داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فانتزی و بیغیرتی من (۱)

با سلام خدمت دوستان عزیز
از وقتی داستان های شما رو میخونم یه حس عجیبی درونم متولد شده.
من حامد ۳۱ ساله از یکی از شهرهای استان فارس هستم.
۳ ساله که ازدواج کردم.
از زنم بگم ندا ۲۴ ساله سینه ۸۰ نسبتا سفید یه کون خوش فرم داره نه بزرگ نه کوچک با یه صورت زیبا و کشیده و خوشکل.
من خیلی دوست دارم زنم سکسی باشه مثلا لباس و شلوار سکسی بپوشه.اولش مخالفت میکرد فکر میکرد امتحانش میکنم چندبار موقع مشروب خوردن ازم پرسید میخواست مطمئن بشه ولی وقتی فهمید جدی میگم همراهیم کرد.کم کم ساپورت های نازک می‌پوشید با انتخاب من و مانتو کوتاه و هی کوتاه تر میشد داشتم لذت می‌میبردم از تیپ ندا.نزدیک عید نوروز بود به ندا گفتم بریم واسه عید بندرعباس که اونم موافقت کرد و ۴ روز قبل عید رفتیم.خیلی شلوغ بود و از کل ایران اومده بودن.یه روز صبح رفتیم خرید تا ظهر طول کشید بعد رفتیم نهار خوردیم بعد از ظهر یه ودکا گرفتیم با ندا شروع کردیم واسه خوردن.ساعتهای ۸ بود که حالمون توپ بود. یه خورده با ندا ور رفتم حسابی حشری شد سینه هاشو میخوردم و یک انگشتم توی کوسش بود یک انگشتم توی کونش.هی بهش میگفتم خوش میگذره میگفت عاااالیه بیا بکن زود تا بریم بیرون گفتم الان نه فقط میخوام باهات حال کنم بعد از نیم ساعت حشری کردن ندا بهش گفتم آماده شو بریم بیرون گفت تورو خدا بکن داغونم میخوام گفتم الان نه بعد میرسم خدمتت. اونم خنده ی حشری کرد و گفت میرم کیر واسه خودم جور میکنم تا حالت جا بیاد. گفتم اگه تونستی باشه. اونم گفت خودت میدونی خیلیا دنبالمن. گفتم آره آخه عروسکی. بازم خندید و رفت آماده شد یه ست سوتین صورتی وشومیز سفید با گل های آبی که خیلی کوتاه بود خط کونش مشخص بود که کون گرد و قشنگی داره پوشید که یقه هاش باز بود و یه ساپورت سفید و نازک و ارایش کم ولی خوشکل تا دیدمش بهش گفتم ندا مگه قرار دادن داری؟گفت خفه دوتا پیک بریز بزنیم بریم. ریختم زدیم رفتیم بازار. هتل امین کنار دریا بودیم نزدیک بازار. خیابونا خیلی شلوغ بود ندا گفت بریم توی دستفروشا لب دریا ببینیم جنسا رو رفتیم خیلی خیلی خیلی شلوغ بود جای راه رفتن نبود. به ندا گفتم ما که خوشیم بریم حال کنیم ندا گفت ای کسکش بیغیرت. خندیدیم و رفتیم داخل بعضی از مردها تا چشمشون به ندا می افتاد برمی‌گشتند تا کونش هم ببینن ولی نمیتونستن شلوغ بود چسبیده به هم راه میرفتیم یهو ندا برگشت گفت کیوتو از لای پاهام بردار حالمو خراب کردی خندیدم گفتم جووووون میخواااااااااااااااااام اونم خندید و رفتیم مسیر راه رفتن باریک بود اونایی که رد میشدن اینطرفیا رو دست مالی میکردن ندا کنار یه دستفروشی ایستاد و گفت شومیز قشنگی داره بخریم.گفتم باشه عزیزم. هم مست بودیم هم حشری. من کیرم شق بود و چشمهای ندا حشری مشخص بود. ما که ایستادیم دوتا مرد حدودا ۳۵ الی ۴۰ ساله هم یکی کنار ندا ایستاد یکی پشت سر ندا چون کنارش جا نبود دست راستش روی کون ندا بود و دست چپش روی شونه دوستش گذشته بودندا خم شد یه شومیز برداره تا قبل کرد کونش افتاد توی دست طرف.مرد فهمید میخاره.من بعضی وقتا زیر چشمی نگاه میکردم طرف داشت می‌مالید. مرد کم کم اومد پشت سر ندا فقط دیدم پشت سرشه و چسپیده بهش ندا فکر کرد منم وقتی نگاه کرد دید من کنارشم و یه مرد دیگست تا میخواست چشم غره بره بهش چشمک زدم بعد بهش گفتم این قشنگه و در گوشش گفتم حال کن ولی واسم تعریف کن چکار میکنه گفت اوکی. شومیز رو خریدیم و راه افتادیم و اونا هم پشت سر ما اومدن.
ادامه‌ دارد

نوشته: حامد

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها