داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

منشی باشگاه

سلام خدمت تمامی دوستان سایت انجمن کیر تو کس.امیدوارم حال همه خوب باشه.میخوام داستان سکس خودم با یکی از شاگردای باشگاه رو تعریف کنم براتون که به بهونه مربی باشگاه شدن کردمش بعدش دیگه به صورت ثابت کس و کونش مال خودم شد.
اول بگم که داستانم واقعیه و من بلد نیستم خوب آب و تاب بدم بهش.پس اگه کسی از داستانم خوشش نیومد لطفأ فحش و بد و بیراه نگین.ممنونم.
من مهران هستم28 ساله مجرد از جنوب.قد متوسط و هیکلم درشته چون چندسالی هست منشی باشگاه هستم و همونجا ورزش میکنم.
توی این سالها با تعدادزیادی از شاگردای باشگاه بانوان سکس داشتم چون سانس مردانه و زنانه اش جداست و وقت برای رابطه دارم.از یه ساک ساده گرفته تا کس کردن و کون کردن و هر سه تاش با هم.
از وقتی توی باشگاه بودم تا حالا سکس زیادی رو تجربه کردم ولی در کل سکس توی مکانهای عمومی رو خیلی دوست دارم.مخصوصأ توی ماشین یا توی رختکن باشگاه.زنهای مطلقه و شوهر دار و مجرد زیادی هم به پستم خوردن ولی من تا حالا فقط و فقط با زنهای مطلقه یا بیوه که شوهرشون مرده باشه سکس کردم…در کل دلم نمیخواد سمت زنهای شوهردار و دخترای مجرد برم.
خب…بریم سر اصل مطلب…
دو سه ماه بود که وارد باشگاه شده بودم…ساعت کاری سانس بانوان از ساعت 7 صبح تا 2 بعد از ظهر بود و مردانه ساعت 3بعد از ظهر تا 11 شب.حدود 200 شاگرد مرد و 70 شاگرد زن داشتیم.اکثریت هم مال همون منطقه نزدیک باشگاه بودن.زنها چون به خودشون میرسیدن و یکی از یکی خوشگلتر بودن.ولی من بیشتر زنهای تپل مپل و درشت اندام رو دوست دارم.
ماه سوم کارم بود که یه روز توی باشگاه نشسته بودم یه زن با آیدی مینا توی اینستا بهم پیام داد.پسج اینستای باشگاه دست من بود.خلاصه زنه پیام داد و در مورد شهریه و این چیزا پرسید…میگفت خیلی علاقه داره و دلش میخواد بیاد باشگاه ولی وضع مالیش زیاد مناسب نیست و شهریه زیاده و این حرفا…منم بهش کفتم اگه خیلی دوست داره میتونه بیاد و بهش تخفیف میدیم.رییس باشگاه با من خیلی جور بود و اگه بهش میگفتم به بچه ها تخفیف میداد.منم بهش گفتم و اوکی داد.به زنه پیام دادم و گفتم که بیاد ثبت نام کنه.اونم یه شب پیام داد و گفت که اومده ثبت نام کرده و ازش خواستن شهریه بیاره.منم بهش گفتم فردا بیاد باشگاه و بگه آقای فلانی منو معرفی کردن.اونم فرداش اومد و ثبت نامش رو کامل کرد و شروع کرد به تمرین.
من هنوز ندیده بودمش.فقط باهاش چت که میکردم خیلی مهربون و صمیمی بود…منم کم کم ازش خوشم اومد و خیلی باهاش چت میکردم.کم کم بیشتر باهاش آشنا شدم و گفت که 34 سالشه و دو ساله از شوهرش جدا شده و 2 سال با شوهرش زندگی کرده و بچه هم نداره و با مادر و پدر پیرش زندگی میکنه.دیگه جوری شده بود که بیشتر وقت ها باهاش چت میکردم.یه روز ازش خواستم شمارشو بده که اونم چون به من اعتماد داشت شمارشو داد.کم کم توی واتساپ چت کردیم و بعد حدود 4 ماه از آشناییمون که گذشت دیگه تصویری و صوتی با هم حرف میزدیم.از قیافه اش خیلی خوشم اومده بود…همونی بود که میخواستم.تپل مپل و یه کم سبزه و با موهای همیشه شرابی رنگ و البته چشمای مشکی…قدش حدود 160 بود با وزن حدود 80 کیلو.البته اینارو حدس میزدم چون ازش نپرسیده بودم.
بعد حدود 5 ماه راضیش کرده بودم که همدیگرو از نزدیک ببینیم.ولی همه اش گرفتار مادر و پدر پیرش بود…وقت نمیکرد بیاد بیرون.صبح ساعت 7 میومد باشگاه و تا 9 برمیگشت خونه.انصافأ با تلاشی که کرده بود توی این 5 ماه کلی بدنش تغییر کرده بود…باسنش گرد تر و سینه هاش سربالاتر شده بود.
اونم یه جورایی عاشق من شده بود و کلی قربون صدقه هم میرفتیم.ولی فرصت نمیکرد بیاد باهام بیرون.تا اینکه یه فکری به سرم زد.بهش گفتم اگه میتونه یه روز ساعت 1 بیاد باشگاه و چون تا ساعت 3 تمرینش طول میکشه به منشی سانس بانوان بگه و بمونه تمرین کنه…بعدش که مردها اومدن سریع بره…بهش گفتم اینجوری میتونم ببینمش.اونم قبول کرد.خلاصه فرداش ساعت 1 رفتم باشگاه…اون وقتا یه پراید هاچبک داشتم…دیدمش که از تاکسی پیاده شد و رفت توی باشگاه. در حین تمرینش توی واتساپ باهاش چت کردم تا ساعت 2 که منشی بانوان رفت.منم بهش پیام دادم و گفتم که درو باز کنه برم پیشش…چون منشی بهش گفته بود در رو از داخل ببنده.البته با منشی بانوان اوکی بودم و ازاون لحاظ مشکلی نبود…رفتم داخل باشگاه…دیدم نشسته روی میز پرس سینه.کفشامو درآوردم و رفتم پیشش.یه شلوار اسلش با یه تیشرت چسبون تنم بود.کیرم کم کم داشت شق میشد.همینجور که نزدیکش میشدم واضح تر میدیدم چی تنشه…یه لگ باشگاهی براق چسبون با یه نیم تنه هم رنگ لگ که خودم 3 ماه پیش براش خریده بودم.نزدیکش شدم و سلام و احوالپرسی کردیم…جلوم وایساده بودم. دقیقأ هم قد من بود…شاید 3 یا چهارمین باری بود که از نزدیک میدیدمش.ولی دفعات قبل از فاصله حدود 5 متریش رد شده بودم…ولی الان توی فاصله 5 سانتیش وایساده بودم.خلاصه بهم گفت در باشگاه رو قفل کن و بیا بریم رختکن.من دنبالشرفتم توی رختکن…ولی در رو یادم رفت قفل کنم…یعنی اگه کسی کلید داشت میتونست وارد بشه.
رفتیم توی رختکن…میدونستم اگه وقت رو لفت بدم شاید کسی بیاد به خاطر همین همینجوری که داشت در مورد تمرینش حرف میزد رفتم پشت سرش و با موهاش ور رفتم…و خودمو بهش نزدیک کردم…اونم خودش داغ شده بود چون لحن صداش آروم و سکسی شده بود.منم کم کم شونه هاشو میمالیدم و موهاشو نوازشو میکردم و از پشت بهش چسبیده بودم.قبلأ سکس و ساک رو تجربه کرده بودم ولی این بار خیلی حسش خوب بود.حدود پنج دقیقه بدنشو مالیدم بعدش لبمو گذاشتم روی گردنش…یه کم به خاطر عرق خیس بود…ولی برام مهم نبود…گردنشو میبوسیوم و لیس میزدم…اونم خودشو بهم چسبونده بود و کونشو به کیرم میکشید…کیرم رفته بود بین پاهاشو چفت شده بود…و ریز ریز همزمان با خوردن گردنش تلمبه میزدم.رختکن جوری بود که وقتی توش بودی از همه جهات دید داشت و تصویرت توی آینه های همه طرف باشگاه دیده میشد…حتی در باشگاه هم دیده میشد و من هر چند دقیقه یکبار نگاهی به در میکردم.
بعد از اینکه گردنشو لیسیدم و خوردم نشستم روی صندلی و گفتم روی پاهام بشینه…اونم نشست…جوری نشست که سینه به سینه شده بودیم و هم من و هم اون همدیگرو لیس میزدیم.من همزمان لبها و گردنشو میخوردم و دستمو از پشت رد کرده بودم و روی باسنش میکشیدم.اینقدر حس خوبی داشت که هنوزم که هنوزه دوست دارم تا ابد ادامه داشت.کیرم شق شق شده بود و مینا کسشو همینجور روی کیرم فشار میداد و بالا پایین میکرد…دوتامون بدجور داغ بودیم.و همدیگرو درسته قورت میدادیم…توی اوج لذت بودم و حواسم به در نبود…لگی که تنش بود رو داده بودم پایین و از روی شورتش دست میکشیدم به باسنش.بعدش بلندش کردم و پشتشو دادم سمت خودم…و هار دست و پا خوابوندمش رو زمین…لگش رو تا زانوش دادم پایین…یه شورت صورتی نازک نازک که باسن سفیدش زیرش خودنمایی میکرد تنش بود…روی رون پای راستش یه نشونه بود.جچند دقیقه با دستم باسنشو ورز میدادم و میچلوندم و لیسش میزدم و اونم دستش از توی شورتش به کسش رسونده بود و میمالید کسشو…شورتشو کشیدم پایین و دست کشیدم رو کسش…کسش بین باسن تپلش گم شده بود…کمی مالیدمش و بعدش طاق باز خوابوندمش…و سرمو بردم بین پاهاش…حالا نخور کی بخور…کسش سفید مایل به صورتی بود.تمیز تمیز بود…چون میدونست امروز میکنمش کلی تمیزش کرده بود.خلاصه با زبونم افتادم به جونش و حدود 10 دقیقه براش لیسیدم و میک زدم کسشو…مثل مار به خودش میپیچید و سرمو با دستاش به کسش فشار میداد…دو بار ارضا شد که آبش میومد توی دهنم و من تفش میکردم.بعدش کنارش افتادم و بغلش کردم…چنان محکم بغلم کرده بود و خودشو بهم میمالید که بدنم داشت درد میگرفت.بعد چند دقیقه دیدم کیرم هنوز شق شقه و هیچ کاری نکردم…از بس مینا غرق لذت بود که خودمو فراموش کرده بودم.مینا همینجوررو زمین بود که من بلند شدم و خودمومرتب کردم…و بهش گفتم که میخوام کمکش کنم خودشو مرتب کنه…ولی اون اصرار داشت که من بکنمشجون من ارضا نشده بودم.منبلندش کردم و کمی لبای همدسگرو خوردیم و نگاهی به در انداختم…ساعت یه ربع به دو بود…و من باید سریع تمومش میکردم…جلوم زانو زد و بهم گفت میخوام برات بخورمش…منم رفتم جلوتر…شلوارمو کشید پایین…زیر شورتم با کیرم کمی وررفت…کیرم مثل چوب سفت شده بود…شورتمو داد پایین…کیرم مثل فنر جلوش حاظر شد…حالا نوبت اون بود…سر کیرمو کرد تو دهنش…و شروع کرد به ساک زدن…حالا نزن کی بزن…حدود5 دقیقه برام ساک زد…کیرم قرمز قرمزشده بود…دستشو گرفتم و بلندش کردم و روی صندلی داگی استایل نشوندمش…و شلوار و شورتشو کشیدم مایین…کیرمو یه تف زدم وکیردم توی کسش…اینقدر حشری بودم که اصلأ نمیدونستم دارم چیکار میکنم…فقطمیدونم که کیرمو تا ته کردم تو کسش…و به تندترین حالتی که میتونستم تلمبه میزدم…اونم جیغ و داد میزد که آرومتر بکنمش…هنوزم صداش توی گوشمه که التماس میکرد و پاهامو چنگ میزد و موهای پامو میکشید که آرومتر بکنمش…ولی من توی حال خودم نبودم…کیرمو توی ته کسش میکردم و درمیاوردم…چون خیلی وقت بود کاری نکرده بودم خیلی زود ارضا شدم.و آبمو تو کسش خالی کردم…و روی بدنش ولوشدم…اونم دیگه جیغ نمیزد و داشت میخندید…و به من میگفت مبارک باشه…و میخندید دوباره…
ده دقیقه بعدش آماده شده بود و لباس بیرونی موشیده بود و کمی دیگه لب گرفتیم و با احتیاط از باشگاه رفت بیرون و رفت خونشون.
بعدزاون ماجرا دیگه همیشه ساعت یک میومد و تمرین میکرد و بعدش من با منشی هماهنگ میکردم و میومدم توی رختکن یه دلی از عزا در میاوردم.حدود 5 ماه همنیجوری میکردمش تا اینکه کمکش کردم رفت مدارک مربیگری بدنسازیشو گرفت.و حالا دیگه مرب باشگاه شده…با حقوق ثابت…داداشم یه باغ خرید…دیگه وقت و بی وقت میرم دنبالش میریم باغ میکنمش…برای مادرو پدرش هم پرستار ساعتی گرفته…که ساعتاییکه باشگاه هست بره میششون و نگهداری کنه ازشون.
الان دوساله با همیم و کلی با همیم خوش میگذرونیم.
اگه داستانم طولانی بود ببخشید.لطفأ فحش ندین چون داستانم واقعی بود و خوب بلد نبودم بنویسم…شرمنده دوستان

نوشته: مهران 28 جنوب

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها