داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

اتوبوس هوس 8

خاک بر سرم این چه بد بختی بود که نصیب ما شده بود . حالا با این مامور و بر نامه های بعدش چه باید کرد -جناب سروان تو رو خدا ما کار مندیم . من لیسانس دارم به هزار بد بختی تازه استخدام شدم . این دو تا خانوم هم از اون کار مندای سابفه دار و با شخصیت و خوش نام هستند . ماریا فتنه گری رو شروع کرد . اون و مینا که هر دو تا شون خیلی بی حال ته ماشین ایستاده بودند سعی داشتند یه جوری مسئله رو حل و فصلش کنن . ماریا  دست از روی کسش بر داشته بود . در عوض سوتین نداشت و مینا هم بر عکش بود . مینا : شما چطور دلتون اومد بهمون بگین جنده .. اصلا تیپ و قیافه مون به اونا می خوره ;/; -جناب سروان راست میگه . حالا شرایط اجتماعی طوری شده که نمیشه از دواج کرد .. -آخه مرد حسابی ایمان خان با ایمان . یک نفر به دو نفر ;/; یه آدم که در آن واحد با دو تا زن نیست ;/; -جناب سروان شما خودتونو بذارین جای من . اگه هر دو تا زن دوستت داشته باشن و راضی باشن شما چه کار می کنین . آخه این دوره زمونه که همه دل همو می شکنن خیانتها و نا مردیها رواج داره ظلم و ستم و بی عدالتی بیداد می کنه چه اشکالی داره که ماهم عدالت رو رعایت کنیم . -شما رو باید بدم به دست پلیس و منکرات و از این جور ارگانها بحث با شما فایده ای نداره .. مینا خیلی آروم شورتشو پایین کشید و گفت جناب سروان دلتون میاد این تن و بدن سفید رو بدین به دست شلاق ;/; گناه داره کبود میشه .. ماریا هم که کاملا بر هنه بود گفت -شما خودت قضاوت کن تن من سفید تره یا تن این . سفیدی و خوش پوستی به این میگن . خوب دو تایی مونو نگاه کنین ;/; مینا جون فقط اینو راست گفت که شما دلتون میاد ما رو بدین به دست شلاق ستمگران ;/; ما دوست داریم اگه شلاقی باشه همین جا تو سط شما بخوریم . اگه تنبیهی بشیم توسط شما بشیم . اگه شما شلاقمون بزنین و بدنمونو بسوزونین ما حرفی نداریم . مینا جون نظر تو چیه . در هر حال حکمیه که باید اجرا شه . ما دوست داریم مجری این حکم  شما باشین . با هامون تصفیه حساب کنین تا گناهی به حساب ما نوشته نشه . دو تایی شون رفتن طرف افسره . پدر ترس بسوزه که هر دو تاشون یادشون رفت چه عشقی نسبت به من داشتند . حالا مجبور بودن با در اختیار گذاشتن تن و بدنشون این جوری خودشونو از مخمصه نجات بدن . -جناب سروان . خواهش می کنم . گیر ندین .. -نه چیکار دارین می کنین خانوما  . من زن دارم . من متاهلم . -خب زن داشته باشین . مگه چند تا زن دارین . الان تا چهار تا اصلی رو می تونین داشته باشین . -ماشین بد جایی پارک شده .. ولی عیبی نداره جناب سروان . مگه این چند دقیقه ای که ما مشغول بودیم کسی جز خود شما بهمون گفت که بالای چشتون ابروست . فوقش فکر کنن که ماشین  مشکل فنی داره یا این که چون وابسته به دانشگاه بوده با مجوز افسر راهنمایی وایساده … -مگه عبور از چراغ قرمرو تقدم عبوره ;/; -حالا یه جوری ردیفش کن . دخترا دست به کار شده بودند . مینا شروع کرد به باز کردن دگمه های یونیفورم مرادی و ماریا هم کمر بند سروان رو بار کرد و شلوارشو کشید پایین . مامور دولت در مقابل کس خیلی زود وا داده بود . فکر نمی کردن موفقیت ما تا این حد در دسترس نشون بده . در اتوبوس رو قفل کرده بودم . -جناب سروان اصلا نترسین من خودم میام کمکتون .. شرم خاصی رو در چهره مرادی می دیدم . هم دلش می خواست و هم به خاطر موقعیت شغلی خودش می ترسید از این که جلو ما سه نفر لخت شده کلی شر منده بود . -جناب سروان این یک احساسیه که در همه ما وجود داره دیگه خجالت کشیدن نداره . سعی کنین راحت باشین . این جوری بهتر با مسئله کنار میاین و عذاب کمتری رو احساس می کنین . .سروان وسط راهرو ایستاده بود . مینا رفت رو یکی از صندلی ها . سینه خودشو چسبوند به دهن این سروان.. اون دیگه کاملا بر هنه بود . ماریا کیر جناب سروان رو که بدک هم نبود گذاشت توی دهنش . جای شکرش باقی بود که  گیر برادر با ایمان بسیجی نیفتاده بودیم . وگرنه فکر کنم  به جای یک بار باید چند بار بهش باج می دادند . .. دیگه یواش یواش داشتم مطمئن می شدم که میشه رو مخ این سروان کار کرد . دلم می خواست منم می رفتم کمکشون و یه حالی می کردیم . ولی اول با موبایل و بدون این که مرادی بفهمه ازش فیلم و عکس گرفتم . دخترا هم به خوبی کمکم کردند تا گند قضیه در نیاد . حالا با این شرایط من چه جوری می تونستم یکی از اینا رو عقد کنم . هر چند اصلا به این قضیه فکر نمی کردم . دیگه نمی شد به این چیزا فکر کرد . از روبرو رو رفته بودم توی بوفه به بهونه در آوردن لباس . البته لزومی نداشت که بگم دارم میرم لباس در میارم . چون همه اینجا روشون به روی هم باز شده بود . این مرادی هم از بس هوش از سرش پریده بود نمی فهمید چی می شنوه . رفتم داخل بوفه تا از روبرو بتونم اون سه تا رو زیر نظر داشته باشم . خوب که فیلم گرفتم دیگه تر جیح دادم برم پیش اونا . هر چند هنوز به مراحل نهایی و ورود کیر به کس نرسیده بودند ولی همینشم کفایت می کرد … ادامه دارد .. نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها