داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

کون دادنم به مردغریبه

های‌بچیز”‌
اسمم اروینه، قدم 177 و وزنمم 70 و پوست نسبتا سبزه و روشنی دارم و اندامم خوبه، داستان برمیگرده به سال 99 که 15 سالم بود …
روز کیری بود قبلش رفته بودم آب‌گرم سمت شهرمون و بعد مستقیم رفتم با مامانم خونه دوستش، ک دعا بود
من بیرون کنار درمسجد بودم و تنهابودم
بعد ی مرد 20 ساله که خیلیم هات بود، صدام زد بیا
رفتم کنارش گفت
+کنار خونه ی خونه‌متروکه است برای کمک میایی میخوام چوب بیارم برای زیرقابلمه آشا که برای دعاس
-اوکیه
باهاش رفتم، ولی خب هنوز نسبتا بچه‌تربودم
رفتم اونجا وارد حیاطش شدم دوتا خونه خرابه بود
رفتم سمت یکی گفت چوبا اونجا نیست
بعد رفتیم داخل ی خونه دیگش دوتا چوب بزرگ بود من کنار دربودم خودش رفت اخر
بعد ب من گفت بیا من سرچوبو بگیرم
بعد اینجا خیلی وایب بدی ازش گرفته ولی اوکی جامو عوض کردم
بعد دیدم در چوبی خونرو بست
گفتم چرا بستی؟
گفت چوب برای دعا نبود برای این بود سرش بره توت
بعد کل بدنمو استرس گرفت
من گرایش اون‌موقع داشتم ب پسر
ولی سکس ؟
بعد یهو اومد و گردنمو مالید با دستاش منو نشوند کنارش گفت اسمم شعیبه، و خواهر‌زاده دوست مادرتم
دیده بودمش قبلا چون خیلی مشروب خور و خراب بود
گفت تاحالا سکس کردی؟ گفتم نه
بعد دیدم پاهامو داره میماله همه استرس داشتم گفتم اگ کسی بیاد یا مراسم تموم شه و مادرم دنبالم بگرده … تو فکربودم ک دیدم دست برد زیر کونم گفت امروز میخوام این هلو رو قرمز کنم و درعوض از تو
میخوام خیارم رو خیس کنی
شلوارشو بازکرد و شرتشو دراورد
ی کیرشق شده حدودا 17 سانتی با پر ازمو کنارش
گفت خیارمو تا ته کن تو دهنت و ابدارش کن
خیلی میترسیدم ولی ی لحظه گفتم
“اروین، ت ک دوستداشتی با پسرباشی پس بهش کونتو بده” یهو کل ترسم شد شهوت و با ی حرکت کل دکشو کردم تو دهنم یهو سرخ شدم ازخجالت بعد کم‌کم خوردمش
مثل سوسیس داغ و خوشمزه بود بعد شلوارمو حین ساک زدن کشید پایینو و با انگشت فاک پراز تفش کم‌کم کرد داخلم خیلی حس قلقک گرفتم گفتم قلقلم میاد و خندیدم بعد یهو گفت میخوای بیشترقلقلت بدم؟ دیدم ۲ انگشتش شد ۳ و کم‌کم دردم گرفت
من هنوز داشتم کیرشو میخوردم و میگفت اگ میدونستم اینقدر میخوایش زودتر اقدام میکردم تا بکنمت
بعد دکشو کشید بیرون و گردنمو بوسید گفت اگ صدابدی ابروت میده چون همه میدونن من بچه‌بازم
بعد گفت کونتو بیارجلو و با دستات بازش کن بعد گفتم تروخدا یواش منوبکن شعیب
گفت باشه، بعد سرشو خیلی اروم و داغ گذاشت داخلم خیلی حس خوبی بود بعد یکم بیشتربرد داخل بعد من هیچ اهی نمیکشیدم و گفت رو مخمه صدام کن و بگو بیشتر منو بکن بعد من گفتم دردی ندارم ک صدابدم و دلم اینطوری میخواد
یهو بعد یکم تلبمه زدن تا اخرکیرشو کصکش کرد داخل کونم
یهو بلندشدم و گفتم کونمو پاره کردی و گفتم نمیخوام، گفت زود ابم میاد صبرکن درست بکنمت گفتم بار اولمه نمیخوام تند بکنیم بعد گفت پس دوباره بهم میدی گفتم اره بعد گفت پس یواش میزارم درت گفتم باشه، بعد یواش کرد منو
بعد گفت کمرمو خم کنم کمرم گرفت گفتم باشه بعد یهو دوتا دستامو گرفت و با دستاش قفلش کرد یهو تا کمر خوابید رومن و کیرشو تا ته کرد داخل کونم بی‌ناموص ازدرد مردم گفتم بلندشو خفه شدم بعد گفت ک بهت گفتم اروین میخوام این هلو رو قرمز کنم یهوشروع کرد ب زدن رو کونم و کیرشو تا ته میکرد ت کونم داشتم ازدرد میمردم و فقط اه میکشیدم و بعد دودقیقه تلمبه، گفت عادی شد؟ گفتم لذت و درد قاطی شده بعد گفتم کونم خوبه؟ گفت خیلی خوبه اروین
بعد دیدم دست تو موهام اورد و از ت جیبش ی دسمال گردنی دراورد گفت بزاردهنت و خاکا رو فشاربده گفتم تروخدا نکن
یواش بکنم
بدون توجه حالت داگی کرد منو و گفت کاری ک گفتمو بکن تا ته میکرد داخل و میاورد بیرون تا ۲ دقیقه منو مثل خروحشی کرد بعد گفت بهم ساک بزن
گفتم نه دارم میمیرم یهو کیرشو تا ته کرد تو گلوم و گفت میخوریش اروین کونی بعد گفت پاهاتو بازکن
تا زودترابم بیاد و منو تو خاکا خوابوند و کرد بعد کیرشو کرد دوباره توودهنم و بعد یکم ساک زدن گفتم چرا تاخیری خوردی؟ بدون توجه دیدم اهش زیادشد و گفت خالی کنم رو کونت گفتم نه بعد کلشو ریخت رو خاکا بعد لختم کرد و بردم تو خونشون ک کنار خونه متروکه بود بعد ی حموم سریع لباسامو دیدم خشک کرده و یکم اب زده بهشون بعد رفتیم دم‌در و منتظر بودیم تا مراسم تموم شه (محله‌بود) بعد بهم ی نوشابه گرفت و باهم حرف زدیم
هنوز ازش عصبی بودم و میگفت ک موقع سکس خشن میشم بعد اون دیگ نشد ببینمش و الانم مثل سگ میخوام بدم، ولی اعتماد نمیکنم به کسی شهرم حاجی‌آباد هرمزگانه، و اینجا مثل سگ مردا بی‌اعتمادن و واقعا ابروت میره بخاطر ی شهوت نمیشه خودتو کونی کنی … ولی واقعا نمیدونم چیکارکنم
گیم و باتم ولی نمیدونم اینجا با کی رل بزنم که قابل‌اعتماد باشه
این داستان واقعی بود و واقعا چیزساختگی نبود 🫶🏻

نوشته: اروین

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها