داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

زن نامرئی 116

پرده رو بزنین بالا . بزنین بالا . من می خوام همه جا رو ببینم . دنیا رو ببینم حال کنم . عشق کنم . می خوام بی پرده کس بدم . اکبر : تو که پرده نداری . بیا اینم یه پرده دیگه همه جا رو روشن ببین . اسمال جان مسافرا رو ببین چه جوری دور ماشین تو رو گرفته ان . اسمال آقا کس دزد -تو به کی میگی اکبر خان . اول تا آخر فکر و حواست در زندگی فقط به همین چیزاست . این زن جنده هست اون زن میده .. اون که لبخند می زنه حتما دلش می خواد -اووووووفففففف چقدر حرف می زنین از مزه میفته . تا تنور گرمه نونو بچسبونین . حالا دو تایی تون وقت سکس شدین کارشناس . بابا یه زن اون جوری که فکر می کنین نیست . اونم آدمه انسانه . از کره مریخ که نیومده . دلیل نمیشه که به هر کی که لبخند بزنه بخواد زیر کیرش بخوابه .اسماعیل : ولی همه زنا با کیر حال می کنند . می خواستم بگم نه این طور نیست دیدم که خودم از اوناشم و همین طور هم هست واسه همین ساکت شدم و دیگه چیزی نگفتم . گفتم بهتره فیلم بازی کردن رو بذارم کنار و بی ریا باشم ولی اینو هم گفتم که همه مردای دنیا هم با کس حال می کنن . -آره ولی انکار نمی کنن … اکبر همچین ضربه ای به کونم زد که یه لحظه حس کردم دارم پرت میشم بیرون -واااااایییییییی جرم دادی چه خبره . مگه سر آوردی .. -دست خودم نیست هیجان زده شدم . خیلی خوشگل و خوش مدله این کونت .. -اکبر خوب داری دید می زنی و باهاش حال می کنی -اسمال خان نوبت تو هم میشه . این نادیا جون هوای هر دو تا مونو داره -فعلا اکبر آقا با این کیرت کونمو جرش دادی . وای به کیر اسمال که تا بره تو کونم خون سرازیر میشه -اکبر آقا هوای من و نادیا جونو داشته باش . ما هم دل داریم دیگه .. چه باد خنکی میومد . حس می کردم که هوسو داره در تمام بدنم پخش می کنه .. دلم می خواست بعد از سکس همین جا دراز می کشیدم و می خوابیدم . با این که مدتی رو از خونه دور بودم ولی حال و حوصله رفتن به خونه رو نداشتم . می دونستم همون یکی دو ساعت اول دلتنگی ها تموم میشه و بعد هوس می کنم که برم بیرون یه گشت و گذاری بکنم و انگشت توی لونه زنبور کنم . خیلی دلم می خواست بدونم آدما چیکار می کنن . ولی اون جوری که آدما رو شناخته بودم  حداقل مرداشون که شبیه به هم بودند . همه شون هوسباز و چشم چرون و سیری نا پذیر . انگاری ما زنا آفریده شدیم برای اونا . بهشون حال بدیم . تر و خشکشون کنیم . دنیا رو فقط برای خودشون میخوان . هر وقت هم که سیرشدن میگن که ایرادی نداره شما خانوما هم از سفره دنیا لقمه ای بر دارین . تازه اگه از پس مونده هاش چیزی مونده باشه . خدا بگم چیکارشون کنه . ولی با همه اینا ما هم بهشون نیاز مندیم . ما هم بهشون رو میدیم . مثل همین حالا که من زیر دو تا کیر دبش و جوندار قرار دارم . کمر اسی رو زمین قرار داشت و  با این پرده ای که کنار رفته بود آسمونو به خوبی می دیدم . اسماعیل : اکبر نکنه از بیرون ما رو ببینن -نه بابا زاویه نداره . ما می تونیم ببینیم اونا نمی تونن ببینن . ما می تونیم بکنیم اونا نمی تونن بکنن . -وااااایییییی کس نادیا رو عشق است -تو کونشو بگو .. کون .. جووووووون . دستامو گذاشته بودم دور کمر اسماعیل اونو با فشار زیاد تری به طرف خودم می کشوندم . کیرش وقتی به ته کوسم می چسبید دلم می خواست با سرعتی صد برابر داخل کسم حرکت می کرد . مغزمو تنمو به یه حالت انفجار می رسوند . دود از کله ام بلند می کرد .. ولی آتیش گرفته بودم . اکبر رو کمرم خم شده شونه هامو می بوسید . سینه هامو گذاشته بودم رو دهن اسماعیل . یکی روگذاشته بود توی دهنش و یکی دیگه رو گرفته بود وسط دوتا دستاش . در همون لحظه اکبر هم کف دستشو گذاشته بود رو سرم و با موهام ور می رفت و از اونجا اومد پایین تر و پس گردن و شونه هامو طوری مالوند که فقط می تونستم سرمو تکون بدم و با بی حالی  به دور دستها نگاه کنم . -بچه ها تند تر تند تر کسم همین جوری می خاره -اسمال آقا اگه نمی تونی خارش کس نادیا جونو بگیری بگو من بیام بخارونم -دوست دارم کیرمو فرو کنم توی کونش ولی خاروندن این نادیا خوشگله کار خودمه . کیر تو نازک تره ولی این کلفتی همون چیزیه که نادیا جونم آرزوشو داشته و حالا خودم در بست در اختیارش هستم -اوووووخخخخخخ فدای شما دو تا فدا کار بشم من . چقدر دوست دارم وقتی دو تا مرد رو می بینم که این جوری صمیمانه در کنار هم به خوبی یه چیزو شریک میشن . اسماعیل : من و اکبر آقا دو تایی مون با هم جوریم رفیقیم . نامردی توی ذاتمون نیست . میگیم یه چیزی رو که داریم باید شریکی بخوریم . حالا ببینم نادیا خانوم اگه شما دو تا زن باشین یه مرد رو این جوری قسمت می کنین ;/; -یه چیزی توی همین مایه ها آره . اونو از وسط به دو تیکه اش می کنیم . اینو که گفتم سه تایی مون با هم خندیدیم . وقتی که می خندیدم حس می کردم که جفت کیر هایی که توی بدنم هستندبا لرزش و تکون بیشتری دارن بهم حال میدن …. ادامه دارد .. نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها