داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دانلود فیلترشکن oblivion برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
داتلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

دانلود فیلترشکن MAHSANG برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
دانلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

به دادم برس شیطان 42

منیره همچنان در حال کون دادن بود و از کون دادن خودش هم نهایت لذتو می برد . داخل سوراخ کونش رو کیر کلفت شریف پر کرده بودو اون با تمام وجودش فریاد می زد و از شریف می خواست که با سرعت بیشتری ادامه بده . -جووووووون حاجی کی میگه کون کردن کراهت داره و یا این که حرامه .. اصل ثوابه .. چقدر حال می ده .. بکن .. . منیره کونشو دور کیر شریف می گردوند و اونم که از تماشای این حرکات کون زن کیف می کرد نتونست جلوی خودشو بگیره کیرش دوباره فوران کرده بود و منیره همچنان کیر مشتی شریفو داخل کونش می پیچوند . -وااااییییی خانوم .. خانوم .. منیره جاااااان .. حسابی چلوندیش .. -صبر کن کو هنوز حاج آقا ;/;  یه تکونی به کونش داد تا کیر شریف از سوراخش در آد . با حرص و ولع هر چه تمام تر کیر شریفو با دو تا دستاش گرفت و اونو فرو برد تو دهنش . ملا شریف می خواست بگه این کیر رفته تو کونت و چطور می تونی بذاری تو دهنت که پشیمون شد و گفت حالا که این زن خودش دلش می خواد من چیکار به این کارا دارم . بذار خوب ساک بزنه و چه لذتی هم می برد . منیره دستشو گذاشته بود ته آلت شریف اونو به طرف جلو می کشید و دهنشم رو سر کیر قرار داده بود مثل نوزادی که سینه مادرشو می مکه سر کیر شریفو میک می زد و  باقیمونده منی اونو می خورد .. شریف هم با این جور میک زدنهای منیره کلی حال می کرد و دلش نمیومد که از اونجا پاشه . یواش یواش یادش اومد که باید بره و دیرش شده .. یه غسلی کرد و با منیره یه قول و قراری گذاشت و بعدش باهاش خداحافظی کرد . زن واسه روز اولی که می خواست بره سر کار اضطراب خاصی داشت . اون باید بر خورد و رفتارشو طوری تنظیم می کرد که همون اول کار بقیه حساب خودشونو بکنن . چون به خوبی می دونست که اگه در جامعه ایرانی نسبت به مسئله ای در مورد کسی شل بگیری احتمالا طرف می خواد ازت سوء استفاده کنه و هر چند این در بیشتر جاهای دنیا  وجود داره ولی در ایران خودمون نمود بیشتری داره . در هر صورت اون شب منیره رفت جلو آینه و خودشو داخل چادر و مقنعه که قسمت چونه بند رو می گفت پوزه بند تنظیم کرد و به اصطلاح خواست که خودشو با این شرایط هماهنگ کنه . البته اون سعی کرد از یه چادر زیبا استفاده کنه که با بوگندوها فرق داشته باشه و کسی هم نتونه بهش ایراد بگیره . یه جفت دستکش مشکی هم گرفت که از اون بلند ها که دستشو خوب بپوشونه .. اول از قیافه خودش خنده اش گرفته بود . کلی تو آینه این طرف و اون طرف می کرد . یه خورده همون ابروهاش گرفته باشه خوبه . بهتره دیگه رو صورتش دستکاری دیگه ای انجام نده . در هر حال خیلی هیجان زده بود . ادای منشی ها رو در می آورد . -الو بفرمایید . حاج آقا تشریف ندارند .. برای افتتاح مسجد محله فلان در فلان ساعت فلان روز می تونن تشریف فرما شن .. بهتر نیست بگم مشرف شن ;/; ..یا اصلا این قدر رسمی صحبت نکنم بهتره ;/; نمی دونم دیگه چه بر خوردی باید داشته باشم . بهتره خوب سبک سنگین کنم .. سه چهار ساعت که بیشتر نیست . این شکم گنده ها که تا بیان سر کار میشه ده صبح .. تا بجنبن میشه ظهر و بعد نماز جماعت و بعدشم  ناهار و خواب و دیگه غروب که اکثر ادارات تعطیله و روابط عمومی میره پی کارش و اون وقت منم میرم پی کار خودم .. چه صفایی و چه حالی میشه . فقط باید حواسم باشه که به هر کی باج ندم . ولی اگه یه تیکه خوب و خوش تیپ به تورم خورد امونش نمیدم و روهوا می زنم . ولی بقیه رو نباید متوجه کنم . تازه خود طرف هم حتما دوست نداره کسی متوجه شه .. وای که منیره داشت توی این پارچه های سیاه و سیاه بازیها خفه می شد ولی چاره ای نبود . اون می خواست پول در آره و روپای خودش وایسه . از این که داره به استقلال میرسه اونم در میانسالی احساس لذت می کرد . اوخ اصلا فکر کفش اسپورت رو نکرده بود . هر کفشی که داشت همه  پاشنه میخی و مدادی بودند . اون به این کفشها عادت کرده بود و حتی قرتی هاش با این مدل پاشنه ها نمی تونستن راه برن . چطور می تونست کفش تخت صاف ورزشی یا یه چیزی در همین مایه ها رو بپوشه . عصبی شده بود .. رفت تو انباری و یکی از اون کفشهای سی و خوردی سال پیشو که مال دوران مجردی بود و باهاش ژیمناستیک می کرد رو تمیزش کرد که ازش استفاده کنه .. اونو یاد گاری نگه داشته بود . همون روز اول بهتره به هیشکی رو ندم . آدما رو خوب بشناسم . شریف رفته بود و اون حس می کرد چقدر در این لحظات دوست داشت و داره که یک مرد در کنارش باشه . مردی که به اون آرامش بده و همدم تنهایی اون باشه . مردی که شریک سختیهاش باشه و با حرفاش آرومش کنه . ولی با همه اینها حس می کرد که اون یه زن تنوع طلب و عاشق سکس بوده و هر گز نمی تونه که به یک مرد قانع باشه …. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها