داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دانلود فیلترشکن oblivion برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
داتلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

دانلود فیلترشکن MAHSANG برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
دانلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

به دادم برس شیطان 64

چسبیده بود به اکبر و خودشو به طرفش حرکت می داد..- آخخخخخخخ جااااااااان من اون کیر کلفتتو قربون . واقعا که این کیر داره کشور گشایی می کنه . مجتهد اعظم اگه بدونی که محافظ تو چه جوری داره منو میگاد . شایدم اگه جون داشته باشی گاییده شدن منو ببینی جق بزنی . کس خل هر چی رو که میگی حرامه برای بقیه هست . تو که این همه دم از دین و ایمون و مبارزه با ستم می زنی و شبای عاشو را میری بالای منبر کونتو پاره می کنی …در هر حال کاری کرده بودند که مجتهد ایمانی رفته بود به یه حالت کما و اکبر دیگه خیلی راحت با منیره حال می کرد . از اون طرف دل تو دل کبری نبود . همش به این فکر می کرد که ایمانی تا چه حد می تونه از سکسش لذت ببره و برای شوهرش جور کنه تا به درجه اجتهاد برسه . منیره خودشو با فشار و قدرت بیشتری به اکبر چسبونده بود . مرد هم دستاشو دور کمر منیره حلقه زده  از اونجایی که قسمت بالای کیر و کس به هم چسبیده بود زن دیگه نمی تونست حرکتی انجام بده . واسه همین فقط تنها کاری که اکبر می تونست انجام بده این بود که در همون حالت ثابت کمر , کیرشو در یک فضا به حرکت در بیاره اونو داخل کوس منیره بگردونه .. -اوووووفففففف اکبر جون یه کمی تند تر بزنی می تونی زود تر ردیفم کنی -پاهاتو شل کن . خودتو شل کن منیره جون .. ایمانی دیگه رفته بود واسه خودش و کاری از دستش بر نمیومد  منیره خودشو شل کرد تا فرصت و امکان مانور بیشتری به اکبر بده . -همینو عشق است عزیزم . همینو ادامه بده .. با چند تا انگشتش روی کسشو می گردوند . اکبر دستاشو گذاشته بود رو سینه های زن  کیرشو به شدت می زد به ته کوس منیره حشری که منتظر بود زود تر ار گاسم شه و خودشو بسپره دست یکی دیگه . -آکبر آقا اکبر آقا دیگه می تونی هر کاری دوست داری باهام انجام بدی .. تموم کردم دیگه تموم کردم . داغ داغم کردی . جوشم آوردی .. وووووویییییی ووووووییییی زود باش دیگه زود باش خالی کن توی کسم و برو اون یکی دیگه رو بگو بیاد  . اصلا همه روبه نوبت بگو بیان .. رزمندگان اسلام بیاد در این دنیا هم به پاداش اعمال نیک خودشون برسن .  -خواهر منیره . بعضی از فدائیان حاج آقا ایمانی راضی نیستن به این که از نظر ناموسی به حاج آقا نا رو بزنن . ولی من میگم اول وجود خودم . کون لق هر چی مجتهد قرمساخ مردم فریب کس کش بی ناموسه که جون وخون ملتو توی شیشه کردن .-پس اکبر جون تو واسه چی دور و بر این دیوث های بی ناموس از خدا بی خبر که چشمشونو به روی ظلم و ستم می بندن می گردی ..-ای خواهر دست رو دلم نذار که پر خونه .. حتما شنیدی که میگن آن چه شیران را کند روبه مزاج احتیاج است احتیاج است احتیاج . چیکار میشه کرد .. دست خودم بود یک گلوله نثار مغز معیوب این بوگندو می کردم که واقعا حیف از خاکی که می خواد جنازه اونو قبول کنه . ای خدا من فدای اون جلال و جبروتت بشم نمی دونم چه حکمتی داشت که این شیطان زادگان رو آفریدی . همون شیطان کافی بود دیگه . اینا واسه چی اومدن تا جون وخون ملت رو توی شیشه کنن . -برادر اکبر فدای مرام و مردانگی و فهم و شعورت . غصه نخور هر وقت  نیاز داشتی و احساس سنگینی کردی خودم در خدمتت هستم . فعلا خودتو سبک کن که منم سنگینم . .منیره خودشو عقب کشید و اکبر هم با چند ضربه و حرکت دیگه آبشو خالی کرد توی کس اصغر . بعدش یه زنگ برای اصغر زد که آماده باشه . اکبر رفت و اضغر اومد . منیره این بار در یه حالت قمبلی قرار گرفت تا بتونه تسلطی هم بر کفتار پیری که در حالت خماری بود داشته باشه . اصغر  فقط شلوارشو کشید پایین . کمی استرس داشت . کیرشو به لبه های کس منیره مالید و یهو دو سانت پرید و رفت بالاتر . قصد آتیش کردن کون منیره رو داشت . زن این اجازه رو به اون داد .راستش کسش نیاز به استراحت داشت ولی این اصغر خان هم ار اون بد کیر ها بود . پنجه هاشو گذاشته بود رو دو طرف کون منیره طوری با حسرت چنگشون می گرفت که انگار گرسنه ای باشه که پس از سالها به غذای مورد علاقه اش رسیده باشه .. هیجان زده همین جور واسه خودش حرف می زد . کوفتت بشه حاجی . این که نمیشه همش تو بخوری . حالا تو شکار کن ما بخوریم .. -اصغر جون حالا ما شدیم شکار دست و پا بسته ;/; -نه خواهر من فدای اون چین چین سوراخ کونت بشم . اگه بدونی این پست فطرتای خود خواه چه جوری همه چی رو واسه خودشون می خوان . منیره از درد دندوناشو به هم می فشرد . . کیر اصغر بی رحمانه به پیشروی خودش در سوراخ کون منیره ادامه می داد . …. ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها