داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

ماجراهای مامانم و کون دادن من (۴)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

سلام خدمت دوستانی که با لایک ها و نظرات مثبت شون منو ساپورت میکنند و منو ترغیب میکنند تا ادامه بدم
😜😜💓💓💓
زیاد وقت گرانبهاتون رو نمیگیرم و مستقیم میرم سراغ ادامه داستان

من رفتم تو اتاقم و در رو هم قفل کردم ، که زنگ خونه به صدا در اومد منم رفتم گوشم رو به در چسبوندم و سعی کردم چیزی بشنوم ولی صدای واضحی نمیومد منم بیخیال شدم رفتم رو تختم هزاران فکر تو سرم رژه میرفت و نمیتونستم رو چیزی تمرکز کنم ، تو فکر بودم که صدای جیغ مامانم رو شنیدم زیاد بلند نبود از سمت آشپزخانه میومد نمیدونم چرا ترسیدم گفتم شاید منصور بخواد مامانم رو اذیت کنه و در عین حال حشری هم بودم کنترلم دست خودم نبود نمیدونم چطور توصیفش کنم براتون گوشیمو برداشتم و به مامانم یه پیغام فرستادم
من : سلام ،مامان خونه یی
مامان: اره پسرم چطور
من : یه زنگ به من بزن من شارژ ندارم کارت دارم
مامان : باشه یه دقیقه صبر کن
منم گوشیم رو سایلنت بود که مامان زنگ زد تا گوشی رو برداشتم پرسیدم مامان چیزی شده چرا جیغ کشیدی که مامانم خندید گفت قربون پسرم برم که نگران مامانشه ولی حالم خوبه و بعد گوشی رو قطع کرد و یه پیغام برام فرستاد که نگران نباشم و هر چیزی شنیدم بیرون نیام منم قبول کردم .
یه چند دقیقه ای گذشته بود که صداهای ناله هایی خیلی ضعیف به گوشم خورد با این صدا ها حشرم بیشتر و بیشتر میشد و هر دقیقه صدای ناله های مامانم واضح تر تا اینکه با لمس کیرم کلی آب از من خارج شد ، اینقدر بد ارضا شدم که فشارم افتاده بود نمیتونستم از جام بلند شم و در همون حالت موندم نمیدونم چقدر طول کشید تا این که مامانم در اتاق منو زد گفت میتونم برم بیرون ، منم از جام بلند شدم ،هنوز هم ضعف داشتم تا در رو باز کردم دیدم مامانم با یه شورت و سوتین تو حال وایساده و داره چیزی میخوره منم رفتم کنارش یه سیب برداشتم شروع کردم خوردن کمی که حالم جا اومد پرسیدم چرا تو حال سکس میکردین ؟
مامان: نه عزیزم ما اولش تو حال بودیم کمی که ازش پذیرایی کردم رفتیم تو اتاق
من : مثل این که خیلی داشت بهتون حال میداد
مامان : با کمی خنده مگه قرار بود حال نده ؟
من : نه منظورم اینه که با این که اتاق ما نزدیک هم نیست ولی صدا تون شنیده میشد
مامان : وا خاک به سرم یعنی همه چیزارو شنیدی ؟
من : نه همشو ولی صدای ناله هات میومد ولی نه زیاد
مامان : ببخشید مامانی من باید در رو میبستم
من : ایرادی نداره که مامان خوشحالم که حال کردی
مامان : قربون پسرم برم که مامانشو درک میکنه
من :با خنده ، تو نباید قربون صدقم بری اون منصور باید تشکر کنه که من براش مکان جور کردم
مامان : در حالی که کمی رنگ و روش باز شده بود و میخندید ، اره والا
من : مامان راستی چرا جیغ زدی ؟
مامان : پشت به من کرد و گفت یه نگاه بندازی میفهمی
دیدم جای دست منصور رو لپ کون مامانم مونده و حسابی قرمز شده ، گفتم الهی دستش بشکنه ، مامانم گفت امروز خیلی حشری بود و وقتی که خیلی حشری میشه از این کارا میکنه ، البته تقصیر خودم هم بود من وقتی اومد تو و حالش رو دیدم نباید میرفتم تو اشپزخونه و ازش پذیرایی میکردم . پرسیدم مامان چی شد عکس گرفتی گفت نه شرمنده نشد ، گفتم تو که قول دادی ، گفت شرمنده مامانی گفتم عیبی نداره همین قدر که حال کردی برام بسه مامانم اومد بوسم کرد و گفت قربون پسرم برم که مامانشو اینقدر دوست داره و بعد گفت من میرم یه دوش بگیرم تو هم حاضر شو میخوایم بریم تا شب بیرون بگردیم البته اگه دلت میخواد من با اینکه بی حال بودم ولی قبول کردم .
خلاصه اون روز رفتیم بیرون جمعه بود و بیشتر جاها بسته بود فقط رستوران ها و بعضی مغازه ها باز بودن ، دور دور کردیم و بعدشم شام رفتیم یه رستوران خوب شام خوردیم ، من خیلی زیاد خورده بودم و سنگین شده بودم برا همینم به مامانم گفتم میرم عقب ماشین دراز میکشم ، مامانم گفت ای شکمو مجبور بودی اینقدر بخوری ؟ من گفتم خوشمزه بود کمی زیاده روی کردم اونم گفت عیبی نداره برو عقب داز بکش ، خلاصه سوار شدیم من کمی چرتم گرفته بود و چشمام گرم شده بود که صدای بوق یه ماشین چند مرتبه به گوشم خورد .
سرم رو کمی بلند کردم ببینم کیه دیدم یه ماشین شاسی بلند افتاده دنبالمون و هی بوق میزنه ول کن هم نیست . به مامانم گفتم این چی میخواد مامانم گفت بابا دیوانه ست نمیدونم چی میخواد . گفتم مامانی دیده خوشگلی میخواد مختو بزنه گفت نه بابا چیم خوشگله ،‌گفتم مامان اگه خوشگل نبودی طرف با اون ماشین مدل بالا دنبالت راه نمی افتاد تو همین حرفا بودیم که خوردیم به ترافیک یارو تو ترافیک هم بیخیال نمیشد. من عقب دراز کشیده بودم و شیشه ها هم کمی حالت دودی داشت یارو منو ندیده بود .
خلاصه مامانم کلافه شده بود هم ترافیک هم این یارو ول کن نبود، من که دیدم اینجوریه گفتم مامان بیا یکمی سر کارش بزاریم بخندیم مامانم گفت من حوصله ندارم منم کمی خودمو لوس کردم اونم قبول کرد و شیشه رو داد پایین طرف هم اومد کنار ماشین ما و شروع کردن
مامان : چی میخوای آقای محترم چرا بوق میزنی ؟چرا مزاحمت ایجاد میکنی ؟
طرف: ببخشید خانوم محترم قسط مزاحمت نداشتم و معذرت میخوام که شما رو ناراحت کردم
مامان : آقا شما دوساعته دنبال من راه افتادی و داری بوق میزنی و میگی قسط مزاحمت نداری
طرف: باز هم از شما معذرت میخوام ، من مهران هستم و از شما خوشم اومده این هم کارت منه من ادمه بی سروپایی نیستم که تو خیابون ها دور بگردم و مزاحم مردم بشم اصلا این کار ها به سن و سال من نمیخوره ، خواهش میکنم این کارت منو داشته باشین اگه خواستی یه زنگ بزنین باهم بیشتر اشنا شیم مامانم کارت طرف را گرفت و شیشه رو داد بالا
به مامانم گفتم چی شد قرار بود سر به سرش بزاری مامانم گفت ول کن گناه داره مزاحم نبود بنده خدا خیلی محترم بود دلم نیومد ازارش بدم .
خلاصه رفتیم خونه و من تخت گرفتم خوابیدم و فرداش رفتم مدرسه ، چند روزی همینجوری گذشت تا اینکه دوباره من یه هوس کردم یه حالی به کونم بدم خونه تنها بودم تو لپ تاپم سوپر داشتم رفتم از تو یخچال خیار بردارم که یاد همون چیزی که مامانم استفاده کرده بود افتادم رفتم تو اتاقش هرچی گشتم پیدا نکردم به مامانم زنگ زدم هنوز سرکار بود پرسیدم اون چیزه کجاست (جای براش های آرایشی) مامانم پرسید شیطون میخوای چیکار گفتم خودت بهتر میدونی ، گفت عزیزم دست نگه دار میام خونه برات سوپرایز دارم ، پرسیدم چیه گفت وقتی اومدم میفهمی عجله نکن ،منم گفتم باشه و رفتم یه دوش گرفتم تا حشرم بپره از سرم .
خلاصه صبر کردم تا مامانم اومد ،سلام و احوالپرسی کردیم مامانم رفت لباساشو عوض کرد برگشت ، دیدم رفتارش عادیه و هیچ خبری از سورپرایز نیست .پرسیدم مامان من منتظرم ها
مامان : منتظر چی عزیزم
من : مگه نگفتی برام سورپرایز داری
مامان : اهان بله ولی صبر کن بعد شام
من : حداقل بگو چی هست این سورپرایزی که میگی
مامان : اگه بگم که سورپرایز نمیشه که
من : مامان تروخدا دار از فضولی میمیرم
مامان : یه راهنمایی میکنم اگه تونستی حدس بزن ولی سه تا شانس بیشتر نداری اگه درست حدس نزدی تا شب باید صبر کنی باشه ؟
من : باشه مامانی
مامان : همونیه که ازم خواستی برات بخرم
من : پلی استیشن
مامان : نه
من : موتور
مامان : نخیر، فقط یه حدس دیگه داری خنگه
من : گوشی یا تبلت جدید
مامان : نه خنگه مگه پولم زیادی کرده ، الان هم پسر خوبی باش بیا کمی کمک کن تا غذا درست کنیم بخوریم تا بهت بگم
من کلی تو فکر بودم که چی میتونه باشه ولی هیچی به فکرم نمیرسید .
با مامانم رفتیم تو اشپزخونه که غذا درست کنیم مامانم هی خودشو بهم میمالید یا دست به کونم میزد ، منم داشتم هوس میکردم
بهش گفتم مامان نکن دارم هوس میکنم که مامانم خندید و گفت چه بهتر، من که دیگه داشت اعصابم خورد میشد گفتم ول کن بابا همش داری ضد حال میزنی میخوای اذیتم کنی اصلا میرم تو اتاقم تو هم خودت آشپزی کن!
مامانم گفت هر جور خودت میخوای ولی اگه بری از سورپرایز خبری نیست ها ، گفتم نخواستم اصلا ، که مامانم گفت اه چقدر بی ذوقی صبر کن همش یکی دو ساعت دیگه مونده بعد شام بهت میگم منم قبول کردم ولی مامانم همچنان داشت منو میمالید.
خلاصه شام رو خوردیم کمی استراحت کردیم که مامانم گفت برو خودتو خوب بشور و خالی کن بیا تو اتاق من گفتم سورپرایزت همین بود ؟
مامان : اه چقدر عجولی پسرم
خلاصه رفتم همونجوری که مامانم یادم داده بود خودمو تمیز کردم و رفتم تو اتاق ، تا در رو باز کردم و مامانم رو دیدم شوکه شدم . مامانم با یه شورت و کرست مشکی و یه دونه از این کیر مصنوعی ها (دیلدو) که با کمربند مخصوص به کمرش بسته بود مامانم که دید من چشمام گرد شده پرسید از سورپرایزت راضی هستی ؟
من : مامان اینو از کجا پیدا کردی ؟ مگه از اینا تو ایران هم پیدا میشه ؟
مامان : تو به اون کاری نداشته باش ! سورپرایز شدی یا نه ؟ خوشت میاد ازش ؟
من : اره بابا سورپرایز چیه من کاملا شوکه شدم اصلا انتظار همچین چیزی رو نداشتم .
مامان : بیا رو تخت ببین کدوم رو میخوای
من : مگه بازم هست ؟
من رفتم رو تخت مامانم یه جعبه رو باز کرد توش ۵ تا دیگه دیلدو بود با اندازه های متفاوت.
مامان: کدومش رو میخوای امتحان کنیم ؟
من : منم یه دونش رو انتخاب کردم دیدم روش زده عدد۲ گفتم این خوبه (تقریبا ۱۵سانت بود و کلفتیش هم خوب بود)
مامانم : من شماره یکش رو هم نمیتونم اونوقت تو از شماره دو شروع میکنی ؟
من: راست میگی مامان! یعنی تا حالا کون ندادی به منصور ؟
مامان: دیوونه شدی من میگم شماره یک این رو نمیتونم اون وقت کیر منصور رو بتونم
من: مامان ،من که کیر منصور رو ندیدم از کجا بفهمم که اندازش چقدره
مامان : مال اون اندازه شماره ۴ اینه
رفتم شماره ۴ رو دیدم تقریبا ۱۸ سانت ولی خیلی کلفت بود
من : مامان راست میگی اینکه خیلی کلفته خوب کاری کردی ندادی منم باشم جر میخورم با این
مامان : نگو اینجوری میترسم
من : مگه میخوای بهش کون بدی مامان ؟
مامان : راستشو بخوای اینارو منصور برام پیدا کرده ، هفته قبل که بهم گفتی منم به منصور گفتم اونم اینارو برام اورد گفت به یه شرط اینارو بهم میده اونم این که خودمو با اینا آماده کنم بهش از پشت بدم
من: مامان اگه نمیخوای همین فردا برو پسش بده ، نمیخام به خاطر من مثل قبلا های من درد بکشی
مامان: نه پسرم من اگه نخوام اون هیچ کاری نمیتونه بکنه ، حالا به جای این حرفا اگه دلت میخواد بیا دراز بکش.
من رفتم جلو مامانم لخت شدم و دراز کشیدم مامانم شروع کرد با روان کننده و انگشت منو باز کردن بعدم گوشیش رو بهم داد گفت رمزش رو که میدونی بازش کن پرسیدم چرا گفت بهت یه قولی داده بودم برو تو گالری ببین ولی قول بده جنبش رو داشته باشی و ناراحت نشی .
گفتم مامان من خودم خواستم که اون بیاد این جا میدونستم براچی میاد و موافقت کردم پس چرا الان ناراحت بشم و آروم پاش که کنارم بود رو بوس کردم و گفتم خیلی دوستت دارم مامان .
گوشی را باز کردم رفتم داخل گالری کمی بالا پایین کردم تا بالاخره پیدا کردم باورم نمیشد کیر منصور از شمار ۴ دیلدوها هم کلفت تر بود . گفتم مامان تو واقعا حق داشتی اون روز جیغ بزنی و ناله کنی این خیلی کلفته .
من داشتم به عکس کیر منصور نگاه میکردم و مامانم با کون من ور میرفت که مامانم گفت اماده ای منم گفتم بله مامانی .
مامانم شروع کرد داخل کردن دیلدو (دیلدو یه حالت حرمی مانند داشت سرش نازک بود و انتهاش کلفت تر میشد )
همین که کمی داخل کرد من کمی دردم اومد و مامانم همون جا نگه داشت یکمی نگه داشت و شروع کرد همون قدر رو عقب و جلو کردن منم برام کمی عادی شده بود ولی کمی درد داشتم .
پرسیدم مامان همین یه عکس رو داری که با کمی مکث گفت اره
پرسیدم چرا با مکث جواب دادی جون من اگه بازم هست بگو ،مامانم گفت همین یه دونه بود ، گفتم بگو جون نیما فقط همین رو داری که مامانم گفت از دست تو من چیکار کنم چرا قسم میدی ؟
گفتم دیدی بازم داری گفت عکس نیست گفتم چه بهتر خندید گفت خیلی دیوونه ای منم گفتم تو داری منو میکنی اونوقت من دیوونم که بازم خندید .
من : مامان پس چرا هرچی میگردم پیداش نمیکنم همه گالری تو زیرو رو کردم
مامان : اونو مخفی کردم و قفل داره
من: بابا تکنولوژی ،بابا جیمزباند حالا کجا هست ؟
مامان : منصور یادم داده اون فیلم سوپر زیاد داره همه رو قفل میکنه زنش نبینه چون زنش خیلی مذهبیه.
خلاصه گفت فیلم کجاست سه چهار تا فیلم بود یکیش رو باز کردم دیدم فیلم سوپر هست ، گفتم مامان سرکار گذاشتی منو اینکه فیلم سوپره گفت نه دیوونه فقط یکیش مال منه بقیش سوپره اون هارو هم منصور فرستاده .
خلاصه فیلم دومی رو که پلی کردم مال مامانم بود منصور تازه میخواست کیرشو بزاره تو کس مامانم همین که کرد داخل مامانم یه جیغ کوچیک کشید من که این صحنه رو دیدم حشرم از ۰ به ۱۰۰ رسید و خودمو دادم عقب و دیلدو تا آخر رفت داخل منم یا اخی گفتم و در همون حالت آبم اومد و ریخت رو تخت اونم به مقدار خیلی زیاد و بعد شل شدم و افتادم رو تخت و دیلدو درآمد .
مامانم گفت چرا این کارو کردی نمیگی جر میخوری کار دستمون میدی ، منم گفتم دست خودم نبود وقتی فیلمو دیدم یه هو حشرم زد بالا ، گفت خیلی دیوونه ای حالا حال کردی گفتم بله .
مامانم پرسید از فیلم دادنم ناراحت نشدی گفتم بسه دیگه مامان ناراحت که نشدم هیچی خیلی هم خوشحال شدم وقتی دیدم داری حال میکنی و گوشیشو برداشتم ادامه فیلمو تماشا کردم گفتم مامان تو از ۱۰۰۰ تا از اون زنهای توی فیلم سوپر هم سکسی تری مامانم خندید و گفت بسه بسه نمیخواد هندونه بزاری گفتم هندوانه چیه اصلا اگه این فیلمت رو برام بفرستی همه فیلم سوپر هایی که دارم تو لپ تاپم رو پاک میکنم گفت برو دیوونه منم رفتم لپ تاپم رو اوردم جلو چشمش همرو پاک کردم بعد هم ازش خواهش کردم فیلم رو برام بفرسته و اونم با کلی خواهش و تمنا برام فرستاد ولی خیلی بهم تذکر داد که مواظب باشم خلاصه
از اون روز به بعد من و مامانم خیلی با هم راحت شدیم و بیشتر وقت ها تو خونه با شورت و یا لخت میگشتیم و تمرینات مامانم هم با کمک من شروع شد برا سکس از عقب که واقعا کون مامانم خیلی تنگ بود و خیلی درد کشید …………

امیدوارم که از این قسمت هم خوش تون بیاد و مثل لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه منو با لایک ها و نظرات خوب ساپورت کنید
اگه نظرات خوب بود داستان باز کردن کون مامانم و رابطه جدید شو با کاوه همون راننده شاستی بلند براتون مینویسم

ادامه…

نوشته: نیما

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها