داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

کون ابولی پسر همسایه

سلام، من این سایت رو تصادفی پیدا کردم و بعضی از داستان‌هاش رو خوندم و دلم می‌خواد که خاطره‌ای خیلی وقت‌ها پیش رو تعریف ‏کنم. هر کسی توی مدرسه‌های پسرونه ایران رفته باشه می‌دونه که خیلی از پسرها هم دیگه رو انگشت می‌کنن. نه اینکه همجنس‌باز ‏باشند ولی به خاطر دسترسی نداشتن به جنس مخالفه که این کار رو می‌کنند. البته وقتی سال‌های بالاتر دبیرستان می‌رسند و موضوع ‏کنکور هستش و دانشگاه و بعضی که وسعشون می‌رسه که برن جنده بکنند یا دوست دختر بگیرند، رفتارها عوض می‌شه، اما اون دو ‏سه سال آغاز بلوغ هستش که این صحنه‌ها، حتی گاهی به صورت علنی توی کلاس‌های مدرسه‌های پسرونه زیاد دیده می‌شه.‏

تابستون کلاس سوم دبیرستان که بودم، البته دورۀ قدیم زمان شاه، که می‌شه کلاس نهم، خانواده‌ام رفته بودند مسافرت به مشهد که اونجا ‏برادرم منتقل شده بود از طرف اداره‌اش. من چون تجدید شده بودم و کلاس می رفتم، باهاشون نرفتم ولی اجازه هم نداشتم که تا ‏خونواده‌ام برنگشتند، شب‌ها توی خونۀ خودمون بخوابم، باید خونۀ خاله‌ام می‌خوابیدم. ولی روزها می‌رفتم خونۀ خودمون که در آسایش ‏کامل جلق بزنم. یک همسایه داشتیم، سه تا خونه پایین‌تر که آخوند بود یا توی مسجد بود، یکی از این کارها و ریش داشت ولی عبا و ‏عمامه نداشت و اهل محل حاج‌آقا صداش می‌کردند. هرچی که بود، خیلی مؤمن بودند و پسرش که هم سن من بود اجازه نداشت مثل ‏ماها توی کوچه ولو باشه یا فوتبال بازی کنه. اون تابستون، یک روز نشسته بودم جلوی در که اون پسره که اسمش عبدول‌عظیم بود و ‏بچه‌های کوچه مسخره‌اش می‌کردند و ابولی صداش می‌کردند، آمد و ایستاده بود و به من نگاه می‌کرد. من داشتم یک مجلۀ جوانان که ‏مال خواهرم بود رو ورق می‌زدم و اون محو مجله شده بود. گفت می‌تونم ببینم. مجله رو دادم دستش. گفت می‌تونم نیم ساعت مجله رو ‏قرض بگیرم بخونم. گفتم خب همین‌جا بخون. گفت نه یک وقت یک کسی می‌بینه به گوش باباش می‌رسه. من هم مجله رو دادم. زودی ‏گرفت و قایمش کرد زیر پیراهنش و رفت و پنج دقیقه بعد برگشت. و مجله رو پسم داد. گفتم پنج دقیقه‌ای خوندی. گفت آره. گفتم آره ‏جون عمه‌ات، رفتی جلق زدی. گفتم آخه این عکس این خواننده هنرپیشه‌ها که هیچ‌جاشون معلوم نیست، روی چی‌جی جلق زدی؟ اگه ‏عکس‌های مجله خارجی‌ها رو ببینی چکار می‌کنی، من روی اونها جلق می‌زنم. این‌ها رو که گفتم، ابولی التماس می‌کرد که مجله ‏خارجی‌ها رو نشونش بدم. ولی باید زود می‌رفت. خودم هم باید برمی‌گشتم خونۀ خاله‌ام. قرار گذاشتیم برای روز بعد. ‏

فرداش که رفتم،‌ از قبل جلوی در خونه منتظرم بود. یک جعبه گز اصفهان برام آورده بود. در رو وا کردیم رفتیم تو. بیرون که داغ ‏بود. کولر درست کار نمی‌کرد. رفتم پیراهنم و شلوارم رو درآوردم. خیلی گرم بود. ابولی هم هی اصرار می‌کرد که مجله‌ها رو ببینه. ‏خواهرم چند تا مجله خارجی داشت که مدل لباس توش بود و اغلب اون وسط‌ها عکس‌هایی بود که حتی پستون مدل‌ها معلوم بود. یکی ‏از اون‌ها رو نشونش دادم که چشماش داشت از حدقه درمی‌اومد. می‌خواست مجله رو قرض بگیره که من نمی‌دادم، خودش هم ‏می‌دونست که نمی‌شه چون خیلی قطر مجله‌هه کلفت بود، صفحاتش زیاد بود. گفتم تو می‌خوای جلق بزنی، خب همینجا بزن. خجالت ‏می‌کشید. گفتم بیا، من هم می‌زنم. با هم می‌زنیم. خلاصه عکس‌های خوب رو جدا کردیم و گذاشتیم جلومون و من هم رفتم کرم نرم‌کننده ‏از اتاق بابام‌‌اینا آوردم و شورتم رو کشیدم پایین و نشستم روی تختم و اون هم خجالتش کم‌کم ریخت و نشست روی تخت کنار من و کمی ‏کرم به او هم دادم. اندازۀ کیرهامون تقریباً یکی بود ولی من شق کرده بودم، اون روش نمی‌شد هی کیرش می‌خوابید. گفتم بابا خجالت ‏نداره که من این همه راه، دو تا اتوبوس سوار می‌شم از خونۀ خالم می‌یام اینجا که جلق بزنم. من جلق‌ام زودتر تموم شد اما اون خیلی ‏طول داد، من هم گزها رو برداشتم و می‌خوردم. بعد که اون هم آبش اومد، و با دستمال پاک کرد. هردو روی تخت دراز کشیده بودیم و ‏لخت بودیم ولی اون بوی عرق می‌داد و حالم داشت به هم می‌خورد که بهش گفتم، گفت که فردا می‌ره حموم اول قبل از اینکه بیاد.‏ فردا دوباره رفتیم توی اتاق من. این دفعه بوی گند عرق نمی‌داد و پشماش رو هم زده بود. اما اون عکس‌ها دیگه حال نمی‌داد و هیجانی ‏نداشت. گفتم بهش که کیر همدیگه رو که بگیریم حال می‌ده. قبول کرد با اکراه، و من کیر اون رو گرفتم و اون کیر من رو همینطور که ‏کنار هم نشسته بودیم. من کیرش رو فشار می‌دادم ولی اون کیر من رو شل گرفته بود و حشری شده بودم می‌گفتم که فشار بده و بالا ‏پایین ببره ولی خودش گیج حالی بود که داشت می‌کرد که من کیرش رو گرفته بودم. خلاصه من هم همینطور که کیرش را می‌مالیدم، با ‏دست دیگه‌ام تخم‌هاش رو می‌مالیدم و گاهی هم یک انگشتم رو نزدیک سواخ کونش می‌بردم و او هم دیگه کیرم رو ول کرده بود. یکی ‏دو دفعۀ اول که انگشت توی کونش کردم، اعتراض کوتاهی کرد ولی چون کیرش و تخمش توی دست‌هام بود و خیلی حال می‌کرد، ‏دفعات بعد، دیگه چیزی نگفت. البته آنقدر کیرش و تخمش و دست‌های من چرب بود که راحت هر دوتا دستم هرجایی می‌رفت. وقتی ‏احساس کردم که خیلی حشری شده، دستم رو از روی کیرش برداشتم که التماس می‌کرد که باز هم بمالم. گفتم که دراز بکش. به پشتش ‏دراز کشید همینطور که پاهاش از لبۀ تخت آویزون بود. من هم نشستم جلوش، لای پاهاش رو باز کردم و با یک دست براش جلق می ‏زدم و با دست دیگه‌ام با کونش ور می‌رفتم تا جایی که یک انگشتم رو تا ته کرده بودم توی سوراخ کونش و چون هم زمان با کیرش و ‏تخمش بازی می‌کردم، دیگه هیچی نمی‌گفت. خلاصه آبش اومد و ریخت روی دست‌هام که انگشتم رو از توی کونش درآوردم و رفتم ‏دست‌هام رو حسابی با صابون شستم. وقتی برگشتم از حال رفته بود و تاقباز روی تختم دراز کشیده بود و کیرش هنوز شق بود. گفت ‏نوبت منه. گفت خوب بیا برات جلق بزنم. گفتم نمی‌خوام، خودم می‌زنم، اما برگرد که کونت رو ببینم بزنم. برگشت. من هم یک دستم رو ‏روی لمبرهاش گذاشتم که چرب بود و با دست دیگه جلق می‌زدم و یواش‌یواش دستم رو گذاشتم توی شکاف کونش و بالا و پایین می‌رفتم ‏و انگشتم که می‌رسید به سوراخ کونش، سر راه یک کمی‌ فرو می‌کردم توش که هربار یک آخ می‌گفت ولی زیای اعتراض نمیکرد و ‏من پرروتر می‌شدم و در مالش بعدی بیشتر فرو می‌کردم و آنقدر دستم و کونش و همه جا چرب بود که انگشتم خیلی راحت می رفت ‏لای کونش و سوراخ کونش. بالاخره انگشت وسطم رو تا ته کردم توی سوراخ و چیزی نگفت. من هم چسبیدم به رونش و کیرم رو ‏می‌مالیدم تا بالاخره روش خوابیدم و کیرم رو گذاشتم لای دو تا لمبرهاش، که لاش خیلی گرم بود و بالا پایین می‌رفتم و هربار سر کیرم ‏می‌خورد به سوراخ کونش، خیلی احساس خوبی داشت و اگه یک فشار می‌دادم می‌رفت، تو ولی همون لای کونش هم خیلی خوب بود. ‏ابولی اعتراضی نمی‌کرد فقط می‌گفت آبتو نریزی وی تنم. ولی من دلم می‌خواست که همون‌طوری لای کونش آبم رو بریزم که بیشتر ‏حال کنم. برای همین، همینطور که دمر بود، کیرش رو گرفتم توی دستم که دوباره شق شده بود. هم کیر اون رو می‌مالیدم و هم روی ‏کونش بالا و پایین می‌رفتم. خلاصه از وقتی که کیرم رو گذاشتم لای کونش، یک دقیقه هم نگذشت که احساس کردم آبم می‌خواد بیاد، دو ‏تا دستم رو دور تنش حلقه کردم و با دوتا دستام کیرش و تخم‌هاش رو که یک دفعه آبم اومد، متوجه شد که آبم داره می‌یاد ولی خب چون ‏کیرش رو گروگان گرفته بودم هیچی نگفت. تازه حشری هم شده بود و وقتی از روش رفتم کنار و با ملحفه کونش رو تمیز کردم، ‏برگشت و انتظار داشت که باز هم براش جلق بزنم که حالش رونداشتم. اون هم، در حالی که من بی‌حال افتاده بودم، یک انگشت کرد ‏توی کون من و با دست دیگه‌اش، برای خودش جلق زد. من اعتراضی نداشتم که حالا فکر کنه من رو کونی کرده، چون من کیرم رو ‏مالونده بودم به سوراخ کونش، حالا یک انگشت چیز مهمی نبود در مقایسه.‏ روز بعد، همان داستان تکرار شد، ولی این دفعه نذاشتم که آبش بیاد. گفتم که تو دمر بشو و من برات جلق می‌زنم از پشت و مثه روز ‏قبل، روی کونت کیرم رو می‌مالم. قبول کرد. باز یک عالمه کرم مصرف کردیم که دیگه کرم‌های داشت تموم می‌شد اما کیر و خایه و ‏کون هردومون حسابی چرب بود. وقتی با دوتا دست کیرش و تخمش رو می‌مالیدم و اون هم دمر بود، و من هم روش خوابیده بودم، ‏دست راستش رو برگردونده بود و یک انگشت کرده بود توی کون من. این دفعه، سر کیرم رو تنظیم کرده بودم دور و برهای سوراخ ‏کونش و همون‌جاها بالا و پایین می‌رفتم. سر کیرم رو کمی نگه داشتم دم سوراخ و کمی فشار دادم، فکر نکنم که حتی نصف سرش هم ‏تو رفته بود که دادش دراومد. کیرش رو سفت گرفته بودم و حشری بود، گفتم تو برای من جلق نمی‌زنی که، حالا من فقط سرش رو ‏گذاشتم نزدیک سوراخ، اگه نمی‌خوای اصلاً پاشو برو. چیزی نگفت، من هم به مانورهام ادامه دادم و کم‌کم سر کیرم رفت تو ولی تکون ‏نمی‌دادم. گاهی کیرش رو ول می‌کردم که باعث می‌شد که التماس کنه که باز کیرش رو بگیرم فشار بدم، هر بار که این کار رو ‏می‌کردم، با هر فشار، یک کمی بیشتر می‌کردم تو که می‌گفت نکن درد داره ولی کیرش رو یک فشار می‌دادم دیگه هیچی نمی‌گفت. ‏می‌گفتم فقط سرش رو کردم تو ولی در واقع نصف کیرم رفته بود توش ولی چون تکون‌تکون نمی‌دادم، حال نمی‌داد. خلاصه وقتی ‏احساس کردم که می‌خواد آبش بیاد، یک فشار زیاد دادم که کیرم تا ته رفت توش که دادش دراومد اما همزمان شده بود با اومدن آبش و ‏اگرچه من زیاد تلنبه نزدم، اما داخل کونش خیلی داغ بود و می‌دیدم که کیرم تا ته رفته تو و از نظر روانی خیلی احساس عجیب و ‏لذت‌بخشی بود که کیرم توی کونش پنهان شده بود و همزمان که داشت آبش می‌اومد من هم آبم اومد که همه‌اش رو ریختم توی کونش. تا ‏دو سته دقیقه‌ای کیرم توی کونش مونده بود که کم‌کم کوچیک شد و پلقی اومد بیرون کمی دور سر کیرم رنگ قهوه‌ای گرفته بود از گه ‏ابولی و کون ابولی هم تا هفت هشت ثانیه‌ای همونطور باز و گشاد مونده بود به طوری که می‌تونستی توش رو ببینی. ‏

نوشته: سیدعلی

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها