داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دانلود فیلترشکن oblivion برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
داتلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

دانلود فیلترشکن MAHSANG برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
دانلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

به دادم برس شیطان 10


بچه ها رفتند خونه شون و اونجا هم با یه سری نصیحت از طرف مادرشون روبرو شدند -خب کمال جان دیدی ترس نداشت ;/; به چه نتیجه ای رسیدین ;/; بچه ها سرتونو بالا بگیرین . از همین الان با خجالت مبارزه کنین . زرنگ باشین . مذهب و ایمان خودتونو از دست ندین . ولی کاری هم نکنین که سرتون کلاه بره . جمال : مامان یه چیزایی از این منیره خانوم شنیدیم که دوست داریم از خودت بشنویم که تا چه حد صحت داره . آخه ما سختمونه . رابطه مادر فرزندی اون درسهایی که به ما دادی زشته مامان . خود کار زشته چه برسه به این که شما هم بخواهین ما رو زیر نظر داشته باشین . حتما من و کمال هم باید با هم بریم -حرف زیادی نباشه دارین عصبی ام می کنین . از این زشت تر نیست که با استمنا بخواهین خودتونو ضعیف کنین واز بالا پشت بوم زن همسایه رو دزدکی  دید بزنین . من خودم آموزش شما رو زیر نظر دارم . راستش منیره جون اولش که به من گفت باید حضور داشته باشم یکه خوردم و با خودم گفتم که در خودم نمی بینم ولی حالا که فکرشو می کنم می بینم که خیلی منطقی صحبت کرده . یه سری نکات ضروری رو هم که بیان کرده و من دیگه تکرار نمی کنم کمال : مامان آخه می خواهیم حرفشم پیشت بزنیم رومون نمیشه . ما حتی وقتی می خواستیم شلوارمونو پیشت در آریم و پیژامه بپوشیم یه گوشه این کارو می کردیم که تو ما رو نبینی .یعنی می خواستیم شورت ما رو ببینی رومون نمی شد -عزیزان من با من یکی به دو نکنین . در هر کاری مصلحتی هست . حکمتی هست به نفع هر دو تونه فکر نکنین منم ته دلم راضی به این کارم ولی می بینم که بچه هام یک بعدی تر بیت شدن و دوست دارم در همه ابعاد قوی باشن . قوی و زرنگ . کمال و جمال با قاطی کردن فاصله ای نداشتند . با این که هیجان زده بودند ولی هراس داشتند . هنوز باور و هضم این قضیه واسشون سخت بود هر دو تاشون فقط توخواب و خیال می دیدند که در این سن با یه زن بتونن سکس داشته باشن . اونم زنی که خطر بار داری تهدیدش نمی کنه . بر نامه ها رو چیدند و از قضا برای جمعه بعد همه چی آماده بود تا این بر نامه آموزش انجام شه . قرار بود ملا شریف به اتفاق دوستاش که همگی آخوند و پاسدار بودند به صورت هیئت برن مشهد و حداقل یک هفته ای رو موندگار بودند . بر نامه طوری چیده شده بود که منیره هم تو خونه اش تنها باشه ویه بهونه ای هم واسه بچه هاش تراشید که بهش سر نزنن . شب جمعه ای این دو تا جوون از خوشحالی خوابشون نمی برد . صبح جمعه رفته بودند جلوی آینه و یه دستی به سر و رو و ته ریش خودشون کشیدند و رفتن یکی از اون عطرای دم حرم به خودشون بمالن که کبری خانوم جلوشونو گرفت و گفت بچه ها این قدم اوله اینا چیه مگه دارین سر وقت یه مومن محجبه دارین میرین . امروزی ها که دیگه از این عطرا نمی زنن -پس چرا بابا می زنه -حالا این قدر گیر ندین . مادر دلسوز و مهربون یکی از اون ادکلن های مد روز و ملایم خوشبوی زن پسند رو گذاشت جلوشونو بهشون گفت که در چه حدی ازش استفاده کنند و کجا ها رو خوشبو کنن . کمال و جمال شده بودند عین سر بازایی که دارن میرن جنگ . یک هفته تمام از شوق و ذوق و هیجان زیاد خواب درست و حسابی نداشتند وحالا که لحظه موعود فرارسیده بود دستپاچه شده بودند . این چند روزه رو دوتایی واسه این که کی اول بیفته رو منیره با هم بحث داشتند . کمال می گفت اول من برم جمال می گفت نه اول من برم . اون می گفت من بزرگترم واین یکی می گفت دست خورده نمیخوام -جمال مثل این که یادت رفته اول من  باید آموزش ببینم -فکر می کنی اونی که تنبل تره باید امتحان بده یا اونی که قوی تره .. از این صحبتا زیاد می کردند تا این که روز موعود ونزدیک عمل هر کدومشون با یه دلهره خاصی می گفت که اول باید تو بری با منیره طرف شی و من ببینم . بالاخره سه تایی سلانه سلانه رفتند خونه همسایه . منیره خانوم خیلی راحت و ریلکس با آستین حلقه ای و دامن کوتاه که کلا مشکی خوش مدل بود و پوست سفیدشو ناز تر و جذاب تر می کرد به استقبال اونا اومد . کبری خانوم که پوشیده و با مانتو مقنعه بود خیلی تعجب کرده یکه خورده بود -بفر مایید خواهش می کنم . در خونه رو که بست از پسرا یه لب گرفت و به کبری گفت چیه سخته بی حجاب می بینی ;/; هنوز کو تا اون چیزایی که باید ببینی . منیره خودشو خیلی جذاب وعروسکی کرده بود طوری ناز شده بود که از کبری هم کم سن تر نشون می داد . چهار تایی توی پذیرایی نشسته بودند و پس از احوالپرسیهای اولیه بر و بر همدیگه رو نگاه می کردند -جمال چایی نخوری ها اگه ادرارت بگیره بهت مزه نمیده -حواسم هست داداش . تو بزرگتری اول تو برو . ظاهرا کبری متوجه حرفاشون شده بود -پسرای گل امروز باید نشون بدین که تا چه اندازه مرد شدین و به اصطلاح چند مرده حلاجین . بیایین دو تایی تون بیایین طرف من . رفت وسط یه راحتی سه نفره و لم داد و پاهاشو دراز کرد و به دو طرف باز و یه آهی کشید و گفت هر دو تاتون بیایین . دوتایی حرکت کنین ببینم چیکار می کنین بالاخره از یه جایی باید شروع کنین . کبری خانوم که فکر نمی کرد در مشاهده عملی این قدر ضعف داشته باشه جیغی کشید و گفت واییییی خیلی سخته من نمی تونم کار من نیست -کبری جون عادت می کنی من به راهنمایی و تجربه تو نیاز دارم . کمال و جمال داغ کرده بودند و یه خورده لرزش دست داشتند -بچه ها بیایین جلو من که نگفتم برام نغمه های عاشقونه بخونین . بیایین به شونه های لختم نزدیک شین . صورتمو ببوسین . با سینه ام ور برین . با این یه تیکه پار چه ای که به عنوان بلوز و دامن تنمه ور برین . موهامو , سرمو نوازش کنین . بهم حال بدین . دو تایی یه نگاهی به مادرشون انداختند و دیدند که اون خودش پاک از اونا گیج تر شده . منیره کیف می کرد از این که این سه تا کوس خلو تونسته شکارش کنه . دو تا رو تو خط سکس بیاره و یکی رو با خودش همراه کنه .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 
language=javascript> function noRightClick() { if (event.button==) { alert(“! حق کپي کردن نداري “) } } document.onmousedown=noRightClick

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها