داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

خانوم مهندس قسمت چهل و سوم

ببینم روشنک توکاراتو انجام دادی ;/; یادت نرفته که باید چیکار کنی .. الان فکر کنم یه قسمت از تاسیسات برقی اشکال داره . تو قرار داد امضا کردی و باید به تعهدات خودت پای بند باشی -برو هر غلطی که دلت می خواد بکن . اصلا برو به شیلا بگو بیاد بقیه کاراتو انجام بده . اگرم دلت می خواد مزد منو نده . من که خودم می دونم بیشتر منو به خاطر چی آوردی اینجا . پس واسه ما فیلم نیا .. -پشیمون میشی روشنک . من دوستت دارم عاشقتم . قبول دارم یه خورده اشتباه کردم . به من وقت بده . اصلا بیشتر مردا همین جورین . این تو ذات و خون اوناست ولی من سعی می کنم به خاطر تو اصلاح بشم . -چه اشکالی داره از این عیبها تو ذات ما هم باشه .. من بعدا اصلاح میشم . فعلا شب به خیر .. می بینمت .. من و عباس در شب زیبای ساحل دریا رفتیم که یه دوری با هم بزنیم . شاید به اندازه یه سال حرف صحبت کردیم .. خسته که شدیم این بار به جای کشیدن تنباکو رفتیم یه آب میوه ای خوردیم و به دعوت اون رفتم تو اتاقش .. البته اون تو یه اتاق و سوئیت تنها بود . یکی دیگه از همراهاش هم ظاهرا باید میومد اتاقش ولی مثل این که یه جورایی متوجه شده بود که باید ما رو تنها بذاره . راستش من زیاد تو این فکر نبودم که اون چه چیزی تو کله شه . ولی خیلی از صحبتایی که می کردیم درمورد دوست دختر و پسر و رابطه اونا و این که دوره و زمونه بدی شده و بعد دیدیم که این بحثها فایده ای نداره یه خورده از دموکراسی سکس هم صحبت کردیم . هردومون موافق بودیم که زن و مرد درسکس باید آزادی عمل داشته باشند . حالا من و اون تو ی قسمت بیرونی سوئیت در طبقه دوم روی تراس نشسته بودیم و در حالی که به دریای سیاه و چراغهای روشن اطرافش نگاه می کردیم شروع کردیم به یه سری بحث های الکی که یه جورایی هردومون دوست داشتیم موضوع رو کشش بدیم تا ما رو به یه جایی بشناسونه . هرکی اگه بحث های ما رو می شنید فکر می کرد ما دو تا از اون کار شناسای خبره ای در امور روانشناسی سکس هستیم که می خواهیم یه تحول عظیم و تازه ای  در این عرصه به وجود بیاریم . -عباس جان به نظر تو یک زن در روابط زناشویی تا چه حد می تونه آزادی عمل داشته باشه -منظورتو متوجه نشدم . در رابطه با خودش یا … دررابطه با همسرش که این پرسش موردی نداره ولی اگه در تقابل با مردای دیگه منظورته من میگم همین جوری که یک مرد خودشو آزاد می دونه که دموکراسی منشانه بخواد دنبال یه سری آزادیهای خودش بره پس یک زن هم می تونه بره با یه مرد دیگه باشه . عرف اینو باید خیلی راحت قبول کنه و در جامعه مدرنیزه امروز کسی هم که دنبال مسائل شرعی نیست و مسائل شرعی الان شده  شری . خیلی جالبه روشنک ما هردومون مجردیم و داریم در مورد این مسائل با هم حرف می زنیم . – عباس جان اینا نشون دهنده روشنفکری و بینش اجتماعی قوی من و توست . به نظر تو دختر بودن یا نبودن چه تاثیری می تونه داشته باشه یا باید که در ازدواج وجود داشته باشه ;/; -نمی دونم برای چی داری این سوالا رو  می کنی . یه لحظه هردوتامون سکون کردیم و به هم نگاه کردیم . با همه جسارتی که داشتیم انگاری واسه چند ثانیه ای غباری از شرم رو چهره مون نشسته بود . -روشنک از نظر من مهم نیست که موقع ازدواج جنس مونث دوشیزه  باشه یا نه . ازدواج یک قرار داد اجتماعیه . اگه یه طرف باطلش کنه طرف دیگه هم می تونه باطلش کنه . البته نه باطل به اون معنا که برن دفتر خونه و طلاق بگیرن که این بحثش جداست منظورم مقوله خیانته .. ببینم مگه خودت ..; -نمی دونم  تو جای من بودی چی جواب می دادی . سرمو انداختم پایین و مثلا یه احساس شرم دخترونه بهم دست داد . در حالی که یه دنیا کرم و مرض زیر پوست من وجود داشت . -راستش من جوابی نداشتم بدم . چون هر جوابی هم اگه می دادم تا طرفم امتحان نمی کرد و مطمئن نمی شد قانع نمی شد .. -یعنی میگی به حرف جواب دهنده نباید اعتماد کرد عباس ;/; -تو چی میگی روشنک ;/;-من جوابی ندارم بدم . اگه دوست داری امتحان کن .. یه برقی تو چشای خوشگل عباس دیدم که انگاری منتظر همین جوابم بود . فهمید که منم همون چیزی رو میخوام که اون میخواد . مثل همیشه با یک بوسه شروع شد . یهو یادمون اومد که روی تراس نشسته ایم .. فوری بر گشتیم به اتاقمون . با کمر خودمو انداختم رو تخت . و اونم خودشو انداخت رو من . واسه چند لحظه تو چشام زل زد . -چیه عباس پشیمون شدی -نه روشنک لحظه به لحظه بیشتر تشنه و طالب تو میشم . فقط دلم می خواد اون لطافت صورت و شیطنت چشات و گرمی تنتو خوب حس کنم و بعد .. اون وقت دوباره لباشو گذاشت رو لبام و لحظه به لحظه حرکت لباشو تند تر می کرد . سینه شو به سینه های من چسبونده بود . حس می کردم که باید از سکس با اون لذت ببرم . یه نوع لجبازی با بهروز هم بود .حالا می تونستم پیش خودم سرمو بالا بگیرم . یعنی سر بلند باشم . دستشو گذاشت لای بلوزم و اونو به سینه هام رسوند … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها