داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

اتوبوس هوس 6

صورت ماریا لحظه به لحظه داغ تر و سرخ تر می شد . خیلی خوشگل و ناز شده بود . دستمو گذاشته بودم رو سینه هاش ولی همین خوب نمی ذاشت تا لبامو خوب به لباش بچسبونم . این بار دستمو رو قسمت بالای صندلی قرار داده خودمو رو ماریا حرکت می دادم . کیرم رفته بود توی کس و حسابی در حال مانور دادن بود . . لبای داغ ماریا رو وقتی به لبام چسبوندم حس می کردم که دارم از آب زلال چشمه بهشت سیراب میشم . هر چند هرچه میکش می زدم بازم  دلم می خواست اون لباشو بچشم . دونه دونه لبای بالا و پایینشو بین دو تا لبام قرار داده میکش می زدم . یه حس خیلی خوبی رو در من به وجود می آورد . جااااااان چه عطر خوبی داشت موهای لخت و بلوند این دختر زیبا . آخرشم نفهمیدم رنگ اصلی موهاشونو . گاهی بلوند می شد گاهی شرابی و گاهی هم دورنگ ولی هر چه بود و هر کاری می کردن به صورت هر دو تاشون میومد .ولی هیشکدومشون به درد این نمی خوردند که باهاشون از دواج کنم . من یه زنی می خواستم که از اولش مال خودم باشه و تا به حال به کس دیگه ای هم کس نداده باشه . خب دیگه خصلت بیشتر ما مردا همینه دیگه . تازه اینا به یه کنار با هیشکدوم از این زنا نمیشه ساخت . هر چی هم اونا رو بکنی سیر بشو نیستند . ماریا پاهاشو داد هوا . یه پاشو گذاشت رو صندلی روبرویی و یه پای دیگه شو  بی اراده گذاشت رو پرده رو شیشه سمت چپش و یه لحظه کنارش داد .. -وای ماریا پاتو بذار پایین الان پدر ما رو در میارن . در عوض همون پا رو میون دو تا دستام قرار داده و با تسلط بیشتری کسشو بسته بودم به رگبار . -اوووووووووههههه نههههههه عزیزم عزیزم . ایمان . من فدای ایمانت .. -منم فدای توبشم ماریا جون . چقدر توپ و ناز و آبدار و مملی . مینا : من ممل تو نیستم ;/; -باز که شروع کردی . هردوتا تون ممل من هستین .  وقتی که یکی زیر کیر من قرار می گیره اون وقت سوپر ممل میشه . دلم می خواست اون کوس کوچولوی ماریا رو یه لقمه چپش کنم و بذارم توی دهنم ولی دیگه جای خیلی تنگی بود و بایدم زود تر می رفتیم . واسه همین سرعت کردنشو زیاد کردم . -ماریا یواش تر یواش تر الان گندش در میاد و خوب نیست و می ریزن اینجا خفت ما رو می گیرن . -چیکار کنم خوشم میاد دیگه . نمی تونم دست خودم نیست . -مینا دستتو بذار رو دهن ماریا می خوام رگباری کار کنم قال قضیه رو بکنم -چیه ایمان عجله داری مگه می خوای گوسفند قربونی کنی ;/; -اگه گوسفند قربونی کردن این قدر راحت بود که خیلی خوب بود . و غمی نداشتم . -یعنی گاییدن من این قدر غم انگیزه ;/; –مینا نمی خواد دستتو بذاری رو دهنش من خودم لباشو می بندم . لباشو یه بار دیگه با لبام بستم و با یه حالت ایستاده دستامو دور  اون صندلی که روش لمیده بود حلقه کرده و این بار با نیرویی دو برابر نیروی قبل کیرمو فرو می کردم توی کسش و خودمو رو به جلو حرکت می دادم . می دونستم از فشار ضربات کیر من به کسش بی اندازه لذت می بره . خیلی به خودش فشار می آورد و تو دهنی همش می خواست یه حرفی بزنه ولی من این اجازه رو بهش نمی دادم . ماریا رو اون زیر دیگه کشته بودم . صداش در نمیومد -ماریا ماریا جون حالت خوبه ;/; زنده ای ;/; .. نفس رو که می کشید . -آره زنده ام . تا وقتی که مینا زنده هست منم زنده ام . نترس . ولی بد جوری منو کشتی . ببینم نکنه به ما رسیدی آبت ته کشید یا این که رفت عقب . خیس عرق شده بودم -عزیزم حالا ما تا تو رو ار گاسم نکرده نخواستیم توی کست خالی کنیم این که دیگه گناه نیست واسه هر چیزی باید یه حرفی بشنویم .. -فدات شم عزیزم من که چیزی نگفتم بهت بر می خوره . در همون حالت  یه بار دیگه کیر شق  شده خودمو فرو کردم توی کس خیس و آبدار ماریا جونم و این بار دیگه با با لذت و فکری راحت فرمان خلاص رو به کیرم دادم تا هر قدر دلش خواست خودشو خالی و سبک کنه .. با یه لذت و داغی عجیبی آبمو توی کس ماریا خالی می کردم .. -عزیزم عزیزم .. .. دستشو گذاشته بود توی دهنم و وقتی که آبم توی کسش خالی می شد انگشتاشو با لذت و هوس میک می زدم .. احساس آرامش خاصی بهم دست داده بود . چشامو بسته بودم تا بتونم  از این حالت روحانی و خلسه نهایت لذتو ببرم . واقعا این آب کیرچه نقشی داره که یه خورده از اون که خالی میشه واسه مدتی هر چند کوتاه انگاری که هوس آدم فرو کش می کنه . تمام اون شر و شور ها حداقل واسه دقایقی می خوابه . . در همین لحظه حس کردم که یکی با کف دستش محکم به اتوبوس می کوبه .. این دیگه کی بود . -دخترا زود باشین لباساتونو بپوشین . معلوم نیست که اینجا چه خبره . تازه یادم اومد که نکنه یه جای توقف ممنوع  پارک کرده باشم . نخیر این خانوما لباس پیدا کن نبودند . یه شورت افتاده بود چند تا صندلی اون ور تر .. سوتین یکی وسط راهرو قرار داشت .. -حالا ولش برین توی بوفه و اون ته اتوبوس یه جایی قایم شین . عجب دردسری شده و گیری افتادیم . دو تایی شون رفتند و منم لباس پوشیده و مرتب و منظم مثل یه پسر خوب رفتم درو باز کردم . افسر راهنمایی  از همون جریمه بنویس ها و ماشین بخوابون ها بود …. ادامه دارد .. نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها