داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دانلود فیلترشکن oblivion برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
داتلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

دانلود فیلترشکن MAHSANG برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
دانلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

۴۸ ساعت فقط سکس

جریان از اونجا شروع شد که مهلا زنم از یکی از دوستاش شنید که من دارم بهش خیانت میکنم و دوست دختر دارم…ما 4ساله ازدواج کردیم و واقعا زندگی خوبی داشتیم…ولی این دوست جنده ش رید به زندگی خوب ما و من هر چی گفتم من با هیشکی رابطه ندارم…باور نکرد و رفت خونه باباش…منم به پر قبا م برخورد و نرفتم دنبالش الان 4 ماهه خونه باباشه…منم تصمیم گرفتم واقعا تا میتونم بهش خیانت کنم…حداقل دلم خنک بشه…آش نخورده و دهن سوخته که نمیشه… تو این مدت با ساره که همسن خودم و متاهل بود تونستم سکس چت داشته باشم ولی مشکل این بود که اون در شهر دیگری بود که 5 ساعت با ما فاصله داشت… خودش دفتر فنی و نقشه کشی ساختمان داشت… مثل خودم… آشنایی مون خیلی اتفاقی بود…یه بار پیام داده بود تو گروه معماران که فلان قسمت تو اتوکد مشکل داره…منم جوابش دادم که میتونم کمکش کنم… و با انی دسک وارد سیستم ش شدم و راهش انداختم…بعدش یه جا گفت بذار خودمم انجام بدم ببینم یاد گرفتم…قرار بود یه ستون بذاره تو غلاف پایه در اتوکد…منم همینطور که داشت انجام میداد… بهش گفتم خب حالا اون گزینه رو بزن و برگرد…حالا بذار توش… اونم ایموجی خنده و چشمک فرستاد …که مطمئنی این اون تو جا میشه…گفتم اره سرش رو خیس کن… جا میشه…فهمیدم میخاره خانم مهندس و دیگه جرقه کامنت های سکسی مون شروع شد…عکسای پروفایل ش که خانم ریزه میزه خوشگل و کردنی به نظر میرسید. از اون روز به بعد آشنایی ما شروع شدو پیامهای سکسی و سکس چت داشتیم…اونم حسابی از شوهرش متنفر بود بس که عیاش و جنده باز بود ولی دست بزن داشت.و میگفت دوست دارم در اولین فرصت بهش خیانت کنم و انتقام بگیرم… پسره الوا ت هیچی نداشت…خودم آقاش کردم.حالا برای من دوست دختر داره و به من زور میگه همیشه…ولی انصافا بدن عالی داشت…حداقل تو چت اینطور بنظر می اومد… نمیدونم چرا ما متاهل ها الکی برای همدیگه موقعیت خیانت رو فراهم میکنیم در حالیکه اگر زن و مرد عاشق همدیگه باشن و این سو تفاهم ها رو سریع رفع کنن…هیچ کدام از این کثافت کاریها پیش نمیاد… منم بهش گفتم الان 4 ماهه زنم رفته و من سکس نداشتم…یه منشی هم داشت به اسم لیلا که انصافا بدن فوق سکسی داشت که اونم تو عقد از شوهرش جدا شده بود و گفت اونم چندتا دوست پسر داره…بهش گفتم اگر یه روزی اومدم پیشت باید برام تورش کنی… گفت خودم مگه چمه؟…گفتم تو که عالی…ولی من که میخوام اینهمه راه بیام حداقل دو تا کس بکنم…اونم با خنده اوکی داد… یه بار بهش گفتم این چهارشنبه میام و میخوام دو روز بمانم اونجا قول بده بهم خوش بگذره…سه روز وقت داشتم و کلی گرمی جات میخوردم که توانایی چند تا سکس رو داشته باشم.روز قبلش رفتم حمام و حسابی خودم رو صفا دادم و بهترین لباس ها مو پوشیدم و راه افتادم…بلخره رسیدم و از راه رفتم دفترش…دفترش حالت آپارتمانی داشت و خیلی شیک بود…به محض وارد شدن جا خوردم از دیدن این دو جنده سکسی… هر دو واقعا از اون چیزی که تو چت دیده بودم خیلی خوشگلتر و جا افتاده تر بودن…مخصوصا لیلا که دکمه مانتو ش داشت پاره میشد از حجم کون زیاد و سینه بزرگ که فکر کنم 95 بود و قد بلند… اسبی بود برای خودش… دست دادیم و نشستیم… برام نوشیدنی آورد و کلی گپ زدیم… ساره گفت …خب مهندس چقدر اینجایی؟…گفتم اگر حال بده تا فردا عصر هستم…وگرنه شب بر میگردم… گفت…اوه…حالا بمون…قول میدم بهت خوش بگذره…بهش گفتم لیلا رو بفرست بره…طاقت ندارم…میخوام همینجا الان بکنمت…گفت چه عجله ایه…تازه رسیدی…گفتم…من 4 ماهه سکس نداشتم…تخمم اومده تو گلوم… اونم خندید و رفت یه چیزی در گوش لیلا گفت و اونم خندید و پا شد که بره…گفت خوش بگذره مهندس… یاد ما هم باشی… گفتم …برا تو هم دارم لیلا جوون… حداحافظی کرد و رفت… ساره در رو بست و امد کنارم روی مبل نشست…سریع بغلش کردم و لب تو لب شدیم…شال و مانتو ش رو درآوردم… عالی بود این زن… پوست سفید و سینه 75 کون گرد و کمر باریک… بیشتر به دختر 17 ساله میخورد بس ریزه میزه بود…با کوس کوچولو… خوابوندمش و با زبونم همه چاک کسش رو لیس زدم …عین مار به خودش میپیچید…اونم برام ساک میزد و منم چون لاغرم… کیر بزرگ و کلفتی دارم… همه ش قربون کیرم میرفت و همه ش به شوهرش فحش میداد…که خاک تو سرت …کیر اینه نه اون هسته خرمای تو مهرداد کونی…از لحن و بد دهنی ش خوشم می اومد… منم دیگه واقعا طاقت نیاوردم و دمرش کردم و کیرم رو فرستادم تو کسش که واقعا تنگ بود… معلوم بود خانم مهندس خیلی سکس نداشته… خوب شد قبلش صدای تلویزیون رو زیاد کرده بود وگرنه صدای اه و ناله ش احتمالا بیرون میرفت… یه ربعی گاییدمش و آب م داشت میومد…گفت بریز تو…قرص میخورم… اب م رو ریختم تو کسش و بقدری زیاد بود که ریخت بیرون… هر و بیحال افتادیم تو بغل هم…گفتم در چه حالی…گفت عالی…لعنتی بکن خوبی هستی …تا حالا کجا بودی… یه کم صحبت کردیم و از گند اخلاق همسرامون گفتیم… بعدش گفت مهرداد از اون کله خراس…اگه بفهمه بهش خیانت کردم… سرم رو میبره…گفتم خیالت راحت… من دیگه میرم هتل… زنگ بزن لیلا ببرمش با خودم. امشب پیشم بمونه… گفت باشه… ولی خیلی نکنی ش…باید فردا هم هم منو بکنی قبل از رفتنت…بعد که لیلا اوکی داد…خودم بهش زنگ زدم…گفت بیا فلان ادرس…رفتم تا سوارش کردم گفت…خوش گذشت با ساره؟ گفتم عالی بود… شانس من دو تا جیگر به تورم خورده…یکی از یکی بهتر… یکم دور زدیم و رفتم هتل و یه اتاق گرفتم… از تو ماشین و حتی آسانسور …دستم لای رون و کون لیلا بود و دستمالی ش میکردم…اونم خیلی حشری شده بود… تا رسیدیم تو اتاق که عین وحشیا حمله کرد به من… و با شدت شروع به لب گرفتن کرد… دختر اینقدر شهوتی ندیده بودم… گفت لعنتی… شلوارم ازآب کسم خیس شده… کیرت رو بده که خیلی میخوام… پرتش کردم رو تخت و لباساش رو کندم… این دیگه چی بود…یه دختر 24 ساله همه چی 20. بدن سبزه…سینه سایز 95 تا حالا فقط تو فیلم سوپر دیده بودم…چاق نبود … خیلی بدن پری داشت… هر قاچ کونش اندازه کل کون من بود.کمر باریک. همون که گفتم…اسبی بود برای خودش… همون اول حالت 69 شدیم و من براش کسش رو میخوردم… اونم با لب های گوشتی ش داشت خیلی حرفه ای کیرم رو ساک میزد… که یه لحظه خودش رو جمع کرد و آه بلندی کشید و سرم رو به کسش فشار داد و فهمیدم ارضا شد… … خوابیدم روش و کیرم رو فرستادم تو کس تپل و تنگش… همنوطور که تلمبه میزدم… گوشی م زنگ خورد… ساره بود… گفتم ساره س چکار کنم…گفت جواب بده…گفتم جانمم… و صدای شلب شلوپ تخمم که به کس و کون ش میخورد میامد… گفت: لعنتیا چکار میکنید بدون من… کی رسیدین …کی رفتین رو هم…گفتم جات خالیه ساره… کاش بودی… همزمان دو تایی تون رو میکردم… گفت. قطع میکنم .سریع بذار لایو واتساپ میخوام ببینم تون… گفتم باشه… قطع کرد و دوباره واتساپ زنگ زد و گذاشتم لایو… خودش هم لخت شده بود و داشت کسش رو چنگ میزد…کیرم رو کشیدم بیرون و آروم فرستادم تو کون لیلا…یه ریزه آخ و ناله کرد ولی جا شد بلخره… صحنه به شدت سکسی بود…از یه طرف داشتم کون قلمبه و بزرگ لیلا رو میگاییدم… از یه طرف سکس چت ساره و آه و ناله ای که میکرد و دیدن کس کوچولوش حسابی منو حشری کرده بود… که آبم با فشار ریخت تو کون لیلا… ناراحت شد…گفت چرا اینقفدر زود اومد…من هنوز میخواستم… گفتم… لعنتیا… منو گاییدین شما… دارم کم میارم… اومد بغلم و یه کم تو بغل هم خوابیدم و ادامه سکس چت ساره رو با هم دیدیم که اونم ارضا شد… و کلی مسخره بازی کردیم… قرار شد فردا دوباره برم دفترش بکنمش بعدش گفت… مهندس برای فردای منم بذار کنار… گوشی رو دادم به لیلا و اون دو تا شروع کردن کس کلک بازی و مسخره بازی منم رفتم دوش گرفتم… بعدش هم لیلا اومد…حسابی همدیگه رو کف مالی کردیم…اونم دوباره حشری شده بود… برام ساک زد تا کیرم دوباره راست شد… اونجا هم چسپوندمش به دیوار و سرپا چند تا تلمبه زدم براش زدم که بازم ارضا شد… ولی من دیگه توان نداشتم رو پام واستم… ولو شدم روی تخت …اونم اومد زیر پتو و دوتایی به خواب عمیقی رفتیم… و چند ساعتی خوابیدیم… بعدش زنگ زدم پیتزا رست بیف سفارش دادم با نوشیدنی انرژی زا هوفنبرگ…و شام خوردیم و کلی از خستگی مون رفع شد و انرژی م برگشت… برای من که فقط تا صبح وقت داشتم… باید از لحظه لحظه بودن با این دو تا کس ناب استفاده میکردم…همونطور که با لیلا صحبت میکردم…دست رسوند و یکم کیرم رو مالید و دوباره راست شد… خوابوندمش و کیرم گذاشتم لای سینه های بزرگش …خودش هم از این حرکت خیلی خوشش میومد و سر کیرم که از لای سینه ش بیرون میومد میخورد به لبش و میرفت تو دهنش و یه ساک ریز میزد… و دوباره و دوباره… پاهاش رو گذاشتم رو کتفم و کیرم رو فرستادم تو کسش… و چند پوزیشن دیگه هم کردمش و حدود نیم ساعتی سکس عالی داشتیم… تا آبم اومد… و هر دو بخوبی ارضا شدیم… و از خستگی تو بغل هم خوابیدیم… صبح حوالی ساعت 10 بیدار شدیم و صبحانه خوردیم و دوش گرفتیم و راه افتادیم سمت دفتر… تا رسیدیم… ساره بلند شد اومد استقبال و لب گرفت… و گفت… لیلای بیشعور این دوست پسر منو که چلندویش بس که آب ش رو کشیدی … چرا اینقدر لاغر شده از دیروز… و کلی خندیدیم… از حالت و رفتار ساره فهمیدم چقدر حشری شده…از طرفی حسادت هم میکرد …من بخاطر کردن اون اون اینهمه راه اومده بودم ولی قسمت لیلا شده بودم… دست رسوند رو شلوارم رو همونطور که لب میگرفتیم کیرم رو میمالید… لیلا هم هاج و اواج داشت نگاه میکرد…ظاهرا تا حالا اینجوری کسی جلوش اینکار رو نکرده بود… اشاره کرد در رو ببند و صدای تلویزیون هم زیاد کن… و لباسش رو انداخت کنار… بغلش کردم و شروع کردم همه جاش رو لیس زدن و لباس خودمم در آوردم… اشاره کرد لیلا بیا تو هم… مث اینکه خجالت میکشید یا مایل نبود یکم خندید و من ومن کرد ولی بلخره لیلا هم اضافه شد…حالا سه نفری لخت داشتیم… هم دیگر رو دستمالی میکردیم… یه انگشتم تو کون ساره بود…یکی تو کس لیلا… اونا هم یکی تخمام رو میمالید یکی سر کیرم رو دست میکشید… داشتم منفجر میشدم از درون …که ابم اومد و پاشید رو هر دو شون… ساره گفت…وا مهندس…چرا اینجوری کردی…چرا اینقدر زود…گفتم تازه خوب شد الان میتونم یکساعت دوتایی تون رو بکنم… دو نفری داگی کردن رو مبل… کیرم گذاشتم تو کس ساره… و همزمان کون خواستنی لیلا رو انگشت میکردم… اینجور که فهمیدم لیلا بیشتر دوست داشت کون بده… یه بار میذاشتم تو کس این…باز میکشیدم بیرون و تو کس لیلا… چند بار هم کون لیلا رو گاییدم ولی الان دیگه نوبت خانم رییس بود که حال کنه… یک پای ساره رو گذاشتم رو کتفم و کیرم رو فرستادم تو کس ش… لیلا هم اومد بالای سرمون شروع کرد با کس خودش ور رفتن… و منم براش میمالیدم که اونم ارضا شد… چند تا تلمبه محکم برای ساره زدم … که همزمان دوتایی ارضا شدیم. و ریختم تو کسش …سه نفری عین جنازه ولو شدیم رو مبلا… ونای حرف زدن نداشتیم… به زحمت لیلا رفت از تو یخچال سه تا کوکا آورد گفت…بزنید قندتون نیفته… انگار این کوکا از بهشت بود اینقدر که بعد از سکس چسپید…حدود دو ساعتی اونجا بودم… یکم تو کارهای دفتر کمک ساره کردم…از هر دو خداحافظی کردم و راه افتادم… وقتی رسیدم خونه دیدم مهلا زنم برگشته و کلی آرایش کرده…اومد بغل م…که کجا بودی؟ دلم برات تنگ شده بود…گفتم قرار کاری داشتم فلان شهر…و از من معذرت خواهی کرد بخاطر رفتارش… و دوستش بهش گفته بوده که درباره من دروغ گفته… ولی متاسفانه شهوت ش هم زده بود بالا و همیشه موقع آشتی سکس میکردیم…حالا من خسته و کوفته و آب نداشته باید اینم میکردم… یکم کیرم رو مالید ولی راست نمیشد…بهش گفتم…عزیزم…من 5 ساعته رانندگی میکنم و یکم سر درد هستم…بذار دوش بگیرم و یه چرتی بزنم …بعدش میام جوری میکنمت که گریه کنی…برو برام قهوه بذار تا از حمام میام… خلاصه اون شب هم یه دست زنم رو کردم ولی به غلط کردن افتادم…مگه آبم میامد… حتی مهلا هم دیگه غر میزد که چرا آب ت نمیاد…تو که 4 ماهه منو نکردی… منم کلی بهونه که الان استرس دارم و از این کسشرا که به زحمت چند قطره اومد… یادمه روز بعدش تا 6 عصر خواب بودم… و بعد فقط یه بدن کوفته و درد عضله برام مونده بود…

نوشته: الکس

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها