سلام دوستان اولین داستانمو براتون مینویسم.رضا هستم ۲۰ سالمه قدم ۱۹۵ وزنم ۸۰ سیفدو بی مو جوری که وقتی میرم استخر همه نگام میکنن.داستان از اونجایی شروع میشه که وسطای تابستون سال قبل خانواده رفتن مسافرت و من به بهونه ی مسابقات واترپلو نرفتم حدودا یه هفته خونمون خالی بود از اونجایی که من از بچگی عاشق کون دادنم همیشه دو سه تا بکن دستم دارم که حشرم بالا زدنی میزنگم بهشون روز اول تو خونه فیلم دیدمو حسابی دلم کیر خواست ولی از اونجایی ساعت ۲ نصف شب بود به هرکی زنگ زدم یه جوری پیچوندشو نیومد خلاصه حسابی تو کف بودم که گفتم در بیام دم در سیگار بکشم شاید کسیو دیدم تونستم راضیش کنم بیاد حال کنیم نشسته بودم دم در که دیدم پسره همسایه ی بقلی داره میاد.تو یه شرکتی کار میکرد که تا نصف شب باید شیفت وایمیستاد داشت میومد منم تو دلم گفتم چی بگم که بیاد گفتم اینو بیخیال بد میشه پسره ۳۲ سالشه ولی مجرده بدن میزونی داره و بی بی فیسه.سلام علیک کردیم اسمش حمید بود بهم گفت اینجا چرا وایسادیو فلان گفتم والا خانواده رفتن مسافرت منم حوصلم سر رفت گفت میخوای بیام پیشت بمونم یکم گپ بزنیم حوصلت سر نره گفتم باش بیا.اومد قلیونشم اورد ولی وقت نشد خسته بود خوابید منم مجبور شد برم بجقم کلی اعصابم خراب شد فردا شب شیفت نبود طرفای عصر اومد درو زد باز کردم گفت اگه حوصلت سر رفت بگو بیام پیشت گفتم باش بیا تو منم حسابی به خودم رسیده بودمو یه شلوارک تنگ تنم بود با یه رکابی صورتی حشرمم زده بود بالا اومد تو منم گفتم امشب دیگه باید کونمو جر بده الکی بهش گفتم کمرم اساسی گرفته میتونی مساژ بدی اونم که از خداش بود بدن منو بماله.اومدم دراز کشیدم گفتش که با روغن زیتون بماله و رکابیو شلوارکمو در بیارم منم از خدا خواسته گفتم باشه انگاری اونم دلش میخواست بکنه گفت منم لباسامو دربیارم که کثیف نشه یکم از روغن ریخت ماساژ داد و خواست دوباره روغن بریز ریخت بالای کونم و داشت شرتم روغنی میشد که گفت رضا جون بلندشو زود شورتتو دربیارم که روغنی نشه منم داشتم از حشر میمردم سریع قمبل کردم شورتمو در اورد منم که موهای بدنمو زده بود اونم انگار خوشش اومد و دست میکشید رو کونم.روی همه جای بدنم‌روغن ریخت بعدش دیدم خبری ازش نیست چند ثانیه که گذشت دیدم یه کیر حدودا ۲۲ سانتی با چه کلفتی رو گذاشت رو کونم و خوابید روم اولش خیلی ترسیدم چون محکم منو گرفت تا فرار نکنم گفت بذار یکم حال کنیم دیگه قول میدم بهت خوش بگذره گفتم باشه ولی نکن توش گفت نمیشه که اونجوری حال نمیده خیلی ترسیده بودم ولی دوست داشتم حسابی کونم بگاء .گفت دوست دارم ببندمت و بکنمت حسابی عاشق سکس خشن بود.گفتم ن نمیشه اونجوری میترسم ولی دیگه حشرش زده بود بالا میگفت باید جوری که من میگم باشه گفتم حداقل فقط پاهامو ببند ولی گوش نمیکرد .رفتیم اتاق من یه تخت دارم که بالا و پایین میله داره با ملافه پاهامو ستامو هرکدومو جداگونه بست به یه گوشه های تخت اومد جلو صورتم زانو زد و با یه سیلی محکم کیرشو کرد تو دهنم تخماش داشت میخورد به چونم. منم داشتم گریه میکردم اونم بیشتر حشری میشد تو دهنم تلمبه میزد بعد نیم ساعت گایید دهنم نوبت کونم شده بود.دوباره شروع کرد به سیلی زدن به کونم.منم داشتم گریه میکردم .بر خلافه شناختی که از داشتم ادم بی رحمی بود دوست داشت فقط اذیت بکنه.بعد سیلی زدن به کونم شروع کرد کیرمو بازی دادو برام جق زد کلی التماس کردم که اول کونمو بگاد بعدش ابمو بیاره گوش نکرد گفتش که ابت بیاد حشرت بخوابه تا کونتو گاییدنی زوری بگامو گریه کنی و فلان خلاصه کلی بهم جق زد تا ابم اومد منم که داشتم میموردم پاهامو جوری بسته بود که داگ استایل بودم و از بالای زانو هامم ملافه بسته بود به تخت نمیتونستم دراز بکشم.درو سوراخم کیرشو بازی میداد کیرش مثل سنگ شده بود دوباره اورد یکم براش ساک زدم بعد اینکه‌کیرشو از دهنم در اوردش ۱۰ تا ۲۰ دستمال کاغذی کرد تو دهنم تا نتونم داد بکشم کیرشو گداشت دم سوراخم منم شل گرفتم که خیلی درد نکشم از قبل سورخمو خودم گشاد کرده بودم ولی کیرش خیلی کلفتو دراز بود.یهو کل کیرشو کرد تو کونم تخماش خورد به کونم شروع کردم به گریه کردن یکم که کونمو گایید دردم کمتر شد ولی همچنان گریه میکردم یهو دیدم توی کونم داغ شدش خوشحال شدم گفتم دیگه تمومه و گریه نکردم.نگو شاشیده تو کونم اینم از اونجایی فهمیدم که وقتی کیرشو کشید بیرون اومد شاشید تو صورتم .کل اتاقو ه گند کشید منم بالا اوردم باز دستمال کرد دهنمو رفت که بکنه به کونم سیلی میزد میگفت شاشمو پس بده جنده کلی زور زدم یکم خالی شد.شروع کرد به گاییدن دیگه درد زیادی نداشتم کمکم داشتم حال میکردم که ابشو کیرشو از کونم در اورد و اومد جلو صورتم دستمالو در اورد و کیرشو کرد تو حلقم.تو حلقم ابشو خالی کرد چند تا سیلی زد گفت قورتش بده منم قورتش دادم.دستو پامو باز کرد گفت بریم دوش بگیریم دوش گرفتیمو رفت خونشون و من تا روزی که خانوادم از مسافرت برگردن تخم نکردم دوباره بهش بگم بیاد و از درد کونم به کس دیگه هم نمیتونستم بگم بیاد.
مرسی که داستانمو خوندین.
نوشته: Rizinjo