داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

اتوبوس هوس 1

لیسانس مملکت شده بود راننده اتوبوس یا همون راننده سرویس دانشگاه .. اونم چه دانشگاهی .. همونجایی که لیسانسمو از اونجا گرفته بودم . چیکار می کردم بهتر از لبو فروشی و دوغ فروختن سر خیابونا بود . یا باقلا فروشی تو فصل زمستون .. یه سری از دوستام که شهرستانی بودن رفته بودند پارکبان خیابونا شده بودند . هر ماشینی که میومد یه قبض پارک می ذاشتن رو ماشینشون . یه لباس سفید و سبز پسته ای هم تنشون کرده بودند که آدم دلش واسشون می سوخت . ای خاک تو سر ما که پس از چند سال مثل خر درس خوندن آخر و عاقبت ما به اینجا رسیده بود . طوری شده بود که بالاخره یه خورده پارتی دیدم تا همین جا راننده شدم . هنوز مسئولین دانشگاه همونایی بودند که  من باهاشون سر و کله می زدم . استادا  و رئیس دانشگاه و دفتر دارا و کامپیوتریست ها و…شاید یه چند تایی تغییر کرده باشن . بیشتراشون منو می شناختن . حتی خیلی از دانشجویان هنوز فارغ التحصیل نشده بودند . با این که اسمم ایمان بود ولی ایمان کوس شری داشتم . خیلی خوش تیپ و خوش هیکل بودم و در میان زنا و دخترا طرفدار زیادی داشتم . حتی چند تن از دوست دخترام هنوز توی این دانشگاه سرگرم تحصیل بودند . با یکی دو تا از حسابدارا ی اینجا هم که رو هم ریخته بودم . خیلی دوست داشتند باهاشون از دواج می کردم . همین حالاشم که راننده اتوبوس شده بودم بازم عاشقم بودند . به درد من نمی خوردند . آخه هر دو شون از خط خارج شده بودند و منم که اونا رو منحرف نکرده بودم . از بس به گوششون خونده بودم که از خط خارج شدن یه زن برای یه مرد مسئله ای نیست و یه مرد باید یه زنو درک کنه از من خوششون اومده بود ولی بعدا که دو تایی شون از وجود من مطلع شده بودند تا یه مدتی بهم راه نمی دادند ولی بعد از ترس این که پیش اون یکی کم نیارن دوباره خودشونو بهم چسبوندند . ولی من که کوس خل نبودم با دختری که یکی دیگه از کوسش پرده برداری کرده از دواج کنم . در هر حال دو تایی بهم امون نمی دادندولی من دیگه زیاد تحویلشون نمی گرفتم چون خیلی تنوع طلب بودم . ولی اتوبوس خیلی شیکی تحویل گرفته بودم . صبح  زود باید از یه چهار راهها و خیابونای خاصی حرکت می کردم و پرسنلو سوار می کردم . البته این تنها اتوبوس نبود و منم تنها راننده اش نبودم ولی یه مسیر خاص به من سپرده شده بود که اتفاقا شامل بیشتر پرسنل همین ساختمون و فضایی بود که من درش درس می خوندم . انگار  خود دانشگاه رو هم قسمت بندی کرده با خونه هاشون ردیف کرده بودند . با شناختی که از بیشتر کادر و استادا داشتم چه زن و چه مرد به غیر از دو سه تا شون بقیه اهل حال بودند . دیگه هر کی ازم سوال می کرد چیکاره ای می گفتم راننده سرویس . دیگه نمی گفتم راننده اتوبوس . بازم خدا پدر پدرمو بیامرزه که راننده کامیون بود و تابستونا به زور منو به عنوان شاگردی می برد به بیابونا و راههای دور تا اوستا شدم و گواهینامه پایه یکمو خیلی راحت گرفتم . خدمت سربازی رو هم قبل از رفتن به دانشگاه رفته بودم . از روزی که این اتوبوس داده شد به دم ما مینا و ماریا هم اومدن به سرویس من .البته به وقت بر گشتن .  فکر کنم اگه با اتوبوس اون ساختمون می رفتن راحت تر به مقصد می رسیدن . می خواستن یه بهونه ای داشته باشن تا منو ببینن و یه جوری خودشونو بهم بچسبونن . خیلی هم  با عجله پس از تموم شدن سرویس اداری میومدن تا رو جفت صندلی پشت سرم بشینن . چند بار نزدیک بود با هم دعوا بیفتن . علاوه بر اونا چند تا تیکه جدید هم اضافه شده بود که نمی شناختمشون ولی خیلی دلم می خواست با هاشون حال کنم . برام فرقی نمی کرد که مجرد باشن یا متاهل . ولی باید حواسم به مرد ها و یکی دو تا زن محجبه  و مسئول لعنتی حراست هم می بود که سوار سرویس من می شد . گاهی وقتا ماشین می آوردند . ولی این زوج و فرد کردن شماره پلاک ها دیگه سبب شده بود که حداقل یه روز در میون مهمون من باشن . دیگه یواش یواش عادت کرده بودند که هرروز سوار شن . این چهار پنج تا مزاحم اگه نبودند خیلی راحت تر می تونستم با خوشگلا گپ بزنم . ولی رابطه من با چادری های محجبه هم بد نبود . همه شون منو می شناختند . خیلی درس خون بودم . بااین که فضای دانشگاه بود و می بایستی خیلی مراقب می بودم وکارمم از دست نمی دادم ولی گاهی اوقات زیر سبیلی با خوشگلا حال می کردم . هر وقت هم که کاری نداشتم و آماده باش بودم می رفتم ور دست یه دختری . حالا  دانشجو باشه یا کار مند و حتی استاد واسه من فرق نمی کرد . با فن بیانی که داشتم خیلی راحت  توجه همه رو به خودم جلب می کردم . خوش تیپ هم که بودم . خیلی دلم می خواست با خیلی هاشون سکس می کردم ولی تازه مشغول کار شده بودم و به ریسکش نمی ارزید . در این دوره زمونه ای که پول در آوردن کار حضرت فیله نمی شد ریسک کرد . ولی می دونستم بیشتر این زنا رو میشه آورد تو خط . فقط دو سه تاشون خیلی سر سخت بودند . یه فکرای عجیب و غریب هم به سرم میفتاد که خودم خنده ام می گرفت . آخ چی می شد اگه این اتوبوسو تبدیلش می کردم به یه جنده خونه یا محترمانه بگم یه اتوبوس سکسی .. بی اختیار می خندیدم .. ایمان جان مثل این که خیلی کوس خل شدی . تو برو همون دو سه تا کوستو بزن که خیلی وقته کوس نگاییدی مخت تکون خورده ها . مثل این که خیلی رویایی و خیالاتی شدی . خواب دیدی خیر باشه . … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها