داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

عشق تو ایستگاه اتوبوس

وقتی دستشو تو دست یه دختر دیگه دیدم گریه هام تبدیل به هق هق شدن خودمو از جلو چشماش دور کردم نمیخواستم اشکامو ببینه ولی قلبم داشت از تو سینم میزد بیرون خیلی بده عشق یه طرفه اخرش همین میشه …

۱۶ سالم بود بعد از هر تعطیلی از مدرسه به عشق دیدنش میرفتم دم اایستگاه اتوبوس خوشحال بودم که اون سال مامانم برام سرویس نگرفته بودن هی هر روز زیر چشمی نگاهش میکردم جذاب بود و خوش قیافه چشمای درشتی داشت گیرا بود شاید هر دختری رو به خودش جذب میکرد زنگهای تفریح میشستم رو میز معلم از پنجره نگاهش میکردم تا اینکه یه روز تصمیم گرفتم بهش زنگ بزنم شمارشو از رو مغازه اش برداشتم وقتی گفت الو دلم هری ریخت اولش حرف نزدم قطع کردم این تماس گرفتنها ادامه داشت تا اینکه باهاش حرف زدم بهش گفتم ازش خوشم میاد عاشقش شدم خندید و باهام یه قرار بیرون گذاشت رفتم دیدمش انگار اونم منو تو این مدت نگاه میکرده هواسش بهم بوده ااینو از تو حرفایش فهمیدم این خوشحالم میکرد همیشه به یه بهانه ایی با وجود سختگیری های مامانم میرفتم بیرون میدیدمش بعدها به مغرور بودنش پی بردم اینه تا یه چیزی میشد باید کلی منتشو می‌کشیدم تا اشتی کنه

یه روز مامانم اینا میخواستن برن عروسی منم طبق عادت نرفتم و بهش زنگ زدم که میتونه بیاد خونمون اونم از خدا خواسته سریع خخودشو رسوند یه چند دقیقه ایی حرف زدیم و به دفعه اروم اومد لبهامو بوسید شروع کرد به لب گرفتن منم که بدم نیومدهمراهیش کردم منو خوابوندو دستشو برد تو شلوارم شروع کرد مالیدن کسم خیس خیس شده بود همزمان لبهامو میخورد وایی چه حس خوبی بود حس من عشق بود، و حس اون سکس بهش گفتم ممکنه مامانم اینا برسن و اونم علیرغم میلش خداحافظی کرد و رفت بعد مدتی من رفتم خونشون بعد از کمی حرف زدن و مالیدن سینه هام اروم اروم شلوارمو در اورد من که دیگه خجالتم ریخته بود بیشتر همراهیش میکردم دوست داشتم با عشقم باشم دوسش داشتم آروم برم گردوندو کرم که کنار تختش بود انگار از قبل همه چیزو پیش بینی کرده بود اروم مالید پشتم و انگشتاشو کرد تو کونم هی عقب جلو میکردو با اون دستش سینه هامو میمالید یه دفعه اون کیرش و از شلوارش در اوردو اروم گذاشت پشتم هی اروم ار وم میکرد توی کونم داشتم میسوختم اشکام در اومده بود دیگه تحمل نداشتم اومدم خودمو بکشم جلو نذارم بیشتر بکنه که نذاشت محکم کمرمو گرفته بودو کرد تا ته توش دیگه سست شدم داشتم میسوختم ولی اون هی عقب جلو میکرد فهمید که دردم کمتر شده تندترش کرد من اشکام میومدو اون لذت میبرد تا اینکه ابش اومدو ریخت رو کمرم بغلم کردو بخاطر لذتی که بهش داره بودم ازم تشکر کرد این ماجرا ۲ سال ادامه داشت و فهمیده بود نقطه ضعفم چی هست برای اینکه ناراحتش نکنم باهاش سکس میکردم تا اینکه خانواده ام فهمیدن و خونمون محشر کبرا شد خود کشی کردم فقط اونومیخواستم ولی نشد اون نخواست که با من باشه بعدم اینطوریه براحتی تنهایم گذاشت ندیدمش تا روزی که فهمیدم اون دختر زنشه و تو زمانی که با من بوده با اون دخترم بوده بعدم باهاش ازدواج کرده ببخشید دوستان داستان خیلی سکسی نبود ’

نوشته: patti

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها