داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فانتزی های حقیقی زن وشوهر (۲)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

باعرض احترام آرش هستم پنجاه ویک سالم است با سحر خانمم که چهل و دو سالشه یکی از فانتزیهای تو رختخواب را چند روز قبل گذاشتم و حالا فانتزی بعدی امیدوارم باخواندن این خاطره لحظاتی شما هم لذت ببرید
من آرش با زنم سحر تو رختخوابیم و اینهم بقیه ماجرا
آرش : (دستش رو کون گوشتی سحر است وبا حرکتی آروم لمبرای تپل سحر را دستمالی میکند)عزیزم دوست داشتی امشب از کون میکردمت ؟خیلی وقته کونت نذاشتم حیف نیست کون به این تنگی وسفیدی لذت کیر را تجربه نکند و من از ین کون ژله یی لذت نبرم
سحر :یعنی بیشتر دوستداری کونم بزاری؟ یا یکی جلوچشات کونمو جر بده؟
آرش :(حالا تقریبا یک بند انگشتش تو کون سحر بود)عزیزم من بیغیرت نیستم تا یکی جلو چشام کونت را جر بده اما دوست دارم کسی با حرمت واحترام خیلی عاشقانه بتپونه تو این کون تنگت تامن بادیدنش برم تو آسمونها از لذت بردن که کسی بیغیرت نمیشه
سحر 🙁 سوراخ کونش انگشت آرش را گاز گرفت)میدونم شوهر غیرتی لابد دوست داری رو سوراخ کونم تف کنی تا یارو بااحترام تا خایه بفرسه تو کونم.
آرش : افففف تف رو سوراخ کون تو و تف رو کیر اشکان
سحر :(در حال مالیدن کیر آرش)آها الان خوبشد دوستداری زنت را اشکان از کون بگاد(اشکان اسم راننده سحر است)
آرش:هیچوقت اين همه براي کون سفيدوتنگت حشري نشده بودم واز فاصله نزدیک ببینم اشکان با اون ماله بزرگش بزاره تو کون تنگت خیلی حال میده.
سحر که باحرف زدنم داره داغ ميشه وسوراخ کونش داره باز وبسته ميشه  شروع کرد کونشو تکون دادن وبا سوراخ کونش انگشتم راگازگرفتن… خيلي يواش گفت : آرش بااين حرفات دارم يک حالي ميشم…  سردم شده … منو بيشتربخودت فشاربده… واي که دارم ميميرم آرش… و ادامه میده… يادمه تودبيرستان بعضي بچه ها ميگفتن فلان دوستشون کونيه!!.. وقتي خوب ميپرسيدم ميگفتن يعني خيلي کون ميده !!.. اون موقع منظورشونوخوب درک نميکردم… ونميفهميدم ؟ يعني چي؟؟… حال …آرش يعني من بااين کارکه توباهام ميکني !! … کونی شدم؟…
آرش : عزيزم اين حرفا چيه ميزني؟… ما زن وشوهريم… چه ربطي داره… توبهتريني برا من …
سحر : عزیزم امشب دوست دارم اشکان جلو چشات کونمو پاره کنه وتوفقط نگاه کنی وجلق بزنی
آرش :عزیزم بریم جلو آینه ببینیم اشکان با کونت چکار میکنه
هر دو از تخت اومدیم پایین جلو آیینه میز توالت چون آینه کوچک بودصورت هامون پیدانبودفقط پاهین تنه هامون پیدا بود… خودمو بيشتر بهش چسبوندم وبالحن تحريک کننده اي … گفتم:ببین اشکان چطور از کون بغلت کرده وسینه های گنده ات تومشتاشه داره میمالونه وخودمو به کونش چسبوندم وسینه هاشو تو مشتام محکم میمالوندم،، سحر گفت عزیزم تو بهترین وباغیرت ترین شوهر دنیاهستی … وقتي سحر دولاشدو کونشو قنبل کرد ديدم اطراف سوراخ کونش قرمزه… کمي هم پفکي ورم کرده!!.. وتنگتر به نظر ميرسه، براي ليس زدن سوراخ کونش داغ شده بودم … براي اولين بارحريصانه شروع کردم بازبونم اونو ليس زدن!.. باهرليس دنيائي لذت ميبردم… وسحر باناله میگفت اشکان لیس بزن سوراخ کونمو جلو شوهر لاشی ام لیس بزن ومن با گفته های سحر وازاينکه کون زنم گشاد نشده وهنوز مانند ايام دختريش تنگ وداغه ، خيلي حال ميکردم … وخيلي خوشحال بودم!.. بعدازچند ليس بلند نوک زبونمو فشاردادم توسوراخ کونش !.سحر خیلی حشری شده بود گفت اشکان زبونت رافشار بده تو سوراخم اففففففف شوهر بیغیرت نگاه کن سوراخ کون زنت را جلو چشات لیس میزنه افففف لاشی نگاه کن،بااین حرفهایش کلی حال میکردم باتماس زبونم رو سوراخش … ماهيجه حلقه کونش باز وبسته میشدهمينطورکه زبونموفشارميدادم اونم بازي کردنشوادامه داد… صداي ناله سحر بلندشد (طوری اشکان اشکان میگفت که فکر میکردم الان برایتی اشکان داره از کون میکندش)
اشکان اشکان کونم مال تست … اوه…اوخ… من هم لمبراشو باز کردم ویک تف آبدار رو سوراخ تنگش انداختم کیرمو رو سوراخش تنظیم کردم و با فشار …آروم…آروم کيرمو تا خايه کردم توکون تنگ وداغش … واي…به سحر. گفتم اشکان کیرش تاخایه تو کونته،سحر بیشتر حشری شده بود فریادمیزد اشکان تاخایه بتپون تو کونم بزار آرش بیغیرت نگاه کنه وحالشو ببره. سرتاسرکونش دل ميزد حس کردم جداره وغشاء کونش مثل يک کاندوم روکيرم کشيده شده … وماهيچه حلقوي وسط کونش سفت کمرکيرمو گرفته … اومدم تلمبه بزنم ولي سحرسفت کونشو بهم چسبوند و… گفت : نه تکون نخور…اوف… بزارهمين جا باشه… تکون نخور… گيرکرده!!.. … خيلي بازشدم…!!.. اوه… درد داره ولي خوبه!!.. اشکان سفت بهم بچسب… سفت … …آهان… منوبکش طرف خودت… يک کم شکافشو باز کن تالبه ش بيادبيرون!.. پاهامو باز ميکنم …اونو بيشتر بکن تو… واي … چه… درد خوبي !.. آهان … دارم وا ميشم… اوه دارم ازلذت ميميرم… آرش خوبه؟ خوشت مياد؟…ترتیب کون زنت را میده!!!.. اوه… چرا گيرکرده وتکون نميخوره؟… من دارم يه حالي ميشم؟!!.. من هم از لذت وشهوت دست کمي ازاونداشتم… دل زدن وبازي کردن ماهيچه حلقوي کونش ازيک طرف وحالت مکندگي کونش از طرف ديگه کيرمو به حد اعلي کلفتي رسانده بود تمامي پوسته دروني کونش به کيرم چسبيده و قفل کرده بود … داغ داغ…اين داغي وگرمي کونش تمام وجودمو ميسوزوند… ولذت بهم ميداد… دستامو دور شکم صاف ونرمش حلقه کرده بودم وسفت بطرف خودم وکيرم کشيده بودم وتکون نميخوردم… هردومون همونطور وتوهمون حالت بي حرکت مونده بوديم وحال ميکرديم… نميدونم چه مدت تواون حالت مونده بوديم؟…فقط میگفت اشکان اشکان کونمو باز کردی دیدم عضله های جدار کونش دل دل میزد فهمیدم به ارگاسم رسیده و من هم آبموبا شدت تو کونش خالی کردم…
دوستان گلم اگر دوست دارید باز هم بنویسم لطفا با کمنت های زیبا بمن بنویسید تا در آینده هم باخواندن فانتزی هایم از کس وکون زنم لذت ببرید.

ادامه…

نوشته: آرش غیرتی

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها