داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

به دادم برس شیطان 66

کبری سد راه حاجی ایمانی شده بود . مرد داشت تلو تلو می خورد . شاسی هاش کج بود و حالا که دیگه درسته افتاده بود .-حاج آقا چیکار کنیم کار بعدی ما چیه .. ما باید چیکار کنیم .. ایمانی سرشو تکون داد و گفت که منیره باید بره دم یکی از مجتهدین دیگه رو به اسم حاج آقا بهاری ببینه .. این امضا رو بگیره دیگه کار تمومه و می تونه خاطرش جمع باشه که دیگه همه چی جوره . کبری در رویاهاش می دید که زن یک  یک آیت ا…شده و داره لذت می بره از این که شوهرش داره واسه ملت سخنرانی می کنه . یک مجتهد جوان و قبراق . می تونه به مراحل بالا تر هم برسه . خدا کنه جنگی صورت نگیره و اون وقت اگه بخوان جهاد کنن ممکنه به اون آسیب برسه . البته در اکثر موارد مجتهدین و علمای قوم و قم اعلام می کردند از آنجایی که  مسلمین نیاز به ارشاد و هدایت دارند و باید ارکان اسلام حفظ بماند وجود و زندگی این دسته از افراد برای جامعه ضروری می باشد لاجرم آنان از اعزام به جبهه های حق علیه باطل به وقت ضرورت معاف هستند . یعنی چون جامعه به این پزشکان روح و روان نیاز داره در نتیجه اونا می تونن معاف باشن . ای خاک عالم بر سر شما و حاج آقا بهاری .. کبری رفت پیش منیره .. حاجی ایمانی گفت که در مورد منیره و در مورد شریف خان با آقای بهاری می تونه صحبت کنه و منیره باید ضرب الاجلی بره و بر نامه هاشو با اون جور کنه . کبری  منیره رو روی تخت دید دور و برش هم کلی آب کیر ریخته شده با این همه لاپاشوباز کرده و کبری هم چه جور به اون کس زل زده بود ولی یه وردی زیر لبش خوند و یه ذکری گفت که ا ز بار گناه دیدن صحنه هاش کاسته شه . اومد و گفت خواهر منیره منیره جان این چه وضعیه . گناه داره حرامه . پاشو غسل جنابت کن . کراهت داره اگه یک فرد واجب الغسل مدت زیادی رو نجس بمونه . در حالی که سرشو به طرفی بر گردونده بود کاغذی رو نشون منیره داد -خواهر جان این  چه چیزیه که به من نشون دادین -این یک معرفی نامه برای جناب حاج آقا بهاریه .  این یک رمزیه بین این دو ولی خدا که زبون همو به خوبی می فهمن . میگن که ایمانی و بهاری از حوزه علمیه از اون هفتاد هشتاد سال پیش با هم بودند و دوستی اونا سابقه تاریخی داره . -یعنی کبری جان من بازم باید برم زیر کیر ببخشید آلت یک پیر مرد .. -این دیگه آخرین کاره .. اون وقت اگه کار شوهرم بگیره یک دفتر باز می کنم دفتر رهبری آیت ا…شریف . چقدر در پیشرفت جامعه و امت اسلامی می تونه تا ثیر گذار باسه . اون وقت هر روز دانش پژوهان زیادی میان واسه این که از آقا شریف مستفیض بشن . ببین منیره جون اگه حال داشته باشی صبح می تونی بری مرکز تبلیغات و بعد از ظهرا رو هم در دفتر آیت الله شریف به عنوان منشی روابط عمومی حضور داشته باشی و با اون سیاستی که داری امور رو اداره کنی . من کمی خجالتی هستم می تونم به موقعش از مسائل مذهبی بگم ولی مسائلی هستند که نمی تونم بر زبونشون بیارم عادت ندارم . در ضمن منیره جون این مجتهد بهاری رو من می شناسم . اون خیلی آدم اخموییه و به این سادگیها باج نمیده . وبدی کار در اینه که اون ده سال از ایمانی جوون تر و در عوض بیست سال جوان تر نشون میده .. -ببینم مجتهد جوون تر نداریم که وقتی منم رفتم توی گود بیشتر باهاشون حال کنم ;/; -چرا فراوون ولی به هر کی که نمیشه اعتماد کرد . -راست میگی کبری جون نه به کون دادن اونا میشه اطمینان داشت نه به کون کردنشون . -داشتم می گفتم منیره جون اون عادت داره به این که در یه جایی سکس کنه که فضای اونجا کاملا مذهبی باشه و آلات لهو و لعب هم درش نباشه حجاب اسلامی همه جا حفظ شه . خانوما جورو بر هم نزنن تا ابن مهندسین کار خودشونو به خوبی انجام بدن . در هر حال فضای خونه شما خوبه ولی با چهار تا عکس که همه چی مذهبی نمیشه . بهاری دوست داره معنویت و فضای روحانی به وجب به وجب خونه سرایت کنه و همه جا رو بگیره این جوری اون خوشحال تر میشه . .یه گوشه خونه باید ترانه آهنگران پخش شه . یه گوشه باید ترانه  مرگ بر امریکا باشه .. تا بتونه کارشو خوب انجام بده . -خواهر کبری شما اینا رو از کجا می دونین .-به غیر از جاج آقا شریف کی می تونست برام تعریف کنه ولی منیره جون اگه توانشو داشته باشی بعد از ظهر ها بیای و بتونی قرار ملاقاتها رو تنظیم کنی برای خود تو هم بهتره . نمی دونی چقدر در جلو گیری از ترویج گناه موثره . -اجرشو ببری خواهر . نمی دونی که این کارای شما چقدر ثواب داره . -من فردا رو برات مرخصی می گیرم . می دونم حاجی سلمان مرخصی میده بهت -کبری جان من که تازه رفتم سر کار . -منیره جان ما همین الان باید بریم به دیدن حاجی بهاری که بر نامه رو برای فردا تنظیم کنیم چون شریف و کمال و جمال فردا از صبح تا غروب خارج از شهرن … ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها