داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دانلود فیلترشکن oblivion برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
داتلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

دانلود فیلترشکن MAHSANG برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
دانلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

به دادم برس شیطان 2


شریف سرشو به عقب بر گردوند . دست همتای خودش ملا سلمان رو دید که رو شونه هاشه -حاجی اتفاقی افتاده ;/; چرا بدنت می لرزه ;/;  مگه این ورق آلومینیوم اشکال پیدا کرده ;/;  این سر و صدا ها چیه -چیزی نیس سلمان خان -عجب همسایه های بی ملاحظه ای داری . اگه زیاد حرف بزنیم  میشه غیبت و غیبت هم از گناهان کبیره هست . این سر و صدای آهنگ چیه -من این فضای باز رو بستم واسه همین چیزا دیگه -حاج آقا مزاح می فر مایید مگه صدا رو میشه با این پوشش ها بست ;/; من به جای شما بودم یه تذکری می دادم .-حتما این کارو بعدا انجام میدم . این صدا صدای شیطانه . باید صدای شیطانو خاموش کرد . صدای شیطانو در نطفه باید خفه کرد . حاجی در حالی که این شعار ها رو می داد و دلش پر خون بود به اتفاق سلمان به جمع دوستانش پیوست تا به اتفاق هم از پنجشنبه بعد از ظهر بیشتر مستفیض بشن . چند لحظه بعد سلمان از جاش بلند شد و از اتاق رفت بیرون . حس کرد که باید یه خبرایی باشه . بوی نا محرم به مشامش خورده بود . می دونست باید یه چیزی باشه که شریف رو این جوری هیجان زده کرده اگه چشم سلمانو می بستند اون بازم می تونست بوی نا محرم رو حس کنه و وجودشو در نزدیکی درک کنه . قبل از این که از اتاق بیاد بیرون یه نگاهی به جمعیت چند نفره انداخت که همه سرگرم بحث و جدل بوده داشتن رو یکی از مسائل رساله بحث می کردن .خودشو رسوند به همونجایی که شریف رو گیر انداخته بود . هر چه خواست یه سوراخی پیدا کنه تا اون طرفو دید بزنه نتونست بالاخره یه درزی رو پیدا کرد که خیلی قشنگ مخفی کاری شده بود . با انگشتاش نمی تونست اونو کنار بزنه . دلش به شدت می تپید و هیجان زده بود واسه این که ببینه اون طرف چه خبره . سر و صدای صحبت نمی شنید . فقط صدای آب بود و آهنگ از پله ها رفت پایین و یه قیچی باغبونی که یه گوشه ای افتاده بود رو بر داشت و با اون یه خورده اون مرز بین دو تا ورق رو یکی دو سانت کنار داد . دلش هول بود که نکنه شریف برسه . ورق آلومسنیوم تا خورد . لعنت به تو شریف تو چه طوری می تونی اینو کنار بدی بدون این که خمش کنی . از همون دو سانت روزنه نگاهشو انداخت به خونه همسایه وای چه منظره ای ! چه باغ گل و گیاهی ! وعجب پری دریایی خوش اندامی . بوی بهشتو احساس کرد . دیگه جای اون نبود که شیطان رو لعنت کنه . تازه باید از اوکمک هم می خواست . صحنه به جایی رسیده بود که منیره قمبل کرده بود و کون درشتشو به طرف ذیوار خونه شریف گرفته واز لای کونش در حال وررفتن با کوسش بود . بعد یه قوطی روغن ماساژبود یا ضد آفتاب در هر حال سلمان که نمی دونست این چیزا چیه اونو منیره ریخت رو تنش . اوخ که این بدن سفید منیره پس از چرب شدن زیر نور آفتاب چه درخششی داشت ! نتونست تحمل کنه . داشت از حال می رفت . جااااااااااان این طرف خونه شریف بهشت بود و من خبر نداشتم . آخ که نیم عمر من بر فنا شد . واخ من همین جا رو میخوام . رنگ و روش پریده بود . نمی تونست تحمل کنه . کیرش طوری شق و بلند شده بود که قسمت وسط عباشو داده بود جلو . مگه با این وضعیت می تونست به مهمونی بر گرده . یه تصمیم عجیبی گرفت تصمیم گرفت که به یه بهونه ای بره و با زن همسایه صحبت کنه واونو ارشادش کنه . شوهرش خونه باشه چی ;/; فرقی هم نمی کنه . یه تذکر که این حرفا رو نداره . تازه شریف می خواد در جوار اونا زندگی کنه من  باید یکی امروز شانسمو آزمایش کنم ببینم چی میشه . سنگ مفت و گنجشک مفت . یه خورده تو حیاط خونه این طرف و اون طرف کرد و فکرشو مشغول چیزای دیگه کرد و ذکر گفت و تسبیح زد تا کیرش خوابید و رفت طرف خونه همسایه . چند تا زنگ زد و دید خبری نشد . دیگه نا امید شد و می خواست بر گرده که دید یه صدایی بلند شد .-چی شده سر آوردی ;/; صبرکن دارم میام .. منیره صدای یه مردی رو شنید که براش آشنا نبود . کمی هیجان زده شد و یه خورده هم ترسید . نکنه یکی باشه و این وقت روز بخواد اونو خفه کنه . یه دستی رو کوس ورم کرده از هوسش کشید و گفت می ارزه . با همون وضعیت رفت دم در منتهی واسه حفظ سیاست خودشو یه گوشه ای کشید والبته کلاه شنا هم سرش گذاشته بود که مثلا موهاشو از نامحرم بپوشونه . هر چند محافظش توی آب هم بود . لنگه درو که یه خورده باز کزد خشکش زد . یه آخوندی رو دید که البته عمامه سرش نبود . ولی خیلی هم جوون و خوش تیپ بود -وای حاج آقا خدا مرگم بده ببخشید نمی دونستم شمایید . شما ;/; سلمان سرشو انداخت پایین و در حالی که به زمین نگاه می کرد گفت ببخشید خواهر ما تو خونه بغلی شما جلسه داشتیم یه سر و صداهای شیطانی میومد گفتم ببینم چه خبره -حاج آقا شما جای برادر من . من تو خونه خودمم آزاد نیستم ;/; -چرا حاج خانوم . ولی صدای آهنگ و موسیقی …-حاج آقا این قدر سختگیر نباشین یه زمانی موسیقی و شطرنج و ماهی خاویار حرام بود حالا حلال شد . حاج آقا  روم به دیوار گلاب به رویتون جسارت نشه می گفتن هر کی به صفحه شطرنج نگاه کنه داره اونجای مامانشو می بینه .. حالا که اون روزا گذشت و ما گیر آخوندای با کلاس و با فر هنگ و چیز فهمی افتادیم . منم که موسیقی مبتذل غربی مایکل جکسونی که نذاشتم . آهنگ خالیه . موقع شنا هیجان میده . به نظر شما حرامه ;/; یه خورده لنگه درو بیشتر باز کرد تا حاجی رو هیجان زده تر کنه . دل تو دل سلمان نبود . با این که سرش پایین بود ولی یه قسمتهای کلی از بدن منیره تو دیدش قرار داشت … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 
language=javascript> function noRightClick() { if (event.button==) { alert(“! حق کپي کردن نداري “) } } document.onmousedown=noRightClick

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها