داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

کون دادنم تو دوران آموزشی سربازی

سلام عزیزان دلم…میخوام ی خاطره از لذت کون دادن تو دوران آموزشیم براتون تعریف کنم من سینام این داستانم برمیگرده به دوسال پیش آموزشی در اصفهان من همیشه تو چشمه خیلی از پسرای مدرسه بودم هم دوران راهنمایی هم دوران دبیرستان ی پسر سفید گوشتی بیمو با سوراخ کون صورتی دوران راهنمایی خیلی با همکلاسیام شیطونی میکردم ولی نه زیاد اوج عاشقی من به همجنسبازی و کون دادن تو دوران دبیرستان بود اول دبیرستان خیلی کونم گذاشتن ولی وقتی دیدم داره سه میشه آبروم داره میره دیگه ندادم و کنار گذاشتم دادنو 😅😅😅😅.همیشه حسرت میخوردم که چرا نمیتونم کون بدم…دوران آموزشی که من تو شهر غریب افتاده بودم خیلی اعصابم خورد بود البته زیاد بهم فشار نیومد چون بچه خوشگل بودم منشی فرمانده گروهان شدم اونجا با ی سرباز به تام جعفر که ساکن اصفهان بود آشنا شدم خیلی هوای منو داشت هم هیکلی و هم سنی ازم بزرگتر بود منم تو مرخصی گرفتن هواشو داشتم … با هم خیلی جور شدیم دوست صمیمی کم کم جایی رسید که با هم شوخی دستی میکردیم 😂😂انگشتم میکرد و…متوجه شدم داره بهم گرایش جنسی پیدا میکنه…وقتی باهم بودیم همیشه تحریک میشدم…تو دلم همش بفکر ی سکس اساسی باهاش بودم فقط دنبال ی بهانه بودم که بهش بدم اونم خووووب پا میداد ی روز که چهارشنبه بود امد پیشم بهم گفت مادرش اینا رفتن مسافرت ی هفته ای خونه نیستن میتونی از فرمانده مرخصی بگیری بریم ی دوری تو اصفهان بزنیم ی دوشی و ی غذا خونه بخوریم😋😋من دوزاریم افتاد که این همون روزه…😍😍😍با هر بدبختی بود مرخصی رو گرفتم یک روزه رفتیم کل اصفهانو گشتیم بعد منو برد خونشون کل خونه بوی شهوت گرفته بود🤩🤩🤩رفتم حمومشون خودمو خوب شستم صدا کردم جعفر ژیلت نداری ی ژیلتو آورد بهم گفت خوب خودتو تمیز کناااا …منم گفتم چشششم 😎 فکر میکردم میاد تو حموم باهم باشیم اما نیومد😞 امدم بیرون دیدم تشک گذاشته منم که از دستش ناراحت بودم گفتم الان خواب گفت بیا بابا خواب چیه😉😉😉 باهات کار دارم حالا…وای اهل دلا میدونن چه حس خوبی اون لحظه آدم داره…دوسال بود که کون نداده بودم داشتم از شهوت میمردم…فقط دوست داشتم به کیرش برسم …😋😋امد بغلم کرد شروع کرد به خوردن لبامو گردنم بی مقدمه رفتم سراغ کیرش وقتی در آوردم دیدم ی کیر سیاه درششت .خدایی درشتا قیافه جعفر سبزه بود ولی هیچ وقت فکر نمیکردم کیرش اینقدر سیاه و درشت باشه 🍆🍆خلاصه منم عاشق کیرسیاه و درشت😉همیشه تو فانتزیام بود😂😂😂به آرزوم رسیده بودم …خلاصه لیس میزدم سر کیرشو لیز لیز میکردم میگفت آفرین سینا جون هرچه بیشتر لیز کنی کمتر درد میکشی🥺دیدم این حرفو زد ۶۹ وایستادم سوراخ صورتیمو گذاشتم جلو دهنش گفت وایییی چه سوراخییییییی …پارش میکنم …جرش میدم لیس میزد انگشت میکرد تو…نامرد مظلوم گیر آورده بود سه انگشتی میکرد تو کونم منم دردم میگرفت پناهی جز کیرش نداشتم اونو پرستش میکردم آروم دندونش میگرفتم دلم نمیومد محکم دندونش بگیرم🥺 خلاصه… منو برگردوند پاهامو داد بالا کیرشو بافشار فرو کرد شانسی که آورده بودم با انگشتش گشاد کرده بود و الا جر میخوردم تلمبه میزدا تو عمرم تا حالا کسی منو اینطوری نکرده بود از شدت لذت فقط ناله میزدم چشامو باز کردم دیدم کیرش جلو دهنمه داره جلو دهنم جغ میزنه تا بگم میخوای چیکار کنی آبشو ریخت تو دهنم 😋منم بیشترشو خوردمو ی ذره رشم ریخت رو گردنم کیرشو دوباره آروم گذاشت تو دهنم گفت بخورش سینا جون منم خوب کیرشو خوردمو تمیز کردم اونم همینطوری بغلم کردو خوابیدیم چند روز پادگان نرفتیم غیبت کردیم این چند روزو من روزی چند بار بهش میدادم سوراخمو کرده بود غار😂😂😂😂😂یادش بخیر هر وقت این داسنانو مرور میکنم سوراخم تیر میکشه هوای اصفهان میکنه😉😉😉

نوشته: سینا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها