داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

کون دادنم در تهران و ماجراهای دیگر

این که میگم واقعیه
کاری به جعل و تخیل داستان سازها ندارم .
چند سال پیش با یه نفر تو فضای مجازی آشنا شدم. چون واقعی تعریف می‌کنم، اسم طرف رو نمیگم.
تو فضای مجازی باهاش آشنا شدم . خیلی ترس داشتم که آشنا نباشه یه هویی. و پلیس نباشه و از این حرفها.
دل زدم به دریا.
گفته بود که جا داره و مجرده. از کرج رفتم سوار مترو شدم. کلی ترافیک بود. خودمم موهای بدنم زدم یه خرده وقت برد.
تقریبا ساعت ۱۱ رسیدم تهران .

گفتم خدا چه کنم . اولش خواستم موتور دربست بگیرم برم پیشش. بعدا گفتم بذار از خودش بپرسم. پرسیدم و گفت که بیا میدون آزادی و سوار بی آرتی شو بیا فلان جا .
اومدم میدون آزادی. و یک ساعت طول کشید تا بی آرتی اومد و سوار شدم. تقریبا نیم ساعت هم سوار بی آرتی بودم. پیاده شدم .
اون زمان من میترسیدم شماره نمی دادم مثل الان . شاید تعجب کنید بدون شماره دادن و گرفتن ، رفتم سر قرار .
پیاده که شدم بهش پی دادم . اومد سر قرار . پیاده بود. باهاش تقریبا ده دقیقه پیاده رفتیم داخل کوچه و رسیدیم مکانش. تنها بود و فقیرانه. مهربان بود.
منم تو کف بودم. فکر کردم فوری تا منو دید خواهد کرد. دیدم اصلا حس جنسی نداره. بهم گفت بیا تلویزیون تماشا کنیم. اونم فیلم خانوادگی، نه سکسی. تماشا کردیم. با هزار زحمت تحریکش کردم و دوتا تلمبه زد و آبش اومد. من تو کف بودم . دیدم گفت چراغ خاموش کنم بخوابیم. گفتم خاموش کن. اصلا حس جنسی نداشت. بهش گفتم میخوام پشتم بهت بچسبانم. قبول کرد. بهش چسبیدم. یه خرده آرام شدم. تا صبح نخوابیدم . هم استرس هم شهوت.
صبح زود بیدارم کرد و بدون صبحونه منو تا مترو رساند. تو کف بودم. رفتم سوار مترو شدم . تو مترو حشری بودم. یه سرباز کنارم نشسته بود. حس میکردم اونم تو کف بود. جرات نکردم بهش بگم مفعولم . تا ایستگاه کرج با من بود. باهم پیاده شدیم. دیدم اومد کنارم و فهمیدم منظورش چیه. کشوندمش یه گوشه خلوت و بهش گفتم جوابم مثبته و مفعولم. خلاصه مشکل جا هم داشتیم. یه دفعه یادم افتاد یه فاعل در حوالی مصباح کرج جا داره. شماره و آدرسش داشتم . مجرد بود. با سرباز رفتیم در خونش. در زدم. و خلاصه با ترس و لرز بهش گفتم که مفعولم و ماجرا رو گفتم. با سرباز رفتیم داخل. اون فاعل ، گفت این سرباز بکنه و بره و بعدش من.

سرباز باهاش رفتیم تو اتاق خواب . دو سه تا زد، چند دقیقه ای آبش اومد. لباسش پوشید و رفت.

نگران بودم. این فاعل اومد و شاید باور نکنین چهل دقیقه فقط لب و ساک و لیس قبل سکس کردم براش. بعدش کرد و ارضا شد. بعدش رفتیم باهم حموم خونش. بعدش خسته و بیخواب و گرسنه راه افتادم. صبحونه هنوز نخورده بودم. رسیدم خونه. بعد از اون همیشه تو کف کیر اون سرباز بودم و هستم . با اون فاعل هم چند دفعه بعدش حال کردم. اما چند سالیست ازش خبر ندارم و هنوز مزه کیرش تو کاممه.

کاری ندارم فحش بدین و انتقاد کنین و چه کنین. اما خاطره واقعی بود

من و پسر اهوازی

چند سال پیش، در فضای مجازی با یک پسر اهوازی آشنا شدم. همش فکر میکردم فیکه و یا آشناست که الکی ادای اهوازی بودن در میاره. جدی نمی گرفتمش.
یه روز پی داد که اومده تهران و خونه اجاره کرده. باورم نشد. دیدم یه دفعه اومد پی ، و گفت که سه سال منتظر بودی بیام تهران و الان که اومدم محل نمی ذاری؟.
باور کنید فکر میکردم بچه محلی آشنایی چیزی هست و الکی ادای اهوازی بودن در میاره.
ازش آدرس گرفتم. در خاطره قبلی گفتم که آنزمان شماره میترسیدم و نمی دادم . شماره نه گرفتم و نه دادم بهش. فقط مجازی.
آماده شدم و شیو کردم و رفتم و سوار مترو شدم.
این دفعه هم مثل خاطره قبلی، شب رسیدم تهران. چون گفته بود تا غروب سرکاره.
رفتم و بهش پی دادم و اومد. باهاش رفتم. خونه مجردیش عین گداهای دوره گرد و فاقد امکانات بود. باهاش رفتم خونش. سیبیل کلفت سیاه پوست بود و خفن. اما از شانس بد من، اینم حشری نبود.
رفتم و شروع کرد به تماشای فیلم فوتبال . بازی فوتبال بود اون شب.

بعدش گفتم بکن خب. دیدم کیرش خیلی کلفته. کرم و روغن لیز کننده هم نداشت . نتونست بکنه تو کونم. منم تنگ. لاپایی زد. زود ارضا شد. بعدش در رو بست از پشت، و من موندم تو . نمی دانم کجا رفت. یه ساعت اون جا زندانی بودم. ‌باور کنید فکر کردم میخواد منو بکشه. ترس ترس ترس.
یه دفعه دیدم اومد. در باز کرد. گفتم کجا بودی؟. گفت کار داشتم . منم ترسیده بودم

. اومد و خوابید . باور کنید، یه پتو داشت فقط که من اون رو کشیدم روم. اون خودش جلوی کولر لخت خوابید.
من تا صبح از ترس خوابم نبرد. حتی اجازه نداد بهش بچسبم. شهوت و ترس و بیخوابی تا صبح.
صبح زود منو سوار موتور کرد و رساند تا در مترو. برگشت. باورم نمی شد هنوز زنده ام .
سوار مترو شدم . اومدم خونه . چند روز بعد دیدم پی داد حشری شده بیام بکنه. گفتم تو رو خدا ول کن. من اونشب مردم و دوباره زنده شدم از ترس. دوباره بیام پیشت؟. نرفتم. وقتی یاد اون خاطره میفتم وحشت می گیردم.

پسر ریشو

چند سال پیش، در فضای مجازی با یک نفر آشنا شدم . فاعل بود. من اون روز جایی بودم . این پسر چند بار پی داده بود و ندیده بودم.

ساعت ۱۲ شب پی داد . بیدار بودم. گفت تو کفه. منم تو کف بودم. گفتم بیا. چت کردیم و خلاصه ساعت ۳ دیدم گفت اومده دم در . رفتم و لباس پوشیدم و باهاش رفتم.
دیدمش باورم نمیشد. ریش و پشم داشت . اخه چون توی رژیم ایران، آخوند و سپاهی و بسیجی ریش و پشم دارن، من ریش ببینم اعتماد نمی کنم .
گفتم چرا عکس اشتباهی دادی و ریش داری؟. اگر گفته بودی ریش داری ردت می کردم .
خلاصه باهاش رفتم . نگران بودم. رفتیم خونش.
فقیر نبودند. امکانات داشت. باورم نمیشد: خیلی خوش اخلاق و حشری بود. اخه ریشوی خوش اخلاق و حشری خیلی کمه. لخت شدم. چند دقیقه کونمو لیس زد و بعدش چند دقیقه ساک زدم .
خیلی حال داد. بعدش دو ساعت منو کرد . شاید تعجب کنید حدود دوساعت تلمبه زد. بعدشم خسته و سرد افتاد روم . از حال رفته بود. بعدش خوابید بغلم. پشتم بهش چسبوندم. شب شیرینی بود. حال و لذت ‌ .
فردا هم صبحونه خوردیم و با ماشین منو رساند. آدم خوبی بود .
اما بعد اون، نه من بهش گفتم بیام بکنی، نه اون پی داد . شماره هم به هم نداده بودیم.
بالاخره هنوز خاطره شیرین اون شب همیشه یادمه و مزه کیرش تو کاممه.

نوشته: سالار

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها