داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دانلود فیلترشکن oblivion برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
داتلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

دانلود فیلترشکن MAHSANG برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
دانلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

شورت مهتاب خواهرزنم

درود
من پویش چند سالی هست ازدواج کردم
یک خواهرزن دارم از خانومم مهسا کوچیکتره و دو بار ازدواج کرده و الان هم مجرده خیلی رابطه همسرم باهاش خوبه و همیشه با ماست من برای اولین بار که رفتم سر قرار با همسرم دیدمش خوشم اومد ازش
اما بعد از ازدوج دیگه مثل خواهرزنم بود تا اینکه چند بار خونموم که بود به بدنش نگاه کردم و حسم بهش عوض شد باز تا اینکه چند بار رفتیم خونش و با بالباس های راحت دیدمش و حتی شورتش از زیر دامن پیدا بود
و من دنبال شورتش بودم تا این که به من گفت برو حمام پویش جان من گفتم نه خوبم گفت نه برو سرحال بیایی منم گفتم نکنه بو میدم قبول کردم
رفتم حمام درو بستم دیدم پشت در شورت مشکی بود برداشتم دیدم گرمه فهمیدم واسه خواهرزنم مهتاب دلم ریخت پایین و بو کردم بوی کس مهتاب داشتم دیونه میشدم باهاش جق زدم ابمو ریختم وسطش یهو دیدم خیلی ابه شوکه شدم گرفتم زیر اب خیس شد شستمش و اویزونش کردم
اومدم بیرون پر استرس مهتاب رفت تا حمام اب بگیره دیدم شورتش چلونده ابشو داره میبره بالکن
اونشب همش در مورد حمام میپرسید منم خجالت میکشیدم
فهمیدم که فهمیده
بعد از چند ماه اومد خونمون و چند روز موند ظهر بود گفت من برم تو اتاق بخوابم
شب شام خوردیم خوابیدیم خواستم شلوارک بپوشم دیدم تو جیبش یه جیزی هست فک کردم جوراب در اوردم دیدم یه شورت قرمز
بردم بندازم تو رخت چرکا دیدم روش یه کاغذه نوشته دلش تنگ شده نفهیدم چیه بردم تو دستشویی دیدم دست خط مهتاب اما تو شورت مهسا بعد دیدم شورت کوچیک تره فهمیدم واسه مهتاب زو کردمش تو سقف دستشویی
زدم بیرون رتفتم تو رخت خواب حشری شدم تا صبح مهسا رو کردم تا تموم شد دیدم یکی رفت دستشویی رفتم اب بخورم مهتاب از دست شویی اود بیرون سرش و تکون داد زیر چشی خندید
منم یهو سینشو گرفتم از پشت هیچی نگقت و کونشو مالید به کیرم
منم سو استفاده کردم دستمو کردم لای پاهاش و کسشو مالیدم
اروم گفت بعدا برو بخواب
چند روز بعد زنگ زد گفت ایفمنون خراب شده رفتم خونش تا درو وا کرد اینقدر حشری بودم لبو گرفتم پشت در مالیدم با عجله هر دو لباس در اوردم تا تونستم کردم ۳ بر ارضا شدم اما دیگه تا حالا نشده اما هر بار میبینمش دلم واسش تنگ میشه 🥺

نوشته: پویش

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها