داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

به دادم برس شیطان 51

کمیل حس کرد که خیس عرق شده و دیگه قدرت تفکرشو داره از دست میده .. تسبیحی در دست داشت و مرتب ذکر می گفت و خودشو مثل پیر زنا باد می زد . معلوم نبود از هیجان زیاد بود یا ذکر زیاد که اصلا حواسش نبود که برای خالی نبودن عریضه و یه دکور بندی هم که شده دو خط از این ورد ها بخونه و مثلا بگه که صیغه شدیم باز هم صد رحمت به آخوندای قبلی .. منیره کاری به این کارها نداشت . از نظر او این حلال  و حرام بازیها همه کوس شر بود و کیری بود که باید می رفت وارد کوس می شد . چهار تا عربی خوندن که دیگه دردی رو دوا نمی کرد اگه کار به این عربی خونی بود خب در شهر نوی تهرون رو اول انقلاب تخته نمی کردند و دیگه این همه جنده به تمام تهرون رخنه نمی کردند و هر کی تکلیف خودشو می دونست دیگه .. به جای این ژتون پخش کن ها یه ملا یا یه آخوند می نشست دم در دفتر جنده ها در جا محرم می کرد و کار تموم می شد . یعنی آخوند می شد سکرتر یا منشی جنده  ها و اگه مردایی بودند که می خواستن  کون مردو بکنن می تونستن از وجود اونا بهره مند  شن  -آقا کمیل ببینم  من براتون در بیارم . -چی رو  خواهر منیره -همه چی رو شما چی رو دوست دارین در بیارم از پایین شروع کنم یا از بالا .. -خواهر من احساس خفگی می کنم ولی معمولا رسمش اینه که از بالا در میارن .. -مثل این که من هم باید همین کا رو بکنم . منیره با همون دامن کوتاهش رفت و رو پاهای آخوندک یا همون طلبک نشست . اول از عمامه اش شروع کرد .. -ببینم کمیل جون با این سر و وضع چیه اومدی اینجا . مگه می خواستی حوزه علمیه بری ;/; -خواهر اصالت ما همینه .. منیره می خواست بگه خواهر چیه کمیل جان ما الان داریم با هم حال می کنیم . ولی پشیمون شد ترسید اگه این حرفو بزنه طرف یادش بیاد که خطبه رو جاری نکردن و حوصله این کس کلک بازیها و وقت تلف کردن رو نداشت . تازه این جوری بیشتر بهش می چسبید و حال می داد . عبای جناب کمیل خان رو هم از تنش در آورد .. دستی به سر و گوش آخونده کشید و گفت زن عموی خوبی داری کبری جونو می گم خیلی دوستت داره مثل پسراش می مونی . -آره اونم جای مادرمه . اصلا دوست نداره که جوانان امت ما گرد گناه بگردن .. -این جور زنا جاشون توی بهشته . صاف و ساده و صادق .. منیره وقتی که داشت این حرفا رو می زد به این هم فکر می کرد که با شوهر همین کبری خانوم که قرار بودم دم چند تا مجتهدو ببینن و اونو به درجه آیت اللهی برسونن رابطه داشته و به اون کوس داده .. منیره حس کرد که این آخوند کس ندیده یا کم کس دیده در حال بیهوش شدنه .. با خودش گفت ای کمیل جون اگه اون وقتا که جوون تر بودم و منو می دیدی چی می گفتی . واقعا که . امان از دست تو . پسر .. -نههههههه نههههههه این کارو نکن .. شلوارمو در نیار پایین نکشش -کمیل جان پس چیکار کنم برم به زن عمو جانت بگم بیاد شلوارتو بکشه پایین ;/; یا این که می خوای از پشت همین شلوار کیرتو بکنی تو کسم . با همین شلوار .. ببخشید اگه یه خورده تند صحبت کردم . باید  بعضی چیزا رو اسلامی بیان کرد شرط ادب حکم می کنه که ما در یک چهار چوب خاصی تکلم کنیم . آلت اگه بخواد بره داخل فرج باید از شلوار بیرون کشیده شه ..حالا برای این که یه تنوعی باشه من  لاپامو روی سر شما قرار می دم تا یه تحرکی در شما ایجاد کنم که شما منو لخت بفر مایید . منیره با دامن کوتاهش که زیرش شورت هم پاش نبود رفت روی سر کمیل . کمیل بوی خوش زندگی رو از لا پای منیره حس می کرد .. زبون درازش به اون قدش نمی خورد . زبون پهن و درازی داشت که منیره رو به یاد زبون سگهایی مینداخت که در فیلم سکس زن با حیوان کس زنو زبون می زدند . زن دستاشو به دو طرف دامنش قرار داد و یه خورده اونو داد بالا .. کم نمونده بود که این کمیل خان سکته کنه .  چون تازگیها هر چی زن و دختر می دید از جنس پر کلاغی و کلاغ سیاه بوده و حال نمی دادند . تازه اگرم می خواستند حال بدن بوی گند عرق و عطرهای دوران قاجاریه حالشو بهم می زد . کمیل زبون بسته وقتی که نگاهش به کس منیره افتاد دیگه زبونش باز شد . کس درشت زن با زبون پهن آخوند هماهنگی خوبی داشن . -کمیل حقش بود که خودت لختم می کردی . نمی دونی وقتی که یک مرد با دستای خودش یه زنو لخت می کنه چه حالی داره . کمیل زبونشو در آورد تا کس منیره رو هدف بگیره . منیره هم همزمان با اون  کسشو رو دهن آخونده چفت کرده بود . -خواهر بیا بریم اندرونی .. -همون اتاق خوابو میگی .. -بفرمایید  کمیل جان از این طرف .. منیره در حال سکس با کمیل چندشش می شد که به اون بگه برادر اون وقت این کس خل صیغه نخونده هنوز داشت به اون خواهر خواهر می گفت .. این فر دا پس فردا می خواست مجتهد بشه و فتوا صادر کنه . وای معلوم نیست باید گفت که خاک بر سر کی;/; دوتایی شون رفتند روی تخت .. -حالا دیگه می تونی هر کاری که دلت خواست باهام انجام بدی . روی آخوندک مثل روی جنده های شهر نوی قدیم باز شده بود . دیگه افتاده بود به جون منیره . دامن و  تاپشو در آورد . … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها