داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سکس های فتیشی من و همسرم

من 32 سالمه و همسرم 30 سالشه…همدیگرو دوست داشتیم که ازدواج کردیم که تقریبا 6 سال از ازدواجمون میگذرد…بهتر است که بگویم فانتزی من از دو سال بعد از ازدواج شروع شد .البته همون فانتزی هم تا به حال به قوت خودش باقی است…از همان روزای اولی که فانتزیهام شروع شد 4 سال میگذرد…در دو سال اول ازدواجمون هر نوع سکسی را امتحان کرده بودیم .نمیخوام زیاد حاشیه برم …منظورم اون سکسهاییست که تو کانالهای ماهواره ای به وفور یافت میشه…بعد از ان دوسال و خواندن خیلی از داستانهای سکس اینباره زره زره سکسم از حالت پانتومیم و صامت خارج شد و هر روز و هر شب که میگذشت فانتزیهای صداداری به سکسمون اضافه میشد.البته قبلش اضافه کنم که من و همسرم سکس فتیش را هم دوست داریم .گفتم که اغلب سکسها اعم از رمانتیک.با انواع لباس خواب.سکس خشن.و…را امتحان کرده بودیم…ولی فتیش را الان هم خیلی انجام میدیم …من موقع ارضا شدن اختیارم را از دست میدهم و همسرم موقعی که من میخوام ارضا بشم در حمام کسش را بالای سینه و صورتم نگه میدارد و ابیاریش میکند…بگذریم…گفتم که فانتزیهام صدادار واسم دار شده بود به این طریق که اینبار موقع سکس مثلا روز قبلش اداره ای یا دکتری یا بانکی که با همسرم رفته بودیم واغلب میشناختیمیشون .در مورد اونا حرف میزدیم…یادمه دو سال یه دکتر از همه جا بیخبر زنان که سنش هم حدود 42 سالی بود و خیلی خوشتیپ بود را سوژه سکسمون کرده بودیم که الان دکتر اینجا بود و جرت میداد و هر بار زنم با داد زدنش کوشم را کر میکرد…تا همین الان هم که یه گوشی واسش خریدم و ویچت و تانگو را نصب کرده بهش گفتم با هرکی میخوای حرف بزن و اگه خواستی با تانگو بعضی جاهاتو به دوستانت نشون بده تا واسه سکس سوژه داشته باشیم…یه رفیق دارم که فکر میکنم تو کف زنمه زنم موقع سکس دوست داره در مورد اون حرف بزنم.که تا میگم دوستم کیرشو الان گذاشته تو کست وداره جرت میده. زنم ارضا میشه…دوستان از طریق این سایتهای مثل انجمن کیر تو کس و یه کانال ماهواره ای هم هست به اسم یوروتیک با خیلیها در مورد زنامون صحبت کردیم که سکس ضربدری انجام بدیم ولی راستشو بخواهید هنوز نتونستیم…لطفا راهنمایی کنید که چه طور یه زن و شوهر مورد اطمینان گیر بیارم…ادامه داره

نوشته:‌ متین

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها