داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

کون دادم به سه نفرم دادم

سلام اسمم سهیله 26 سالمه و تهران زندگی میکنم. راستش من تو بچگی زیاد دادم اونم به پسر همسایمون که 7 سال ازم بزرگ تر بود. تقریبا از هفت هشت سالگی تا دوازده سالگی منو می‌کرد تااینکه از اون خونه رفتن و دوماد شد. تازه اینجا بود فهمیدم وابسته شدم به کیرش و دادن. دیگه گذشت و من بزرگ شده بودم و اصلا روم نمیشد به کسی بفهمونم که دلم میخواد بدم. چون این حس همیشگی نبوده هیچوقت برام. و چن ماه یبار هوس میکنم که مجبورم خودمو با یچی بخارونم.
کم کم برم سراغ اصل داستان. چن وقتی بود که خیلی هوس دادن داشتم و هرشب خودمو با اون پسره تصور می‌کردم و حتی رفیقاش که باهم منو میکنن تا اینکه چنروز پیش صابکارم بهم گفت باید شب بمونی مغازه( بگم که تو یه بوتیک مردونه کار میکنم) گفت باید بمونی چند نفر میان مغازه رو رنگ کنن گفتم باشه و از شما پنهون نباشه نمیدونم چرا از همون لحظه حشری شدم برا اون شب. فرداش یه آقایی زنگ زد بهم که من امشب میام با دو نفر دیگه واسه زنگ کردن مغازت گفتم باشه و میبینمتون. ساعت 8 اومدن یه مرد تقریبا 50 ساله بود خودش که اسمش رضا بود دوتاهم جوون تقریبا 22 ساله. سلام علیک کردیمو خیلی گرم استقبال کردم ازشون اوناهم خیلی خودمونی برخورد میکردن. وسایلاشونو آوردن گذاشتن شورع کردن به بتونه و تمیز کاری. منم سر تو گوشیم بود و یه حالت عجیبی داشتم خیلی حشری تر از همیشه بودم ولی مثل همیشه ام میترسیدم و مطمعن بودم که هیچ غلطی نمیکنم. مخصوصا اینکه دوربین داشت مغازه و اصلا فکرشم به سرم نمیزد که اتفاقی بیفته اونشب. اومدن نشستن سفره پهن کردن و یدفعه دیدم عرق آوردن بیرون و تارف کردن بیا بزن. آقا رضا میگفت ما عادت داریم قبل از کار مست میکنیم گفتم راحت باشید و نرفتم. یدفعه یه لیوان پر کرد آورد گفت این سهم توعه بخورش. منم از اونجایی که یه حالی بودم و مدت ها بود مست نکرده بودم شورع کردم به خوردن. یه نیم ساعتی گذشت آهنگم گذاشته بودن و دیگه تقریبا مست بودیم تا اینکه شروع کردن به کار و منم داشتم از شدت حشر به خودم می‌پیچیدم تا اینکه اقا رضا شروع کرد به سوالای شخصی بهش جواب میدادم. بعد گفت باز خوبه دوربینه قطه وگرنه نمیشد عرق خورد. یهو من جا خوردم گفتم از کحا میدونی قطه گفت خوده صابکارت گفته و ما باهم رفقای قدیمی هستیم. راستشو بخواین یکم خیالم راحت شد و حس امنیت کردم. بعد دیگه من تو اینستا میچرخیدم که آقا رضا کارو ول کرد گفت بیا یه سیگار بکشیم. موقع سیگار کشیدن دوتایی بودیم فندکمو خواستم دربیارم افتاد زمین خم شدم بردارم سرم نزدیک شکمش بود یدفعه بزرگیه کیرشو با چشمام دیدم تو همون حالت خوابیده و باورتون نمیشه چه حالی شدم. وقتی وایسادم حس کردم بد نگاه کرد بهم و شاید متوجه نگاهم به کیرش شده بود. خلاصه سیگارو داشتیم می‌کشیدیم یکمم حرف زدیم بیشتر صمیمی شدیمو رفتیم سراغ کار.اونا ‌شروع کردن به کار یه روفرشیم انداخت برا من گفت کار ما طول میکشه تو همینجا بخواب. منم با اینکه خواب نمی‌رفتم ولی بدم نمیومد دراز بکشم. رفتم دراز کشیدم رو شکم و صورتم پیدا نبود. تصمیم گرفتم خودمو بزنم به خواب ببینم چیزی میگن یا نه. یه رب گذشت دیدم اقا رضا به رحمان داشت میگفت پسره بهش نمیاد ولی خوب کونیه و خندیدن. من خیلی جدی نگرفتم و با خودم گفتم این حرفا عادیه بینشون. یکم گذشت یه چرتم زده بودم باز دیدم اومدن نشستن رو روفرشی دوباره پیک بریزن منم مستیم یکم پریده بود ولی همچنان خودمو زدم به خواب چنتا پیک خوردن باز شوخیشون گرفت رحمان به سهراب گفت آقا رضا راس میگه ها پسره خوب کونی داره کاش میشد بکننش و باز خندیدن اقا رضا گفت این خوابه یه انگشتش بکنیم ببینم چیکاره س. اولش شوخی بود ولی کم کم سهراب گفت من میکنم ولی اگه بیدار شد یا ناراحت شد میگم اقا رضا بوده چون تو بیشتر اوکی شدی باهاش. آقا رضا گفت قبوله و سهراب یه دست زد به کونم اصلا تکون نخوردم گفتن خب انگار خوابش سنگینه. رحمان گفت اینو الان کونشم بزاریم نمیفهمه. ایندفعه سهراب یه دونه از لپای کونمو فشار داد منم یه تکون به خودم دادم یکم عقب نشینی کرد. آقا رضا گفت بیداری سهیل جان؟ اصلا محل ندادم.ایندفعه خودش اومد یکم دست کشید رو کمرم حالا کم کم کیرم داشت شق میشد و حشری شده بودم کامل. رحمان اروم گفت آقا من میخوام و داره کیرم راست میشه. نکنید شر میشه برامون. تو همین حال سهراب دستشو گذاشت رو کونم و نگه داشت و کم کم می‌مالید کونمو منم هیچی نمیگفتم و همچنان خواب بودم مثلا. آقا رضا گفت بچه ها این کون کردن داره والا. البته مستیشون تو این موضوع بی تاثیر نبود. همینجور که کونمو می‌مالید یکم خودمو تکون دادم به پهلو خوابیدم یجور که یکم قمبل بشه کونم. رحمان یه جون از ته دل گفت و اومد خوابید کنارم یکم خودشو بهم مالوند منم تکون نخوردم کم کم کیرشو میمالید به بدنم از پشت شق شده بود و بزرگ به نظر میومد. تو این اوضاع منم که خیلی حالم خراب بود یکم کونمو نزدیک کردم بهش اینجا بود که شک کردن و در گوشی یچیزی بهم گفتن. باز اقا رضا صدا زو سهیل جان نمیخوای بیدار شی. منم دیگه دیدم ضایع میشه چشامو باز کردم گفتم اِ من خوابم برده بود ببخشبد. رحمان یکم خودشو جموجور کرد سهراب گفت واقعا خواب بودی؟ جواب ندادم و لبخند زدم. فهمیده بودن که خواب نبودم و دیگه مطمعن شدن که کونم میخاره. اما من هنوز باورم نمیشد پا دادم بهشون. خلاصه پا شدم نشستم که آقا رضا گفت بچه ها بشینید با سهیل باز پیک بزنید مستیش پریده. منم از خدا خواسته نشستم و اما ایندفعه پیکمو سنگین کردن چدنا خوردیم و من دیگه مسته مست بودم. آقا رضا اومد کنارم نشست گفت سهیل جان میدونم بیدار بودی نارا حت که نشدی از حرکت بچه ها گفتم نه اقا رضا و همین نه کافی بود تا دیگه حرفشو رک بزنه. یهو رحمان گفت آقا رضا فک کنم خوششم اومده منم که مست بودم و خیلی خیلی حشری یه لبخند زدمو خودمو بگا دادم. تو همون حالت رضا دستشو گذاشت رو رون پام گفت سهیل جون رحمانو ولش کن بخواب یکم بدنتو ماساژ بدم اولش گفتم نه زحمتت میشه که دستمو گرفتو گفت بخواب تارف نکن. رحمانو سهراب همه ی حواسشون به ما بود و باهم اروم حرف می‌زدنو میخندیدن. خلاصه خوابیدم و اقا رضا شروع کرد به مالیدن پاهام. مشخص بود خیلی حالش خرابه اونم چون خیلی زود دستشو نزدیک کرد به کونم و لپای کونمو می‌مالید همینجور که می‌مالید گفت بهت نمیاد کون به این نرمی و بزگری داشته باشی منم طبق معمول لبخند زدم و گفتم کونه دیگه. رحمان یدفعه گفت من مطمعنم کم مو و سفیدم هست. و باز خندیدن همه منم خندیدم باهاشون و تو همون حالت مستی گفتم از کحا فهمیدی. سهراب گفت رحمان کون پسرا رو خوب میشناسه فهمیدم بین این سه تا رحمان پسر باز تره. تو هیمن حالا بودم که آقا زصا دستشو اروم برد زیر شرتم و یه لپ کونمو گرفت یه حس عجیب و خوبی بهم دست داد و هیچی نگفتم یکم که برانداز کرد صداشو بلند کردو گفت اره بچه ها رحمان خوب فهمیده انگار. من دیگه شل شده بودم و چشامو بسته بودم و فقط گرمای دستشو حس می‌کردمو حال میکردم.کم کم دستشو برد لای کونم نزدیک سوراخو می‌مالید منم هی قمبل تر میکردم براش زیر چشمی حواسم بهش بود که به اون دوتا اشاره کرد که یعنی بچه ها کونو کردیم دیگه امشب.اروم شلوارمو کشید پایین تر تا رو زانوم که یدفعه خودمو جمو جور کردمو گفتم آقا رضا چیشد گفت هیچی راحت بخواب گفتم آخه گفت آخه نداره دیگه بخداب بزار حال کنیم هیشکی جز ما چار نفر نمیفهمه خیالت راحت. منم که مست بودمو حشری و فقط دیگه کیر میخواستم و دوس داشتم بعد از چند سال بالاخره کونم کیر بخوره یه لبخند زدمو شل کردم خوابیدم. حالا شلوارمو کامل درآورد پاهامو باز کرد انگشتشو یکم تف زد گذاشت دم سوراخم. یکم مالیدو کم کم سر انگشتشو کرد تو کونم. من دیگه نالم بلند شده بود و دست خودم نبود اونم از فرصت استفاده می‌کردو انگشتشو کامل برد تو کم کم دو تا انگشتشو حس کردم که تو کونمه و تف زد بازم. رحمانو سهراب کارشونو ول کردن اومدن. اول سهراب کیرشو درآورد حسابی شق شده بود باریک بود کیرش و خیلی اونجوری نبود که من دوس داشتم آورد جلو صورتم گفت میخوری سرمو کشیدم عقب گفت بخورش دیگه بعد سرمو گرفت و کیرشو گذشات تو دهنم. اصلا توان مقاومت نداشتم و حتی دلم نمیخواست مقاومت کنم. شروع کردم براش خوردم یه پنج دقیقه خوردم و حال میکردم از اونطورفم اقا رضا دیگه کامل سوراخمو آماده کرده بود که یدفعه داغی کیرشو حس کردم دم سوراخم خیلی کلفت بود. همونجوری که دوس داشتم یکم فشار داد ولی فایده نداشت. با اینکه زیاد چیزی کرده بودم تو کونم ولی این حجم کیرو جواب نمی‌داد. رحمان با خنده گفت فک کنم اول باید جاشو باز کنم برا اقا رضا. رضا رفت کنار و رحمان کیرشو تف زد گذاشت دم سوراخمو با یه فشار یهو سرشو کرد تو کونم. یه درد عجیب گرفتم که خیلی حال میداد و فقط ناله میکردم یکم نگه داشت و کم کم شورع کرد به تلمبه زدن. آقا رضا اومد جلو کیرشو گذاشت تو دهنم انقد کلفت بود حتی تو دهنم جا نمیشد. ولی هرجور شده با ولع براش خوردم سهرابم رفته بود تو صف برای کردن. داشتم حال میکردم که رحمان کیرشو درآورد و یهو ابشو ریخت رو پشتمو چند تا آه بلند کشیدو گفت ایولا که چه کونی داری تو پسر تا حالا به این زودی آبم نیومده بود با کون پسرا. آقا رضا به سهراب گفت بکنش که دیگه نوبت منه. سهراب خوابید رو زمین به پشت فهمیدم پوزیشن دلخواه منو میخواد اجرا کنه منم که دیگه دلو به دریا زده بودم کیر اقا رضا رو ول کردمو رفتم نشستم رو کیر سهراب. با اینکه باریک بود ولی خیلی سفتو استخونی بود نشستم روش اصلا خم نشد و یدفعه کامل جا دادم تو کونم. طوری که کامل نشسته بودم رو شکمش و تا تخماش تو کونم بود یکم تلمبه زدم بعد گفت پاشو میخوام داگی بکنمت. حالت داگی شدم اومد وایساد رو پشتمو مثل سگ شورع کرد به تلنه زدن دیگه سوراخ کونم بی حس شده بود و درد زیادی داشتم که یدفعه دیدم داره آبم میاد یکم دست کشیدم به کیرمو آبم اومد. همون لحظه سهرابم ابشو خالی کرد تو کونم و افتادم رو زمین. آقا رضا گفت سهیل فکرشم نکن که بی خیالت بشم. آبت اومده به من ربطی نداره. تازه سوراخت آماده شده برا کیر من. منم گفتم آقا رضا اصلا کیر شما رو میخواستم من از اول بیا هرکار دوس داری بکن این کون در اختیاته. یدفعه هر سه تا باهم بلند زدن زیر خنده و گفتن آره حالا شد سهیل جون. تو دیگه کونیه ما شدی. آقا رضا اومد منو خوابند رو شکم بالشتو گذاشت زیر شکمم و کیرشو گذاشت دم سوارخم من فک میکردم دیگه راحت میره تو و نمیفهمم. اما چشمتون روز بد نبینه با اولین فشارر چشمام سیاهی رفت و دادم بلند شد. گفت جووون و دیگه شروع
کرد به تلمه زدن خیلی تند میزد و منم از درد اشکم دراومده بود ولی واقعا حال میکردم. همینجور تلمبه زد و گفت من فقط همین حالتی میکنمت تا پاره شی. گفتم بکن که پاره شدم اقا رضا بدم پاره شدم. انقد حال میدادبهم که دوباه کیرم سیخ شد تو هیمن حال رحمان اومد جلوم خوابید و کیرسو گذاشت تو دهنم اصلا حشرم پایین نمیومد و سیر نمیشد از کیر دوباره داشت آبم میومد که یهو اقا رضا گفت سهیل جون سهرآب ریخت رو کمرت رحمانم ریخت تو کونت من میخوام ابمو بریزم تو دهنت هیچ نگفتم و فقط رحمانو زدم کنار اقا رضا کیرشو درآورد وقتی درآورد کامل سوراخم باز مونده بود و هوا می‌کشید سریع اومد جلوم منم بلند شدم نشستم کیرشو گذاشت تو دهنمو ابشو خالی کرد همون لحظه ی اول انقد زیاد بود که ناخواسته نصفشو قورت دادم و بقیه شو ریختم زمین. دیگه واقعا توانم تموم شده بود که رحمان دوباره شروع کرد و مسخره بازیش گرفته بود. اومد جلو و ایندفعه گفت سهیل جون بخور برام من مقاومت کردم و دیگه نا نداشتم یهو زد زیر گوشم گفت بخور بچه منو عصبی نکنا. یکم ترسیدمو شروع کردم به ساک زدن. یهو گفت میخوام بشاشم تو دهنت دیگه گریم گرفت گفتم نه اینکارو نکن. آقا رضا گفت رحمان لوس نشو بزار این کونو همیشه بکنیم. رحمان ولی خیلی مست بود گفت آقا رضا یه شاشه دیگه آبه شما رو خورده شاش منم میخوره نوش جونش. سرتونو در آوردم فقط بگم که شاش رحمانم خوردم و دیگه حالم بهم خورد. بعدم کار نصفه موند و مونده بودم فردا به صابکارم چی بگم. از اون تایم یک ماه میگذره و دو باری که بهم زنگ زده اقا زصا جوابشو ندادم. امیدوارم خوشتون اومده باشه.

نوشته: سهیل

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها