داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

گی از بچگی با پسر همسایه

خب سلام اسم من پارسا هست و در اصفهان زندگی میکنم
میخواهم خاطره ای که با دوستم به اسم محسن داشته باشم
خب من یکم کونم بزرگه و یه کیر 18 سانت سفید دارم
از محسن بگم محسن با پوست گندمی و 16 سال سن و کون بسیار خوردنی و کیر 12 سانت خب من خودم 17 سالم هست
داستان از اونجایی شروع شد که
من با محسن تویه ساختمان زندگی میکنیم
و در قدیما که به بازی میرفتیم باهم .
یه روز تابستون قرار شد بریم اسکیت بازی توی پارکنیگ
باهم رفتیم توی پارکینگ و از اونجا شروع شد که با همو انگولک کردیم و برا هم خوردیم
جدا از شوخی من کیرشو دوست دارم
چند سال همینطوری گذشت
یک روز به بهانه سیدی بازی من کشوندمش خونه مون تنها بودم اون موقع یه تخت از این فلزی قرمزا داشتیم
گفتم محسن بیا بکنمت خیلی دوست دارم محسن خیلی خوشش میومد بی صبر قبول کرد
یکم باهم لب بازی کردیم و تف هم دیگه رو خوردیم
رسیدم به شلوار چون اول نوبت من بود کیرشو در اوردم و مالیدم به صورتم خیلی حس خوبی میداد خب بعد شروع کردم به خوردن ( کیر محسن کلفته و کیر من دراز ) بعد یه آب لزجی ازش اومد بیرون مالیدمش به لبام نوبت اون شد من نشستم خیلی با صبر و آرومی ساک میزد و هی کیرم که توف مالی شده رو میمالید به صورتش و صدای سکسی از خودش در میورد از شدت هیجان من ابمو ریختم دهنش اونم میگفت جون دوست دارم و ابمو خورد بعد من بی حس افتادم اومد یکم ماساژم داد و هی با دستش به کونم ور میرفت منم بدم نیومده بود همینطوری داشت ماساژ میداد یهو وایستاد منم بی حس مکس کردم دیدم یهو زیر پام خیس و لیزه دیدم محسن داره کونمو میخوره . واییییییییییی چه حسی بود
بعد بلند شد کیرشو میمالید به کونم یهو فرو کرد دردم گرفت
گفت وایسا الان خوب میشه درد تبدیل شده بود به لذت با تف که میکرد خیلی لذت داشت آبشو خالی کرد بین کونم .
اون بی حس خوابید من شروع کردم به ماساژ دادن اون
همینطوری با کونش خیلی ور میرفتم و با تف میمالیدمش
خودش کمکم میکرد و لای چاک کونش رو باز میکرد من دیگه کیرم داشت از شدت دآغی کنده میشد یکم تف زدم به کیرم و روی کونش بالا پایین کردم عجب حسی بود بعد کردم توی کونش آروم آروم توی کونش خیلی داغ بود خیلییییییی
حال کردم و تلمبه میزدم ابم و تا قطره اخر خالی کردم تو کونش که کونش بزرگ تر بشه

نوشته: پارسا

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها