داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

ساعت ۲۵ شب

سکس خیلی زیباست .برعکس چیزی که جامعه نشون میده،همه ی ما ها توی تخت خواب خودمون گرایشات و نیازاتی داریم و اگه این ها با عشق مخلوط بشن خیلی شیرینه . من هم همین طور ، درست مثل بقیه گرایشاتی دارم و این اتفاق هم برای من افتاده ،سکس! قرار ما همیشه ساعت ۲۵ شب بود !؟ مگه روز ۲۴ساعت نیست ؟ خب معلومه این حرف سری ما بود برای انجام دادن یکی از زیباترین و شیرین ترین کار هایی که هرکسی تجربه میکنه ! +ساعت ۲۵یادت نره! – وعده ما ساعت ۲۵! و اون شب هم ساعت ۲۵ از راه رسید .
روی تخت دراز کشیده بودم و عطر عود فضا رو پر کرده بود و نور ضعیف شمع ها به فضا زینت داده بود ‌. اما نگاه من خیره بود به اندام کشیده و تراش خوردش! و لباس خواب قرمزی که تنم رو به جوش می آورد .چشم های سبزش به بدن نیمه برهنم خیره بود .گفت :دو دقیقه مونده دقیقه چیزی نیست که بیا وقتو تلف نکنیم ! جلو تر اومد و کنار تخت نشست موهای خرمایی و بلندش رو بافته بود مگه میشه این همه جذاب بودن؟ لب هاش رو به لب هام نزدیک کرد .نمیدونم یک لحظه حریص تر شدم و وحشی ! محکم بغلش کردم و بوسیدمش . دست هام از کنترل خارج شدن و اون لباس قشنگ پاره شد .جفتمون نیمه برهنه تو آغوش هم بودیم و سعی می کرد خودشو به آلتم بمالونه و شونه هامو فشار میداد .دست هامو قاب صورتش کردم و بوسیدمش و لباس زیرشو در آوردم اون هم همین کار رو کرد .حالا برهنه تو بغل هم بودیم . انگار نمیتونستیم جدا بشیم .حرارت بدن هامون بیشتر بهمون حس میداد آلتم شق شده بود و بلندش کردم و بوسیدمش ! میدونست باید چکار کنه برعکس روی من خوابید واژن خیس و داعش روی صورتم و بود و آلت من توی دهنش ! دست هامو دور کمرش حلقه کردم و و زبونمو فرو بردم اونقدر داغ شده بود که زانو هامو که از لذت میلرزیدن فشار میداد و از ته دل آه میکشید که حس کردم آلتم مکیده میشه حریص تر از قبل بلندش کردم دستشو گرفتم و جلوی آین
ه ی اتاق رفتیم نگاهمون توی آینه به هم خیره بود دست هام بدنش رو قفل کردن و از پشت واردش کردم خیس بودنش بیشتر تحریکم میکرد و انگار بدنش داشت منو قورت میداد آروم کار میکردم و ضرب داشتم و هر بار تا آخر فرو میکردم تنش میلرزید و از آینه به من نگاه میکرد و آه میکشید و دست هامو فشار میداد همون طور که ایستاده بودیم برگشت و وحشیانه منو بوسید طوری که دست از کارم برداشتم و بغلش کردم و روی صندلی نشستم طوری که توی بغلم بود روی پام نشست و آلتم رو تنظیم کرد و گذاشت روی سوراخش و خودش شروع به حرکت کرد خیلی تند این کار رو انجام میداد .نفس هام بند اومده بودن و داغی تنش مستم م
یکرد و آه و ناله هاش دویوونه کننده ! آه می کشیدم و داد میزدم واییییی تند تر داری دیوونم میکنی دختر آخه
بلند شد و منو بغل کرد سرم رو توی گردنش فرو بردم روی تخت دراز کشیدیم پاهاشو روی شونه هام گذاشتم و واردش کردم انگار هر لحظه دیوونه تر می‌شدیم و حرکتام ضرب خودشونو از دست داده بودند تند شده بودن که یک لحظه فشاری رو حس کردم و دیدم که ارضا شده و ناله میکنه .عشق کردم وقتی دیدم ارضا شده بوسیدمش و و آلتم رو به شکمش میمالوندم که دیدم آلتم رو توی دستش گرفت و به دهنش نزدیک کرد حس میکردم قراره از حال برم واقعا نمیدونستم چیکار کنم تا اینکه فهمیدم تمام وجودم آتیش گرفته و انگار آتشفشانی شدم ک میخواد فوران کنه داد می‌کشیدم و چشم هامو بستم که دیدم قطره های سفیدی روی تن گندمیش نشسته خسته و خوشحال بغلش کردم و بوسیدمش خسته بودیم و لخت دراز کشیده بودیم .گفت : کاش هیچوقت این لحظه های قشنگ ساعت بیست و پنج تموم نشن !

زندگی تون پر از لحظه های شیرین ساعت ۲۵ !

نوشته: L.F

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها