داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سكس من با زندايي سارا


اوایل که بچه بودم خیلی کار به کار زن داییم نداشتم ولی اون منو خیلی دوست داشت;باهام بازی می کرد و..(حتی با هم بحث سیاسی هم می کردیم;حساب کن یه بچه ساله با یه دختر که نه;زن ساله بحث سیاسی کنند) بعد از اینکه گوشی اومد دستمون;دیدیم زن داییمون عجب مالی بوده و ما خبر نداشتیم. سینه سایز ;باسن اینچی;کمر باریک و.. از اون موقع به بعد رفتم تو نخ زن داییم. به هر بهوونه ای می رفتم خونه شون;بعضی موقع ها که خودش نبود می رفتم سر کمد لباسش و شرت و کرستش رو نگاه می کردم و بعضی وقتا می بوسیدمش و می بوییدمش! یه روز مادربزرگم یه مقدار سبزی داد که ببرم به زن داییم بدم;منم از خدا خواسته رفتم در خونشون و زنگ زدم;چند لحظه گذشت;دیدم زن داییم با حوله حمام اومد و در رو باز کرد. -سلام. -سلام;سبزی آوردی; -آره;مادرجون داد براتون بیارم. -بیاتو;من حموم بودم;زیادی وایسم اینجا سرما می خورم. -نه;مزاحم نمیشم -بهت میگم بیا;کارت دارم. -با اجازه. رفتم تو;زن داییم بدون شرت و سوتین داشت جلوم راه می رفت که یک دفعه برگشت و گفت:;تو همینجا بشین تا من برم خودم رو کامل بشورم و بیام;منم چشمی گفتم و نشستم. رفت تو حموم و دوش رو باز کرد;چند دقیقه نشد که گفت:;میشه برام از تو کمد شرت و کرستم رو بیاری;;شرت و کرست رو براش بردم و دم در وایسادم;داشتم تمام حالات ممکن رو از نظر می گذروندم که چگونه شروع کنم.یه دفعه زن داییم از حموم اومد بیرون. -چته;چرا اینجوری شدی; -چیزی نیست……چیزه…میشه یه سوال بپرسم. -بپرس -آخه شاید زشت باشه;اشکال نداره; -نه;بپرس -چیزه;ببخشید;این سایز سوتین که میگن چه جوریه; یه دفعه زن داییم برگشت و یه نگاه عاقل اندر سفیه به من کرد و منم از ترس سرم رو انداختم زیر -هیچی;هر سینه ای یه اندازه ای داره مثل شلوار که اندازه داره. -خوب اینو که میدونستم;می خواستم دستم بیاد که اندازه مثلا یعنی چی;مثلا اندازه سینه شما چنده; یه نفس عمیق کشیدم;سوال سختی بود! -داری پر رو می شی!اندازه سینه من هفتاد و پنجه -ببخشیدا فقط می خواستم بدونم چقدره;الان که حوله دارید من از کجا بفهمم هفتاد و پنج چقدره; زن دایی ام لبخندی زد و گفت:;بیا جلو; ترسیدم گفتم الان کتکی چیزی به ما میزنه;رفتم جلو گفت:;بیا از رو حوله دست بزن سایزش دستت بیاد; من که ترسم خالی شده بود;شروع به دستمالی از روی حوله کردم -پس اینطوریه;چقدر گرد و بامزه اس;میشه ببینم; از دهنم در رفته بود;اما چیزی بود که شده!کاریش نمی شد کرد. یه نگاه خشمگینانه از طرف زن دایی -دیگه چی;نمی خوای کسم رو بلیسی; -کس;کس دیگه چیه; -هیچی ولش کن! -نه;زن دایی بگو چیه;قول میدم به هیچ کس نگم. -به محل ادرار دخترا میگن کس -چه جوریه; -یعنی چی چه جوریه; -شکلش;مثل ما مردا درازه;تازه مگه می لیسنش!; -نه دراز نیست;بعضی موقع ها آره می لیسنش! -میشه ببینم! -خیلی پررویی پسر -تو رو خدا -به کسی نمی گی; -نه;قول میدم -بیا جلو رفتم جلوی پاهاش نشستم رو زمین حوله رو کنار زد و کل بدن بلوریش معلوم شد;شرتش رو کشید پاییتن و گفت:;ایناهاش;به این میگن کس; -چه با حاله!میششه بلیسم; -نه;بسته دیگه -نه تو رو خدا;بذار بیشتر نگاه کنم! سرم رو بردم جلو و یه زبون بهش زدم -نکن توجهی نکردم;دوباره زبون زدم و می لیسیدمش;بعد از چند لحظه روی زمین طاقباز خوابید و من هنوز داشتم براش می لیسیدم;بعد از مدتی بلند شدم و رفتم سراغ لب هاش و ازش لب می گرفتم;دست راستم روی کسش بود کلیتوریسش رو می مالوندم و دست چپم روی پشت گردنش.بعد از چند لحظه;همونطور که داشتم گونه هاش و گردنش رو می بوسیدم دست راستم رو از روی کسش رها کردم و به پشتش بردم و بند سوتینش رو باز کردم و اون رو از بدنش بیرون کشیدم.و دوباره مشغول شم.;لب هام و دست چپم رو سینه اش بود و دست راستم کلیتوریسش رو فشار می داد;آه زن داییم بلند شده بود;یادم افتاد که زن دایی عزیزم دختر نیست;انگشت وسطیم رو داخل کسش فرو بردم و انگشت شستم رو روی کلیتوریسش تکون می دادم;به چند لحظه نکشید که آبش با فشار از کسش بیرون زد و دستم رو خیس خیس کرد. بی حال روی زمین افتاده بود و توانایی انجام هیچ کاری رو نداشت;روی شونه خوابوندمش و با دست راستم که کاملا خیس شده بود; باسنش رو مالش می دادم;عجب باسن باحالی بود;هنوز زن داییم داشت به طور خفیف آه و ناله میکرد و هزیون می گفت;انگشت وسطی دست راستم رو به نرمی به سمت سوراخ کونش بردمو یکم ماساژ دادم;نوک ناخن انگشتم که داخل سوراخ کونش رفت;از جا پرید و گفت:;از پشت نه;از پشت نه;چشمی گفت و کمکش کردم تا بلند بشه و به سمت اتاق خواب رفتبم.به اونجا که رسیدیم;یکم سرحال اومده بود;به من گفت روی تخت;طاقباز بخواب;منم این کار رو کردم اونم خوابید روی من;طوری که کیرم که از روی شلوار لی تنگ;قلمبگی اش معلوم بود قشنگ وسط پاش قرار بگیره;بعد شروع کرد از من لب گرفتن;چند تا لب کوچولو گرفت و بعد رفت سراغ تی شرتم با کمک خودم اونو در اورد و شروع کرد به لیس زدن سینه و شکمم;و زبون زدن به نافم;بعد از چند لحظه که دید من حال نمی کنم;رفت سمت شلوار;شلوار لی دگمه ای رو اگه دقت کرده باشین;وقتی نو باشهفدگمه هاش بد باز میشن;خواست دگمه هاش رو باز کنه نتونست;خودمرفتم کمکش;خیلی سخت بود;یکیش رو به زور باز کردم;کل حال سکس خوابیده بود;زن داییم که اینو فهمید;به من گفت وایسم و دگمه ها رو باز کنم و خودش زیر پام نشست و از روی شلوار زیر پام و بعظا کیرم رو گاز می گرفت و یا با دهن می مالوند;بالاخره سه تا دگمه به سختی باز شد;نیازی به دگمه چهارم نبود داشتم شلوارم رو می کشیدم پایین که زنداییم پرتم کرد رو تخت و خودش کل شلوارم رو از پام کشید بیرون و پرت کرد یه طرف! دیگه به مرادش رسیده بود;شورت به قول بچه ها یقه هفتو یه کیر ورقلمبیده زیرش;شروع کرد دور پام رو لیس زد و یکدفعه با دندون شورتم رو کشید پایین;به کیرم یه نگاهی کرد و گفت:از مال داییت خوشگل تر و بهتره و سریع گذاشت تو دهنش;خیلی ضایع ساک می زد;بهش گفتم کنه و منم کمی با زبونم توی کسش فرو می کردم و یا اونو می خوردم و تمام مدت دستم روی باسنش بود و می مالوندم و گاهی هم بین پاهاش;بین کون و کس رو می لیسیدم و گاهی هم سوراخ کون رو که با نگاه های بد زن دایی مواجهه می شدم. چند دقیقه ای گذشت و احساس کردم آبم داره میاد;از روی کیرم بلندش کردم و گفتم:;اسپری دارید;; که با پاسخ نه مواجه شدم;گفتم طاقباز بخوابه و کیرم رو به آرامی به سمت کسش نزدیک کردم;و با یک فشار سریع;تا ته داخل کردم که جیغش بلند شد;پاهای سنگینش رو روی شونه هام گذاشتم و شروع به تلمبه زدن کردن;یکم که گذشت خسته شدم و سگی خوابوندمش و کیرم رو به سمت کسش هدایت کردم;سوراخش تنگ تر شده بود و بیشتر حال می داد;چند لحظه بعد آبم داشت میومد;گفتم: -چیکارش کنم;داره میاد; -بریز رو سینه هام و من کیرم رو بیرون کشیدم و آبم رو با فشار روی سینه هاش خالی کردم و کنار زن داییم که حالا عزیز شده بود ولو شدم. و ازش لب گرفتم و سینه هاش رو که حالا لزج شده بود می مالوندم. بیست دقیقه ای تو بغل هم بودیم که پیشنهاد کرد بریم حموم و خودمکون رو بشوریم. رفتیم حموم و با آب نسبتا داغ و شامپو بدن شروع کردم به شستن بدن زن داییم;تا رسیدم به باسنش -زن دایی جون; -بله عزیزم; -میشه یکم با پشتت ور برم; -ور برو اما نکن;من به داییت هم از کون نمیدم;چه برسه به تو پکر شده بودم اما دستام رو شستم و اومدم نشستم پشت زنداییم که روی شکمش تو حموم خوابیدخ بود و شروع کردم به لیسیدن کونش و از طرفی با دستم هم کسش رو می مالیدم.یکم که آه و اوهش بلند شد;بلند شدم و کیرم رو گذاشتم بین دو کفلش و می مالوندم;اولش یکی حساس شد که نکنه بخوام بکنم ولی بعدش دیگه براش عادی شد.یکم که گذشت;کرمی رو که از قبل نگه به حموم آورده بودمش برا اینجور موقعی و کنار دستم بود و ورداشتم و کمی به سوراخ کونش مالیدم. -چی بود;چیکار داری می کنی; -هیچی;دارم می مالونم -آخه یهو خنکتر شد -کف بود;چیزی نبود با کرم کمی دور سوراخ کونش رو مالش دادم و انگشت سبابه ام رو کمی داخل کردم; که دوبار اعتراض کرد ولی بهش گفتم که یکم انگشت که اشکالی نداره و بی خیال شد;یکم که کونش جاباز کرد;گفتم -زن دایی جون;قنبل می کنی; -برا چی; -هچی یه مدل کردنه;الان یادم افتاد;تو قنبل کن من خوابیده می کنم تو کست (خودمم نفهمیدم چی شد!) قبول کرد و قنبل کرد;با دست چپ محکم گرفتمش و با دست راست کلیتوریسش رو فشار دادم که دوباره آهش بلند شد.یواش یواش کیرم رو گذاشتم در سوراخ کونش و با کمک دست راستن یکم کردم تو و محکم گرفتمش: -نامرد;ولم کن -اه;یه کم رفت تو;اصلا درد نداره که; -گفتم در بیار -از این بیشتر نمی کنم تو و دوباره با دست راست کسش رو مالیدم.یکم که آرومتر شد این بار دو دستی گرفتمش و با یه فشار نصف کیرم رو کردم تو;که یه جیغ بنفش کشید -عوضی درش بیار جر خوردم -نترس;چیزی نیست; الان عادی میشه تقلا می کرد که خودش رو از دست من آزاد کنه -تقلا نکن;دردش بیشتر میشه -ولم کن بعدش که دید زورش به من نمیرسه بی خیال شد;یکم تو همون حالت عقب جلو کردم تا یکم جا باز کنه و دوباره یه فشار محکم و این بار تا خایه هام رفت تو. -آآآآآآآآآآآآی -یواش;همه فهمیدن -جر خوردم آشغال;درش بیار -عادی میشه;صبر کن پنج دقیقه ای تو اون حالت بودیم که بالاخره آروم شد و من شروع کردم به تلمبه زدن یکم که تلنبه زدم;ناله هاش تبدیل به آه و اوه شد و معلوم بود که داره لذت می بره;دیگه آبم داشت میومد; -داره میاد; -می خوام بخورمش کیرم رو کشیدم بیرون و گرفتم جلوی دهنش;و آبم رو پاشیدم به صورتش;یک قطره اش رو نخورد;آبم که تموم شد سر کیرم رو کرد توی دهنش و با دندون های آسیاش یه گاز محکم ازشون گرفت -آآآآآآآآآآی دیونه چرا اینجوری می کنی; در حالی که می خندید گفت -تا تو باشی دیگه منو مجبور نکنی;ولی ممنون خیلی حال داد. از حموم که بیرون اومدیم;لباس هام رو پوشیدم و چند تا لب ازش گرفتم که دوباره هوس سکس زد به سرم;اما دیگه کمرم جون نداشت برا همین خوابوندمش زمین و لباسش رو در آوردم و سوتینش رو انداختم پایین و شروع کردم به خوردن سینه هاش;سینه هایی که به شیرینی عسل بود. حدود دقیقه سینه هاش رو خوردم که موبایلم زنگ زد;مادرم بود که می پرسید;چرا نمیای;دیر کردی; دیر وقت هم شده بود و هر آن امکان داشت داییم بیاد;سریع جمع و جور کردیم و روی لباش یه بوسه زدم و ازش خداحافظی کردم.داشتم میومدم سمت در که گفت:;اگه بازم سوالی داشتی در خدمت

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها