حالی که هنوز دستم  به کیرش بود و او هم بازوهام رو گرفت و نشوندم رو لبه وان و شروع کرد با دست کفی و لیزش بدنم رو دست کشیدن .گفت حیف این بدنه که بخوام با لیف آزارش بدم ، باید با دستم بشورمش .تمام بدنم رو دست کشیدو پاهامو  از هم باز کردم و شروع کرد کوسم رو دست کشیدن و شستن ، لبه های کوس کوچولوی دست نخورده ام رو با انگشتهایش شست و بعد دوش رو باز کرد وبا دوش بدنم رو آب کشیدتا کف صابونها از بدنم پاک بشه ،،حالاعمو تو وان ایستاده بود و من رو لبه وان نشسته بودم ، خودش رو هم آب کشید ، من هنوز چشمهامو از حسی که داشتم بسته بود ، که یکباره عمو لای پام نشست و بازبونش شروع به لیس زدن کوس کوچولوم کرد . نفسهایم به شماره افتاده بود و چشمهایم بسته بود ،  درحالی که کوسم رو برام لیس میزد ، با دستهاش سینه هامو می مالید و من هم چشمهامو بسته بودم و سرمو به عقب خم کرده بودم و پاهامو به دو طرف سرش فشار می دادم ، رونهای نرم و ظریفم به صورت و گوشهایش فشار می آورد اونقدر برام اینکار رو کرد که با نفسها و صدای آه و اوهی که راه انداخته بودم  و تکانهائی که به تنم دادم و لرزشی تمام وجودم و فشاری که با پاهام به سرش آوردم ارضاء شدم و حسابی کوسم خیس شد و آبش راه افتاد. به آرومی از لای پام بلند شد و زیر بغلم رو گرفت و بلندم کردبا بوسیدن لبهایم به کیرش اشاره کرد و من هم زانو زدم با دو دستم از کیر بزرگ و کلفت شق شده اش چسبیدم و مثل فیلمها شروع به ساک زدن کردم عمو هم با دستهایش موهایم راچنگ را زده  بود و داشت محکم تلمبه میزد باهربار فرو رفتن کیرش تو دهنم نفسم بند میومد وچشمانم پر اشک شده بود و با برخورد کیرش تو حلقم اوق میزدم اما عمو وحشیانه داشت دهنمو میگایید. داشتم زیر کیرش میمردم اما عمو داشت حال میکرد که دیدم سرعتشو بیشتر کرد وبیشتر کرد تا بلاخره آبش اومد و همه رو توحلقم خالی کرد من هم تو اون حالت همه آب کیرش تو حلقم ریخته بود قورت دادم و اووق زدم وباچشمان پراشکم میدیدم که باکیرش به صورت و دهنم میکوبید ،،بعد چند لحظه  پیشونیم رو بوسید و تو بغلش گرفت صورتم رو به سینه اش گرفته بودم و خودمرو سعی می کردم بیشتر بهش فشار بدم .او هم کمی فشارم داد و گفت خوب بود؟ بهت خوش گذشت؟؟؟؟
گفتم : تا حالا اینقدر خوب نبودم . خیلی عالی بود .
گفت : حالا فعلاً زود خودترو بشور و بریم بیرون بعداً بیشتر راجع بهش صحبت می کنیم .
با لبخند ی که زدم ، شروع کرد تنم رو آب کشیدن و شستن و بعد هم  خودشرو آب کشید و شست و حوله هامون رو پوشیدیم و رفتیم بیرون .

نوشته: بهاره

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها