داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

شیطونی های خانوم دوستم

این داستان واقعیه یه کم پیاز داغشو زیاد کردم یه جاهایی که بیشتر حال بده بهتون. اسما مستعار هستن
یه کم طولانیه خواستم دو قسمتش کنم دیدم نمیشه

رامین هستم 26 ساله
مجردم
هیکلم خوبه نسبتا ( سیکس پک نه ولی چون 6 7 ساله فیتنس کار میکنم رو فرمم)
فیسم معمولیه و قدم 188
یه نمه آدم هیزی هستم

بهار سال 98 به واسطه رفیقم پویان دعوت شدم مهمونی خونه رفیق اون رضا
من با پویان و خانومش هانیه میونه خوبی دارم
پویان 28 سالشه مثل داداشمه هانیه هم 24 سالشه مثل زن داداشمه ولی زن داداشی که یه سری فاز ریز دارم روش
یا اونم دنبال کرم ریختنه یا واقعا تو این باغا نیست و فقط از روی راحتی باهام تا این حد راحته

به خودم رسیدم و عطر و لباس خوب و آماده شدم با ماشین رفتم خونه پویان
قرار بود محسن که از دوستای مشترک رضا و پویانه با خانومش بیاد خونه اونا از اونجا با یه ماشین بریم

رسیدم هانیه اومد درو باز کرد

سلام هانیه
سلام رامین جون خوبی؟ خوش اومدی بیا تو عزیزم
(جون و عزیزمی که گفت منو یاد ریختنایی انداخت که یه وقتایی دور از چشم پویان وجود داشت. من کفشامو دراوردم رفتم تو و به هانیه دست دادم. هانیه یه لگ ذغالی فاق کوتاه پاش بود با تاپ توسی. بعضی وقتا شلواراشو میکشید بالا و میچسبید به کسش و من حشرم میزد بالا از تصورش چون کاملا شکل کسش رو میدونستم چطوریه از بس از رو شلوارای تنگ و نازکی که کشیده بود بالا دیده بودمش توی این 1 سال آشنایی و ازدواجشون. از استخر با شلوارک استرچ بدون شورت بگیرید تا بلوز شلوارای راحتی تو خونش)
مرسی قربودن برم تو خوبی عزیزم؟ پویان کو؟
داره آماده میشه تو اتاقه
(اومد دولا شه کفشای منو برداره از جلوی در بیاره تو که کش اومدن لگش روی کونش رو دیدم و متوجه شدم شورت پاش نیست. بعد صاف که وایساد من بغلش کردم و روبوسی کردیم با هم مثل وقتای دیگه ای که پویان اون اطراف نیست گرفتمش تو بغلم و دو تا بوس روی لپاش گذاشتم)
پویان تو اتاقه برو بشین برات یه چیزی بیارم بخور
باشه عزیز دلم

من رفتم توی سالن و بلند سلام کردم به پویان و اون جواب داد و اومد و حال احوال و روبوسی و نشستیم
هانیه رفته بود تو اتاق 2 دقیقه بعد اومد بیرون
دقت کردم دیدم خط شورتش از روی لگ مشخصه رو کونش متوجه شدم رفته شورت بپوشه بیاد
همین کارا رو میکرد که پیش خودم میگفتم کرم داره
آخه تو که میخوای شورت بپوشی چرا قبل اینکه من بیام نپوشیده بودی و تا پویان خواست بیاد پوشیدی؟

یه چای خوردیم و محسن و خانومش اومدن و معرفی و احوال پرسی بعدم راه افتادیم بریم
با ماشین پویان میخواستیم بریم
موقع سوار شدن به ماشین هانیه گفت رامین شما بشین جلو
من گفتم نه هانیه راحت باش من عقب راحتم و رفتم نشستم عقب
شروع کرد هانیه به اصرار به محسن که اون بشینه جلو و پویان هم توی تارف همراهی کرد که محسن نشست جلو و من شصتم خبردار شد

هانیه اومد نشست کنار من و زهره (همسر محسن) هم نشست اونور
اولش با فاصله نشست و منم عادی نشسته بودم
یواش یواش فاصله مون توی مسیر کمتر میشد و اون کلا رو به زهره نشسته بود تقریبا پشتش به من بود
شورتش از پشت از بالای لگ بیرون بود و از زیر مانتوی نازکی که تنش بود پوست و شورتش مشخص بود
دیگه تقریبا کونش رو چسبونده بود به من و من داشتم حال میکردم
سرم تو گوشی بود و آرنجمو از کنار چسبونده بودم به بالای کونش

کلا یه وقتایی بهم حال میداد هانیه ولی هیچوقت علنی نبود منم تو ذهن خودم یه رابطه یواشکی غیر علنی یا چیزی رو شکل داده بود که اصلا اون فاز نداره و از روی راحتیش اینطوریه
منم خب داشتم حال میکردم واسه خودم و سعی میکردم فکر کنم این رابطه یواشکی غیر علنیه است و خیلی هیجان داشت

تا رسیدن به خونه رضا من همونطوری توی کون هانیه سهیم بودم و حال کردم تا رسیدیم و ناراحت از اینکه اه تموم شد ولی طولی نکشید که رفتیم توی آسانسور
وایساده بودیم 5 تایی تو آسانسور تنگ
هانیه مانتوی جلو بازشو ول کرده بود که من متوجه خیسی کوچولوی روی کسش شدم
چشم تو چشم کردم باهاش بعد زمانی که داشت نگاهم میکرد من صاف نگاهمو بردم سمت کسش که متوجه شد و مانتوشو با دست جمع کرد تا رسیدیم بالا

سلام و احوال پرسی و هانیه زود رفت تو اتاق و با یه ساپورت تنگ و نازک برمودا اومد و سویشرت رو از آستین بسته بود دور کمرش و آستیناش از جلو آویزون بود رو کسش

مشغول بازی و مشروب شدیم که همه دیگه گرم بودن ولی من زیاد مشروب نمیخورم کلا اهلش نیستم چون بدنسازم و خوب نیست فقط واسه اینکه بقیه نگن فازم کیریه 2 تا پیک خوردم و همونا رو تا ته داشتم ریز ریز میخوردم

هانیه پاشد دست پویان رو گرفت بلندش کرد شروع کردن به رقصیدن معلوم بود جفتشون مست شدن
رضا هم موزیکو زیاد کرد این 3 تا زوج پاشدن به رقصیدن منم نشستم واسه خودم
هانیه اومد بلندم کرد 3 تایی با پویان یه کم رقصیدیم
پویان داشت نفس نفس میزد رفت افتاد رو کاناپه و داشت واسه خودش پیک میریخت

من و هانیه خیلی موجه و اوکی داشتیم میرقصیدیم که یهو صحنه ای که دیدم بی اندازه حشریم کرد
آستینای سویشرت تکون میخورد و از روی کسش میرفت اونور هی
دیدم ساپورت هانیه رفته بین کسش و مثل قلب افتاده بیرون
پویان دوباره بهمون ملحق شد و رقصیدیم یه کم دیگه وقتی دوباره رفت من نقشه شومی که داشتم رو پیاده کردم

هانیه گرمت نیست تو؟
آخ چرا سرویس شدم
(سویشرتشو دراورد و اون صحنه ای که گفتم با فاصله کم جلوم بود و میرقصیدیم)

پویان که دیگه از دست رفته بود و مست پاتیل بود
منم از فرصت استفاده کردم و شروع کردم با هانیه نزدیک شدن و رقصیدن
دستم بالای کونش بود چسبونده بودمش به خودم اونم دیوونه وار میرقصید
یواش یواش دستمو میمالوندم روی کونش و دیدم اعتراض نمیکنه و همونطوری داره میرقصه
حواسم کامل به پویان هم بود و فانتزی هیجان انگیزم داشت واقعی میشد
مگه چند بار از این فرصتا پیش میاد
از جلو چسبوندمش به خودم کیر راست شدم روی کسش قرار گرفت
کسشو مالوند رو کیرم و رفت وسط اون قلبی که گفتم
بازم تخم نمیکردم کاری بکنم خودم
رقص چسبیده به من و مالوندن کسش رو کیرم و عرق و نفس نفس و حرارت و دست من که رسما یه لپ کونش رو کامل توی پنجه گرفته بودم

یهو دیدم دوید سمت دستشویی فهمیدم زیاد خورده میخواد بزنه
پویان که کلا تو یه عالم دیگه بود
محسن و زهره تو اتاق بودن با هم
رضا و زنش هم میرقصیدن واسه خودشون اونور

رفتم دستشویی دنبالش
در دستشویی باز بود
در زدم رفتم تو دیدم گوه زده به کل توالت و اطرافش

شیلنگو ورداشتم شستم اونم همونطوری دولا شده بود روی روشویی داشت تگری میزد
اونجا رو شستم تمیز شد رفتم پشت سرش وایسادم نوازشش میکردم میگفتم چیزی نیست اوکی میشی

از پشت پایین رون پامو چسبونده بودم به لای کونش
با یه دست پشتت گردنشو نوازش میکردم با اونیکی دست زیر شکمشو ماساژ میدادم
صورتمو برده بودم نزدیک گوشش هی میگفتم چیزی نیست اوکی میشه راحت باش بالا بیار و دلداریش میدادم

بدون اینکه حواسم باشه حین دلداری و نوازش گوششو بوسیدم
برگشت رو بهم و بغلم کرد و شروع به خوردن لبام کرد
دیگه منم کسخلم زد بالا مثل حشرم و شروع کردم لب گرفتن و مالوندن
رفت سراغ شلوارم درش آورد و دولا شد روی سینک
ساپورتشو کشیدم پایین دیدم رودخونس
انقد خیس بود کسش که تا نصف لای رونش آبش رسیده بود
کیرمو کردم توش آروم و آهسته تلمبه زدم و دستمو گرفتم روی دهنش
5 دقیقه زدم یهو دیدم لرزید و از اطراف کسش آبش اومد بیرون روی کیرم
اولین بار بود یه زن رو اینطوری ارضا میکردم تا این سن خیلی برام هیجان انگیز و شهوت آور بود تو اون لحظه
نتونستم کنترل کنم و آبم با شدت پاشید تو کسش
یه لحظه انگار به عقل اومدم و به خودم اومدم کشیدم بیرون سریع

برگشت رو بهم دستشو انداخت رو سرشونم اومد تو بغلم و گفت مرسی که هستی خوشحالم پویان دوستی مثل تو داره که میتونم با خیال راحت باهات شیطونی کنم و تنوع طلبیمو ارضا کنم
بین خودمون بمونه همیشه باهاتم اوکی؟
من مثل خری بودم وسط کارخونه تیتاپ و از طرف دیگه پویان رفیقم بود تازه سر عقل اومده بودم انگار تا الان یادم نبود
قرار نبود اینطوری بشه یه سری شیطونی ریز بود که من همونم بیشتر فکر میکردم از سمت هانیه بی منظوره
گفتم کسخل نشو هانیه بدو بریم حالا الان یکی میاد
گفت کسخل تویی که فکر میکنی زهره و دنیا (زن رضا) نمیدونن من این مدلیم
عمرا کسی پاشو بزاره تو این دستشویی
شماره یه خط دیگه شو بهم داد و گفت این همه مدت آروم آروم سعی کردم نزدیک شم بهت ببینم میتونم اعتماد کنم یا نه. من جنده نیستم فقط تنوع طلبم و میخوام با یکی هم باشم که همیشه ببینمش و مال اونم باشم
با خیال راحت شیطونیامو بکنم
کسمو بدم
نه اینکه تو مترو و بازار شلوغ و اینور و اونور کس و کونو بسپرم به یه غریبه بماله خیسم کنه بعدم برم خونه چون نمیتونم اعتماد کنم
منم هنگ بودم و خوشحال و ترسیده و ناراحت
دیگه دیدم کار از کار گذشته ولی اگه ترسم بی مورد میبود که هیجان انگیز ترین فانتزی زندگیم به واقعیت پیوسته بود و حال میکردم دیگه رفاقتو به کیرم گرفته بودم
خلاصه پوشیدیم و مرتب کردیم و رفتیم بیرون از دستشویی که زهره با مانتوی هانیه جلوی در وایساده بود
مانتو رو داد به هانیه گفت خوش گذشت؟ هانیه گفت خفه شو معلومه که خوش گذشت. هماهنگه؟ زهره گفت آره شما برید
رفتیم دیدیم پویان رو تخت خوابش برده و بقیه هم میرقصن
رضا گفت گرفتین؟
زهره گفت آره گرفتن من میرم قرص رو بدم به آقا پویان بچه ها شما راحت باشین که اونجا فهمیدم قضیه چقد هماهنگ شده بوده
زهره به هانیه گفت توام بیا باهام
خلاصه اینا رفتن و بعدش که اومدن فهمیدم قضیه قرص بدحال شدن پویان نبوده و اورژانسی داد هانیه خورد

من چند روزی توی شوک بودم از این اتفاق و چند بار دیگه هم پیش اومد داستانایی بین من و هانیه و شیطونی که تا دلتون بخواد
بازم میام مینویسم در آینده

نوشته: رامین

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها