داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دانلود فیلترشکن oblivion برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
داتلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

دانلود فیلترشکن MAHSANG برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
دانلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

به دادم برس شیطان 84

لیلا با تعجب به اونا نگاه می کرد .  تا حدودی جوشش حس حسادت رو در خودش حس می کرد ولی هنوز اون جوری که باید تحریک نشده بود . راستش اندام خود منیره اونو بیشتر تحریک کرده بود اونم به میزان خیلی کم . از اون طرف اعتماد که لباس خواب توری رو از تن منیره در آورده بود با هیجان به زن نگاه می کرد .  همون آرایش مختصر و مفید منیره طوری دل و دین مرد رو برده بود که بی اختیار خودشو به زن چسبوند و بغلش زد . -فدات شم منیره جون چقدر خوشگل و خوشبو و جوون شدی . انگاری خیلی ازم جوون تری . .. اعتماد خودش می دونست که این طور نیست ولی زیبایی و افسونگری منیره اونو جادوش کرده بود . لیلا همچنان به اونا نگاه می کرد . بازم به یاد عطر های تندی میفتاد که به خودش می زد و فکر می کرد که خوشبوترین زن دنیا شده . اکثرا اعتماد تا ساعتها سر درد داشت . یک بار بهش گفته بود که لیلا دیگه از این عطر ها نزن . لیلا هم با همون تن گندیده از عرق کنارش خوابید .. نمی دونم شاید اشتباه می کردم ولی حالا من خودم که حس و حالی ندارم . شاید اگه اون خیلی بیشتر از اینا هیجان خودشو نشون می داد .. منیره و اعتماد لباشونو به هم قفل کرده بودند .  در چند متری لیلا سخت در حال حال کردن و حال دادن بودند . منیره اصلا خیالش نبود که همسر  مردی که در کنارشه داره همه این جریاناتو به خوبی می بینه . خیالش نبود که این مرد کیرشو جلوی زنش فرو کنه توی کس یک نفر دیگه . آخه این زن خودش اینو خواسته بود . برای همین دیگه از اول هم اهمیتی نمی داد که عکس العمل لیلا چی می تونه باشه . حالا اعتماد صورت منیره رو غرق بوسه کرده بود .. یه لحظه معشوقه از جاش پا شد و مرد رو به طرف عقب هل داد .. لیلا داشت با خودش فکر می کرد که تا حالا از این کارا با اعتماد نکرده . خیلی راحت عین مجسمه رفتار می کرده منتظر بوده که اون هر کاری که دوست داره باهاش انجام بده . منیره شورت اعتماد رو از پاش در آورد .. -اوووووفففففف .. چه کیری داری . انگاری زیاد ازش کار نکشیدی . می دونی گناه می کنی اگه نتونی از پسش بر بیای و جوابشو بدی . اون دنیا ازت شاکی میشه . اگه از کیرت بپرسن از صاحبش راضیه یا نه به نظر تو چه جوابی میده -نمی دونم منیره جون . نمی دونم . اینو باید از زن سرد من لیلا بپرسید که اونجا نشسته و داره جریانو می بینه . تمام گناه به گردن اونه . لیلا تمام این حرفا رو می شنید و جیکش در نمیومد . منیره کیر اعتماد رو گذاشت  دهنش و شروع کرد به ساک زدن . خیلی بهش حال می داد . چه حالی ! به چشای اعتماد نگاه می کرد تا حالت اونو هم موقع ساک زده شدن ببینه . مرد تازه داشت لذت سکسو حس می کرد . -جاااااان چه خوب کیرمو می خوری . نوش جونت .. -منم دارم کیف می کنم . حال می کنم .  لیلا داشت به این فکر می کرد که این اواخر اصلا تمایلی به این نداشته که کیر شوهرشوساک بزنه .  چندشش می شده . وقتی کیر رو می دید یه حس غریبی نسبت به اون داشت . دلش می خواست زود تر از دستش فرار کنه . منیره طوری کیر شوهر لیلا رو زبون می زد که لیلا فکر می کرد اون داره یه بستنی قیفی خوشمزه رو لیس می زنه . این کیر چه طعمی می تونه داشته باشه . منیره سوتین خودشو باز کرد . حالا این اعتماد بود که با یه حرکت سعی در خوابوندن منیره داشت . همین کارو هم انجام داد  . شورت قرمز و وسوسه انگیز زن رو از پاش در آورد . لیلا یه نگاهی به کس منیره انداخت . حس کرد که دوست داره کمی روی کسش دست بکشه . بیشتر به بدن منیره توجه داشت تا حرکات شوهرش . ولی یواش یواش حس می کرد که یه حسایی درش بیدار میشه . ولی هنوز قوی نبود . دستشو محکم تر روی کسش می کشید . دوست داشت احساس سالهای گذشته و زمانی که شور و حال و هیجانی  داشت درش زنده بشه . ولی  گویی تا همین جا پیشرفت کرده بود . اون دوست داشت که شور و حال داشته باشه . برای شوهرش یک زن سکسی باشه ولی نمی تونست . گریه اش گرفته بود . منیره لاپاشو باز کرده بود . اعتماد زبونشو روی کس منیره کشید .. -آهههههه اعتماد جون .. زبونتو همین جوری بکش روی کسم . پهناشو بیار روی کس . گازش بگیر کسمو . میکش بزن . اونو آماده اش کن تا تسلیم کیرت شه .  اوووووخخخخخ جووووووون داری آتیش می زنی . چقدر لب و زبونت داغه .. -منیره جون من دارم آتیش می خورم . کست دهنمو سوزونده . این داغی خودته .. -این داغی نیست . این هوسه اعتماد . من کیر می خوام . کیر که تا ته بره توی کس من . بکن . امونم نده .. اوووووخخخخخخخ یه خورده بخور بعدا منو بکن … ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها